#برادرشهیدم♥️✨
توهَمانی😍کِهدِلَملَکزَدهلَبخَندَشرا🥺
آنکِههَرگز🤚🏻نَتوانیافت💔هَمانَندشرا
#شهید_مشلب♥️
#غریب_طوس 🌸
🌼@MazhabiiiTor🌼
#بدونتعارف🖐🏻‼️
افسرجنگنرم😎زیرِ"هجدهسال"؟!🖇
بچه💔
بیابرومشقات📖روبنویس✍🏻...
ازچرتوپرتای😒
یهعدهدلخورنشیدها☝🏻...
عبنداره🙂
صدام😏همبهامثالشهید🥀
فهمیدهمیگفت🗣بچه((:
کهخبجادارهبگیمشمابهاینا
میگیبچه؟!🤨
اگههمینبچههانبودن💔🖇
کهمملکتروهوابود:|🤚🏻
#جنگ_نرم✨
#غریب_طوس 🦋
🌼@MazhabiiiTor🌼
#شهیدانه 🌷
❬سوریہڪہمیرفت🥺همیشہسٰاڪ🧳
سفررو همسرش🧕🏻مۍبست.
توآخرینسفر💔بہهمسرش🧕🏻
گفتہ🗣بود
ڪہسٰاڪ🧳روایندفعہخودش🍀
میخوٰادببندھ.🌾سٰاڪ🧳روسبڪ
بستہبود🌱وحتےقرصھـٰایۍ💊
روڪہبخٰاطردندوندردش🤕
همیشہهمرٰاھدٰاشت😢
توسٰاڪ🧳نذٰاشتہ🤚🏻بود.
میگفت:پرسیدم:🤔قرصھـٰارونمیبر؎🧐؟
گفت:🙂ایندفعہلٰازمندٰارم-!シ🌱❭
#شھیدمحمودرضابیضائۍ♥️
#غریب_طوس 🌹
🌼@MazhabiiiTor🌼
رمان زیبای🦋[تنها میان داعش]🦋 پارت 22✨
عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما #دفاع کند. دلواپسی زنعمو هم از دریای دلشوره عمو آب میخورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد :«بیاید دعای #توسل بخونیم!»
در فشار وحشت و حملات بیامان داعشیها، کلمات دعا یادمان نمیآمد و با هرآنچه به خاطرمان میرسید از #اهل_بیت (علیهمالسلام) تمنا میکردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه میلرزد.
? صدای وحشتناکی در آسمان پیچید و انفجارهایی پی در پی نفسمان را در سینه حبس کرد. نمیفهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجرههای اتاق رفت.
حلیه صورت ظریف یوسف را به گونهاش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا میکرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد :«جنگندهها شمال شهر رو بمبارون میکنن!»
? داعش که هواپیما نداشت و نمیدانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره #آمرلی آمده است. هر چه بود پس از ۱۶ ساعت بساط آتشبازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم.
تحمل اینهمه ترس و وحشت، جانمان را گرفته و باز از همه سختتر گریههای یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش میکرد و من میدیدم برادرزادهام چطور دست و پا میزند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد.
? با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمیدانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان میداد و مظلومانه گریه میکرد و خدا به اشک #عاشقانه او رحم کرد که عباس از در وارد شد.
مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرتزده نگاهش میکرد و من با زبان #روزه جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم.
? ما مثل #پروانه دور عباس میچرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل #شمع میسوخت.
یوسف را به سینهاش چسباند و میدید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد :«قراره دولت با هلیکوپتر غذا بفرسته!» و عمو با تعجب پرسید :«حمله هوایی هم کار دولت بود؟»
? عباس همانطور که یوسف را میبویید، با لحنی مردد پاسخ داد :«نمیدونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح #مقاومت کردیم، دیگه تانکهاشون پیدا بود که نزدیک شهر میشدن.»
از تصور حملهای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد :«نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانکها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچهها میگفتن #ایرانیها بودن، بعضیهام میگفتن کار دولته.» و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد :«بچهها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برقها تموم نشده میتونیم گوشیهامون رو شارژ کنیم!»
? اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لبهای خشکم به خنده باز شد.
به #همت جوانان شهر، در همه خانهها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباطمان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۱۷ تماس بیپاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید :«نرجس دارم دیوونه میشم! توروخدا جواب بده!»
? از اینکه حیدرم اینهمه عذاب کشیده بود، کاسه چشمم لرزید و اشکم چکید. بلافاصله تماس گرفتم و صدایش را که شنیدم، دلم برای بودنش بیشتر تنگ شد.
نمیدانست از اینکه صدایم را میشنود خوشحال باشد یا بابت اینهمه ساعت بیخبری توبیخم کند که سرم فریاد کشید :«تو که منو کشتی دختر!»…
? در این قحط #آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای بهاری حضور حیدرم، لبهایم میخندید و با همین حال بههم ریخته جواب دادم :«گوشی شارژ نداشت. الان موتور برق اوردن گوشی رو شارژ کردم.
🌼@MazhabiiiTor🌼
همیشهعکسآقاروقلبشبود...❣
آخهآقاهمیشهتوقلبشبود...❣
════🌱🌷🌱═════
🌺شهید عشق ذوالفقاری🌺
#خادم_الزهرا🕊
🌼@MazhabiiiTor🌼
منتظرانفرج🖇مانندشہدایـے🥀اندکہ
درراهخدا😍،درخونخودمےغلتند...!♥️🌿
• مولاامیرالمؤمنین
#پروفایل✨
#خادم_الزهرا🌱
🌼@MazhabiiiTor🌼
🍀 دیدید وقتی گوشیمون گُم میشہ
چجوری میگردیم دنبالش؟!
کاش وقتی خودمون هم گم میشیم،
انقدر پیگیر پیدا شدنمون باشیم :)🌱
#تباهیات(:
#خادمالزهرا...
༺🌼@MazhabiiiTor🌼༻
#حرفدل🧕
وقتیمشکیمدباشهخوبه
وقتیرنگمانتوشلوارباشهخوبه
وقتیرنگعشقهخوبه
وقتیرنگکتوشلوارباشهباکلاسه...
اما
وقتیرنگچادرمنمشکیشد بدشد،اخشد 👀
افسردگیمیاره 🖤
دنبالحدیثوروایتمیگردیدکهرنگمشکیمکروهه🥀
#خادم_الزهرا🌻
🌼@MazhabiiiTor🌼
🍃سردار شهید قاسم سلیمانی🍃
«هر کس به مدار مغناطیسی علی بن ابیطالب نزدیکتر شد، این مدار بر او اثر میگذارد😇
او کمیل بن زیاد میشود،
او ابوذر غفاری میشود،
او سلمان میشود.»
#فقط_به_عشق_علی💚
#خادم_الزهرا🍃
🌼@MazhabiiiTor🌼
11.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اسٺورے🌱
#امام_زمانۍ💚
موݪـاے مݩ...
حجم ٺنهایۍ شما،
بیشٺر از بودݩ ماسٺ:)🖤
✨༺༽اللهم عجݪ لولیڪ اݪفرج༼༻✨
#خادم_الزهرا🌻
🌼@MazhabiiiTor🌼