༺بـــســـم الله الـــرحــمـــن الـــرحــیـــم༻
عرض سݪام و ادب و احٺرام خدمٺ دوسٺاݩ گرامۍ🦋
دوسٺاݩ عزیز نظرٺوݩ درباره ےرماݩ﴿ٺنها میاݩ داعش﴾چیه؟؟
خوشحاݪ میشیم نظراٺٺونو بشنویم...😉👇:
🌸https://harfeto.timefriend.net/16257719366014🌸
🌻سپاس از همراهیٺوݩ🌻
#تلنگرانه🍃
#مهدوی🌱
دعوا شده بود ،😤
آقا امیرالمومنین رسید🌹
گفت : آقای قصاب وݪش ڪن بزاࢪ بࢪھ.
گفت : به تو ࢪبطی نداࢪهہ☹️
گفت : ولش ڪن بزاࢪبࢪھ
دوباࢪه گفت : به تو ࢪبطی نداࢪه. 😔
دستشو برد بالا ، محکم گذاشت تو
صورت علی (علیهالسلام) آقا سࢪشو انداخت پایین رفت😔💔
مردم ࢪیختن گفتن فهمیدی
کیو زدے؟!😳
گفت: نه فضولے میڪرد☹️ زدمش
گفتن : زدێ تو گوش علے خلیفھ مسلمین😔💔
ساتوࢪو بࢪداشت ، دستشو قطع ڪرد ،😱
گفت : دستے ڪه بخوࢪه ٺو صورت علے(علیهالسلام)
دیگھ ماݪ من نیسٺ🙂😢
دستے ڪه بخوࢪه تو صوࢪت امام_زمانمـ نباشھ بهتࢪھ😭
امام_زمان(عج) فࢪمود : هࢪموقع گناه میکنێ یه سیلے تـو صوࢪٺ من میزنے💔
#غریب_طوس 🌸
🌼@MazhabiiiTor🌼
رمان زیبای🦋[تنها میان داعش] 🦋 پارت 14✨
صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکردم فکرش بههم ریخته و دیگر نمیداند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفسهایش را میشنیدم.
انگار سقوط یک روزه #موصل و #تکریت و جادههایی که یکی پس از دیگری بسته میشد، حساب کار را دستش داده بود که بهجای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!»
? و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به #آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بیتابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت میمونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید!
این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب #نیمه_شعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را میسوزانَد.
? لباس عروسم در کمد مانده و حیدر دهها کیلومتر آن طرفتر که آخرین راه دسترسی از #کرکوک هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد.
آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ #داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشیها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریدهاند.
? همین کیسههای آرد و جعبههای روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بستهشدن جادهها آذوقه مردم تمام نشود.
از لحظهای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای #دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسنترها وضعیت مردم را سر و سامان میدادند.
? حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش میگرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب میفهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمیتواند با من صحبت کند.
احتمالاً او هم رؤیای #وصالمان را لحظه لحظه تصور میکرد و ذره ذره میسوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در #محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت.
? به گمانم حنجرهاش را با تیغ #غیرت بریده بودند که نفسش هم بریده بالا میآمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت میکرد تا نفسهای خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم میخوان #مقاومت کنن.»
به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لبهایی که از شدت گریه میلرزید، ساکت شدم و اینبار نغمه گریههایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم.
? شاید اولین بار بود گریه حیدر را میشنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که بهسختی شنیده میشد، پرسید :«نمیترسی که؟»
مگر میشد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور میتوانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَهلَه میزد.
? فهمید از حمایتش ناامید شدهام که گریهاش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! بهخدا قسم میخورم تا لحظهای که من زنده هستم، نمیذارم دست داعش به تو برسه! با دست #قمر_بنی_هاشم (علیهالسلام) داعش رو نابود میکنیم!»
🌼@MazhabiiiTor🌼
مانتو جلو باز با طرح چفیه شهدا‼️
جالبه همون هایی هم مانتو و روسری اونم بیحجاب با طرح چفیه میپوشن که تا یه دختر یا پسر بسیجی با چفیه میدین شروع میکردن به فحاشی و مسخره کردن و تهمت به مذهبیها واقعا جالبه.
خدا میدونه پشت این مسائل چه فتنه و ایده جدیدی علیه اعتقادات ما دارن ما توقع پیگیری از طرف مسئولین رو داریم جامعه ما داره رو به کجا میره؟؟؟
بخدا شوخی با چفیه شهدا که یه روزی زخمهاشون رو با چفیه میبستن تاوان داره. اگه مسئولین هم جلوی اینو نمیگیرن خودمون باید یه کاری بکنیم ساکت نشینین رفقا ساکت موندن الان تهش میشه تنها موندن حضرت زهرا توی کوچههای مدینه‼️
#نشر_حداکثری✨
🌼@MazhabiiiTor🌼
https://eitaa.com/MazhabiiiTor/7340 این مد جدید جهانیه بعد از حوادث اخیر فلسطین و موج بزرگ حمایت سلبریتیها از مردم فلسطین، شرکتهای مد و لباس طرحهای زیادی از المانهای فلسطینی روانه بازار کردن ... استارتش هم از پوشش #بلا_حدید از ستارههای مد و فشن در یک تظاهرات حمایت از فلسطین خورد!. ــــــــــــ البته همچنان این نقد باقیھ کھ چرا مانتو جلو باز؟! و البتھ دراینبارھ باید توجه داشت کھ باید طورۍ طراحی میشد کھ مورد استقبال قرار بگیرھ! 😐✋
#ارسالی_اعضا🌷
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
https://eitaa.com/MazhabiiiTor/7340 این مد جدید جهانیه بعد از حوادث اخیر فلسطین و موج بزرگ حمایت سلب
کاملا درسته...👌
ممنون از دقت و توجه و اطلاعاتی که در اختیارمون میزارید شیعه های حیدری✋😍🦋
امیر المؤمنین امام علی(ع): 👇
از دست دادن حاجت بهتر از درخواست کردن از نا اهل است. ✨
#حدیث_امام 🌻
#غریب_طوس ♥️
🌼@MazhabiiiTor🌼
هربارمیخندے😍
پارهمیشودبنددݪـم!💔🥺
خندههایتــو✨☺
رحمومروتسرشاننمےشود🤚🏻
بیچارهدلم🤍:)
#داداش_احمـــد♥️
#غریب_طوس 🌹
🌼@MazhabiiiTor🌼
14.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رجـز خوانی جوان ایرانی✨♥️
ما پلاک هامون گردنمونه😎💪✌️
ظهور نزدیک است🌹
پیشنهاد دانلود👌👌👌
(حتما ببینید🌻)
#غریب_طوس 🌸
🌼@MazhabiiiTor🌼
امام جعفر صادق(ع): 👇
از ما نیست کسی که به رحمت ما ایمان نداشته باشد. 🌷
#حدیث_امام 🍃
#غریب_طوس 🌹
🌼@MazhabiiiTor🌼