🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۱۱)
◾️پس از مدتی به عبور گاه باریکی رسیدیم که دو طرف آن را پرتگاههای هولناکی احاطه کرده بودند.
🌹 نیک که گویا منتظر سوال من بود، رو به من کرد و گفت: این پرتگاههای وحشت آور، "درههای ارتداد"هستند که برای رسیدن به کف آن به حساب دنیا، سالها راه است.
🔥در کف آن هم، کورههایی از آتش قرار دارد که نمایی از آتش جهنم است و انسانهایی که درون آن جای گرفتهاند تا قیامت، در عذاب الهی گرفتار خواهند ماند.
⚡️چنان وحشتی به من روی آورد که ناخواسته بر جای نشستم.
در این میان فریادی دره را فرا گرفت. با وحشت صورتم را برگرداندم.
☄شخصی را دیدم که در حال سقوط به ته دره بود. در میان جیغ و فریادهایش که دلم را به لرزه درآورده بود، فریاد شادی گناهش را میشنیدم.
✨نیک که مانند من نظاره گر این صحنه بود، گفت: بیچاره تا اینجا را به سلامت گذراند، اما تا بر پا شدن قیامت، در ته دره خواهد ماند.
🍃با تعجب پرسیدم: چرا؟ گفت: او پس از سالها دین داری، مرتد شده بود. (ارتداد در اسلام به معنی برگشتن از دین اسلام به دین دیگری میباشد)
💥از آن پس در راه رفتن بیشتر دقت میکردم و از ترس سقوط، پای خود را بر جای پای نیک مینهادم. هر چند گه گاه پایم میلغزید، اما سرانجام به سلامت، آن راه صعب و دشوار را پشت سر گذاشتیم.
❄️نیک همچنان به پیش میرفت و من مشتاقانه، اما با دلهره بسیار در پی او در حرکت بودم. وقتی به یک دو راهی رسیدیم، نیک پا به سمت راست نهاد.
⛔️اما ناگهان دست سیاه بزرگی، جلو دهان و چشمهایم را گرفت و به واسطه بوی متعفنی که از او متصاعد بود، دریافتم که این، همان گناه است.
♨️سعی کردم آن دست سیاه و پشم آلود را کنار بزنم و چون موفق شدم با هیکل زشت گناه روبرو گردیدم. وحشت زده خواستم فرار کنم و خود را به نیک برسانم، اما گناه دستانم را محکم گرفت و گفت: مگر قرارت را فراموش کردی؟
❗️با وحشتی که در وجودم بود گفتم: کدام قرار؟! گفت: همانکه در دنیا همراه من میشدی خود قراری بود بین من و تو برای اینکه اینجا هم با هم باشیم.
❎گفتم: من اصلا تو را نمیشناختم. گفت: تو مرا خوب میشناختی اما قیافهام را نمیدیدی، حالا که قوه بیناییات وسیع شده است مرا مشاهده میکنی.
🔆گفتم: خب حالا چه میخواهی؟!
گفت: من از آغاز سفر تا اینجا سایه به سایه دنبالت آمدم، در پرتگاه ارتداد تلاش بسیار کردم که خود را به تو برسانم، اما موفق نشدم.
▪️با عجله گفتم: مگر آنجا از من چه میخواستی.
گفت: میخواستم از آن دره عبورت دهم. با ناراحتی تمام فریاد کشیدم: یعنی میخواستی تا قیامت مرا زمین گیر کنی؟
🔘گفت: نه! میخواستم تو را زودتر به مقصد برسانم، اما مهم نیست، در عوض اکنون یک راه انحرافی آسان میشناسم که هیچ کس از وجود آن آگاه نیست.
🔷گفتم: حتی نیک؟! گفت: مطمئن باش اگر میدانست از این مسیر سخت تو را راهنمایی نمیکرد. دریک لحظه به یاد نیک افتادم که جلوتر از من رفته بود و فکر میکند من به دنبال او در حرکتم. دلم گرفت و به اصرار از گناه خواستم که مرا رها کند.
⚫️ اما این بار در حالیکه چشمانش از عصبانیت چون دو کاسه خون شده بود، با تهدید گفت: یا با من میآیی، یا به اجبار تو را به همان مسیری که آمدی باز میگردانم...🔥
✍ادامه دارد..
🌿🌺🌺🌿🌺🌺🌿🌺🌺🌿
📗کتاب سرگذشت ارواح در برزخ/اصغر بهمنی.
با تایید عده ای از علمای حوزه علمیه قم
@Mawud12
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ،(قسمت ۱۲)
♦️مقدمه: با سلام خدمت مخاطبین خوب و محترم کانال...
