eitaa logo
کانال تنهامسیری های مازندران
1.1هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5هزار ویدیو
61 فایل
جهت انتقاد پیشنهاد و ارائه ی مطلب با ادمین ارتباط برقرار کنید.👇👇👇 @Yaa_ss در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی موسسه تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد🌟
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅یک نفر اومد و از خانومش پیش امیرالمومنین فداش بشم ، شکایت کرد و حضرت روی منبر جواب ایشون رو اینطور دادن👇 🔅فرمودند من نمیگم زن ذلیل باشید من نمیگم اطاعت کنید چون یه جاهایی شما عقلتون بیشتر از زنانتون میرسه نمیگم عقلتون رو بدید دست زنتون 💠يه زمان هایی خانم ها کاری انجام میدن که اشتباه هست ولی خودشون اصلا متوجه اون عمل یا رفتار اشتباه نیستن و وقتی بهشون بگید 💠میگن وااااااا مگه من چیکار کردم یا مگه من چی گفتم ، در صورتي که واقعا پی به اون اشتباهش نبرده😊
🔸بعد حضرت سفارش هایی رو به آقایون کردند👇 ⚡️مدارا کنید با خانم های خودتون در هر حالی, ⚡️ باهاشون قشنگ حرف بزنید آدم از زن خودش نباید انتظار زیادی داشته باشه نباید بگین👇 که همون اول تو آکبند باید بهترین تربیت رو داشته باشی وگرنه من کینه تورو به دل میگیرم نه⛔️ مماشات کن بذار زیبا بشه همه چیز تو خونه🌺
♦️اینا هم آخرین توصیه و سفارش های ما تو این مبحث بود، ان شاءالله کل توصیه های دین قشنگمون که تو این سی و شش جلسه بیان کردیم رو جدی بگیرین. خانواده هایی سرشار از آرامش و ولایی و بچه های متعادل داشته باشیم👌 برای حسن ختام بحثمون یه روایت و یه روضه عرض میکنم خدمتتون👇
⚜ یه روایت در مورد امیرالمومنین حضرت علی فداشون بشم براتون ميگم 🔹یه نفر اومد گفت یا امیرالمومنین این جوون من ، اونقدری که من به شما علاقه دارم و دوستتون دارم او شما رو دوست نداره 🔹من میترسم برای آینده اش, چیکارش کنم ? ❣حضرت فرمودند بیارش پیش من پسر تو ، رفت و آورد بچشو, امیرالمومنین (ع) یه نگاه تو چشمای این پسر کرد
🔸فرمود ببر پسرتو ، گفت آقا خوب شد? فرمود خوب شد ببر ✨به ذره گر نظر لطف بوتراب کند ✨به آسمان رود و آفتاب کند برش گردوند پسرش رو 🔹میگن سفره انداخته بود مادرش دیدن پسر نمیاد سر سفره یه گوشه نشسته زانو بغل گرفته و اشک میریزه گفت پدر دلم برای این آقایی که الان دیدیم تنگ شده ، میشه برم یه بار دیگه ببینمشون بیام😭❤️
ان شاءالله نگاه خاص امیرالمومنین به ما هم بیفته تا بسوزیم از عشق حضرت😭 ♦️ما تا الان این همه درمورد ولایت مداری گفتیم ، ولی ميدونيد محل اصلی تجلی ولایت مداری کجاست ♦️کربلا محل تجلی عالیترین مراتب ولایت مداريه ، تو کربلا حضرت اصحاب رو جمع کردند و پرده خیمه رو زدند بالا فرمود ببینید من فردا کشته میشم و به کمک شما نیاز ندارم، شما تا الان با من بودید و من قبول کردم ازتون 😭 ♦️من به شما نیاز ندارم، پاشید بريد، شما بمانید یا نمانید من کشته میشم من از شما راضیم و بیعت از شما برداشتم ، پاشید بريد😭
🔻اصحاب داشتن دق میکردند ،😭 ميگفتن مگه هدف ما حفظ جانمونه آخه یا ابا عبدالله، آقا داری ما رو بیرون میکنی ولی 👇 هیچ کس هیچ حرفی نمی زنه 🔻امام حسین برای اینکه مطلب خوب جا بیفته بدونند بحث کاملا جدیه فرمود عباس جانم ، با توام هستم ، میخوای بری برو، من آماده ام تنها جان بدم اونوقت حضرت یه روضه خوندن که نطق همه رو باز کردند😭 فرمود ولی هرکدومتون دارید میرید دست زینب و بچه های منم بگیرید و ببريد😭😭😭
🔹آقا یک دفعه ابوالفضل العباس شروع کرد، فرمود یعنی آقا ما بعد شما نفس بکشیم ?😭 اصحاب یکی پس از دیگری اظهار ارادت کردند و گفتند آقا ما به دردتون نمی خوریم ، باشه ولی اجازه بدید ما فداتون بشیم ،😭😭 اوج ولايتمداری یعنی اين 🔺تا اینکه خبر آوردند برای یکی از اصحاب حضرت که پسرت رو عبیدالله اسیر کرده، حضرت فرمودند تو پاشو برو، جوونت اسيره و نمیخوام فکرت اونجا باشه و اذیت بشی 😭 🔺یک دفعه ای اون شخص یه نگاه به علی اکبر کرد و گفت ، آقا جانم جوون من فدای جوون تو 😭 نگو این حرف رو😭
🔸امیر المومنین دستور میدادن اونها گوش نمی کردند و تازه به امیرالمومنین تحمیل میکردند دستورات رو، امیر المومنین می‌فرمود من امیر بودم و حالا مامور شدم? ای شبیه مردها ولی نامرد ها که مرد نیستید 😭 🔹اصحاب امیرالمومنین اینجوری بودند و اصحاب ابا عبدالله اون طور اینقدر نشستند و گریه کردند و التماس کردند تا ابا عبدالله اجازه داد😭
ولایت مداری یعنی👌 از تو به یک اشاره ، از ما به سر دويدن 🔹یک نفر دیگه بود که چند نفر رو با خودش هم گرفت و اومد به سمت کربلا ، تازه تو راه نوحه ميخوند و میگفت من میدونم تو کربلا امام حسین شهید میشه و کوفیان نامردی میکنند ، اميرالمومنين اینها رو فرموده😭 آخه ابا عبدالله بهش گفته بود زود برو و برگرد این یعنی نرو و اگه اهل اشاره بود می گرفت اینو از تو به یک اشاره از ما به سر دويدن
🔅رسیدند به ابا عبدالله و مدتی با حضرت بودند و اون شخص گفت میخوام پای رکاب ابا عبدالله الحسین شهید بشم و میدونم شهادت نتیجه یاری امام حسین هست 🔅برم از آقام اجازه بگیرم. یه آذوقه ای برای بچه هام کنار گذاشتم، بهشون برسونم و بر گردم، رفت وقتی برگشت سر امام حسین رو نیزه ديد و خاک به سرش ميريخت😭😭
🔹شب عاشورا یکی از اصحاب گفت داشتم نگهبانی میدادم اطراف خیمه ها، دیدم در تاریکی یک نفر مدام مينشينه و بلند میشه با فاصله اطراف خیمه هاست ، رفتم جلو گفتم کیه، دیدم صدای ابا عبدالله الحسین هست 🔹اومدم جلو گفتم آقا چیکار میکنید اینجا تو تاریکی، آقا فرمود دارم خارهای روی زمین رو جمع ميکنم 😭😭😭 بعد آقا فرمود اون دور ها رو ببین ، دوست داشتی الان اونجا بودی بدون غم و رنج