✅از زمانی که ما شروع به نوشتن داستان سرگذشت ارواح کردیم برای خیلی ها سوالات مختلفی پیش اومد که با ما در میون گذاشتن،
من اجمالا یه توضیح مختصری بدم در این مورد که خیلی از ابهامات و تشویشات ذهنی برطرف بشه:
💥اول اینکه با توجه به تحقیقاتی که ما داشتیم این داستان سراسر از احادیث و روایات معتبر هست که در قالب داستان برای درک و ملموس بودن برای مردم نوشته شده
که یک درکی هرچند خفیف از اعمال نیک و بد و عالم برزخشون داشته باشن.
🍀برای مثال در روایات هست که روزه گرفتن سپر مومن در برابر آتش هست. در قسمتهای بعدی نویسنده این مطلب رو به زیبایی به تصویر کشیده که برای مومن ملموس باشه. به این شکل که روح میت برای رسیدن به وادی السلام(بهشت) باید در نبرد آخر با گناه بجنگه که یکسری لوازم جنگ و دفاع بهش میدن که ضخامت سپرش بستگی به روزه هایی داشته که در دنیا میگرفته و ... امثالهم.
✨و در آخر علمایی مثل آیت الله جعفر سبحانی،و تعدادی از اساتید حوزه ی علمیه قم هم این کتاب رو خوندن و مورد تایید قرار دادن.
🙏ان شاالله که ابهامات بر طرف شده باشه و
اما ادامه ی داستان:
💠با شنیدن این حرف، لرزه بر بدنم افتاد و مجبور شدم که با او همراه شوم، به شرط این که من از او جلوتر حرکت کنم و او از پشت سر مرا راهنمایی کند. زیرا دیدن قیافه او برایم نوعی عذاب بود.
💥چند قدمی جلوتر رفتم و باز ایستادم و اطراف را نگریستم. حالا دیگر دهانه ابتدای غار هم پیدا نبود. تاریکی و ظلمت بر همه جا حاکم شد.
🍂ترس عجیبی در وجودم رخنه کرده بود. گناه را صدا زدم، اما هیچ جوابی نشنیدم. با وحشت برای مرتبهای دیگر صدایش زدم. وحشت و اضطراب لحظهای راحتم نمینهاد.
در اطراف خود چرخی زدم تا شاید راه گریزی بیابم، اما دیگر نه ابتدای دهانه غار را میدانستم کجاست نه انتهای آنرا.
◾️بی اختیار نشستم و مبهوتانه سر به گریبان ندامت فرو بردم. غم و اندوه در دلم لبریز شد، و از دوری و فراق دوست با وفا و مهربانم نیک بسیار گریستم.
🌻هنوز چیزی نگذشته بود که صدای پای عابری مرا به خود آورد. گوشهایم را تیز کردم شاید بفهمم صدای پا از کدام سو است. عطر دل نواز نیک قلبم را روشن کرد. و این بار اشک شوق در چشمانم حلقه زد.
💫آغوش گشودم و با خوشحالی تمام او را در آغوش فشردم و تمام ماجرا را برایش بازگو کردم، تا مبادا از من رنجیده خاطر گردیده باشد.
🔆 نیک گفت: من نیز چون تو را در عقب خود نیافتم، از همان راه بازگشتم، به واسطه بوی بدی که در سمت چپ، بر جای مانده بود، از جریان آگاه شدم و در آن مسیر حرکت کردم. اما هر چه گشتم تو را ندیدم.
تا اینکه به نزدیک غار رسیدم. گناه را دیدم که از غار بیرون میآمد و چون مرا دید به سرعت دور شد دانستم که تو را گرفتار کرده است، و چون داخل غار شدم صدای ناله را از دور شنیدم، خوشحال شدم و به سرعت به سمت تو آمدم.
🌺پس از لحظه ای سکوت نیک ادامه داد:
البته این راهی که آمدی، قبلا برای تو در نظر گرفته شده بود. اما به واسطه توبه ای که کردی این راه از تو برداشته شد هر چند گناه سعی داشت تو را به این راه باز گرداند...
✍ادامه دارد...
@Mawud12
هدایت شده از موعود عج
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#حدیث
🌴رسول الله صلي الله عليه و آله:🌴
إیّاکم و الکذب فإنّ الکذب لا یصلح لا بالجدّ و لا بالهزل و لا یعد الرّجل صبیّه لا یفی له و إنّ الکذب یهدی إلى الفجور و إنّ الفجور یهدی إلى النّار و إنّ الصّدق یهدی إلى البرّ و إنّ البرّ یهدی إلى الجنّه.
🔹🔹🔹🔹
🍁از دروغ بپرهیزید
🍁🍁 زیرا دروغ نه جدى و نه شوخى روا نیست،
{حتي} انسان نباید به کودک خود وعده دهد و وفا نکند،
🍂🌾🍂دروغ انسان را به بدکاري مى کشاند
🍂🍁🍂و بدکارى انسان را به جهنم مى رساند،
🌿🌱🌿و صداقت انسان را به نیکو کارى می کشاند
🌱🍃🌱و نیکوکارى انسان را به بهشت می رساند.
🔸🔸🔸🔸
نهج الفصاحه، ح 999.
@Mawud12
هدایت شده از *یا الهی العاصین*
شرح در تصوير را حتما بخوانید!
جنگ جهانى اول به خاطر اين آدم قد کوتاه شروع شد و چند میلیون
آدم کشته شدند.
@Mawud12
هدایت شده از موعود عج
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#سلمان فارسی و تشیع
در مورد شخصیت سلمان فارسی مدتهاست شبهات وشایعاتی هست میخواهیم بدانیم که آیا سلمان فارسی یک خیانتکار ملی میهنی بوده است ویا یک آزادمرد وارسته.
به جهت کثرت شبهات وشایعات همچنین وفور جوابها قطعا در یک پست نمی توان شخصیت این مرد آزاده را مورد بحث و برسی قرار داد.
زیرا مبحث سلمان فارسی را درچندین فصل خدمت شما ارائه میدهم.
قسمت اول:بررسی اجمالی زندگانی سلمان فارسی ازبدو تولد تا فوت ایشان
قسمت دوم:بررسی خدمات ویا خیانتهای سلمان فارسی درفتح تیسفون ومداین
قسمت سوم:سلمان فارسی ونقش ایشان در گسترش تشیع درایران
میپردازیم.
@Mawud12
هدایت شده از موعود عج
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#سلمان فارسی و تشیع
در مورد شخصیت سلمان فارسی مدتهاست شبهات وشایعاتی هست میخواهیم بدانیم که آیا سلمان فارسی یک خیانتکار ملی میهنی بوده است ویا یک آزادمرد وارسته.
به جهت کثرت شبهات وشایعات همچنین وفور جوابها قطعا در یک پست نمی توان شخصیت این مرد آزاده را مورد بحث و برسی قرار داد.
زیرا مبحث سلمان فارسی را درچندین فصل خدمت شما ارائه میدهم.
قسمت اول:بررسی اجمالی زندگانی سلمان فارسی ازبدو تولد تا فوت ایشان
قسمت دوم:بررسی خدمات ویا خیانتهای سلمان فارسی درفتح تیسفون ومداین
قسمت سوم:سلمان فارسی ونقش ایشان در گسترش تشیع درایران
میپردازیم.
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#سلمان_فارسی
کودکی در منطقه جی اسپهابان (اصفهان ویزد) دیده بجهان گشود که اسمش را روزبه گذاشتند.که مادرش را درطفولیت ازدست داد ودر دامن عمه خودشان پرورش یافتند..
پدرش یک کاهن زرتشتی بنام بدخشان بود که کارش هیزم گذاشتن در معبد بود.
وچون پدرش هم ثروتمند هم هم یک عالم دینی زرتشتی بود لذا خاندانشان دربین مردم دارای مقام ومنزلت بود..
ازدوران کودکی وجوانی روزبه(سلمان فارسی) اطلاع دقیقی درتاریخ نیست.اما ازشواهد وقراین چنین بدست می آید که ازطفولیت درکنار پدرش درکلاسهای درسی آیین زرتشت شرکت میکرد.
همچنین ازدوران جوانی ایشان هم اطلاع دقیقی دردست نیست.اما یک روایت میباشد که ایشان دردوران جوانی برای آنکه روح حقیقت جویی داشت ودنبال حقیقت خلقت می بود لذا ازمحل زندگی خود به طرف شام(دمشق) مهاجرت میکند.
ادامه دارد.....
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
عده ای اورا اهل جی اصفهان میدانند.
عده ای او را اهل رامهرمز
وعده ای اورا اهل کازرون فارس میدانند.
توجه!!!!
جواب یک شبهه را بدهیم که دشمنان سلمان فارسی شایع کرده اند.ازجمله این دشمنان شجاع الدین شفا و سیاوش اوستا درکتابهای خودشان نوشته اند.که ظاهرا پیامبر نامه ای به سلمان فارسی داده بود که خانواده سلمان را معاف ازدادن جزیه ومالیات به دولت اسلامی کرده بود.
ازآنجاییکه دروغگو همیشه کم حافظه است.وبدتر اینکه عده ای بیسواد که اسمشان راگذاشته اند مورخ وتاریخدان.
باخبر نیستند که درزمان پیامبر هنوز اسلام به ایران راه نیافته بود.
وحتی زمزمه های حمله به ایران هم نبود.فقط پیامبر حسب وظیفه الهی خودش به بسیاری ازسران کشورها وقبایل بزرگ نامه نوشته بود.وبه اسلام دعوتشان کرده بود.
ادامه دارد......
@Mawud12