eitaa logo
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
437 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
105 فایل
༺﷽༻ 💛🌻دݪگرم خُدٰایـےاَم،ڪھ بٰا تَمام بَدۍ هٰایَم باز هَوٰادٰار دِلم اسٺ...❥ ツ اَلـّٰلـھُـمَ الـࢪزُقـنـٰا شَـــہــ💔ـٰادَٺ:) ڪُپـۍ؟! وٰاجِبہ مُؤمِن✌🏻 اࢪٺباط با ادمیݩ⬅: @Fatemeh_884
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
+عــــــــاشـــــقاݩ😍؟؟؟؟؟ -بعـــــــــــــــلہ!!!🤗 +وقټ⏰نــــماز است...😇 بہ پا خیزید🥰🦋 -چـــــشــــم😌😘 التمـــــــــاس دعـــــ✨ــــاۍ شہــــــــــــــ💫ــــــآدت...💔 🎀°•°@MazhabiiiTor °•°🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍 فرۿنڱـِ جۅن‌دادنـ پاۍ علے♥️❛ ټقدٻرمــــــــــــۅنہ |✌️🏼| 😌 ╔═🍃🕊🍃═════╗ @MazhabiiiTor💚💚💚 ╚═════🍃🕊🍃═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙃 😇 برادر دعــ🤲🏻ــا برای ما یادت نره💔 تـ💖ــو دلبر امام زمانیــ💜🌈 ❣ ╔═🍃🕊🍃═════╗ @MazhabiiiTor💚💚💚 ╚═════🍃🕊🍃═╝
💔 . . اگر آدم جوانے اش را براے خدا صرف ڪند جوانے اش ابدے مے شود...:) خدایا! من از چیزهایے ڪھ دلم مے خواست؛ برایم جاذبھ داشت؛ بخاطر تو گذشتم بخاطر تو نگاه نڪردم؛ بخاطر تو نگفتم؛ بخاطر تو از هواے خودم گذشتم، بخاطر "تــو" ... و تعداد این" بخاطر تو"ها... اگر زیاد بشود، آن وقت ممڪن است آدم بھ جایـے برسد ... یا حتے نَمیرد و شھــ♥️ـید بشود ... ☝️🌻 ☘ ╔═🍃🕊🍃═════╗ @MazhabiiiTor✨✨✨ ╚═════🍃🕊🍃═╝
🌹🌱 ° 🌱 دیروزخاڪریز . . . ! امروزفضاۍ‌مجازے . . .(: ° اینجا‌براۍماابزاری‌ست؛ براۍزدن‌توۍ‌دهانِ‌دشمنآن…! • خدایادراین‌سنگرِ‌مجازے مارایارِدین‌و‌سربازِ‌انقلاب؛ قرار‌بده‌و‌از‌فتنہ‌هـامحفوظ ومدیونِ‌خون ❤️ ‌نگردآن:) ‌!°○. آمیـــــن ....... 💛 ╔═🍃🕊🍃═════╗ @MazhabiiiTor✨✨✨ ╚═════🍃🕊🍃═╝
(♡) سرش ترڪش خورده‌ بود! درحالت ڪما بود رو تخت‌ بیمارستان‌ یهو‌ پاشد نشست..✌️🏻 رفقاش‌ گفتن‌ چیشد بیهوش بودے‌ ڪہ؟🤔 گفت: حضرت‌زهرا اومد گفت‌ پسرم‌ پاشو برو به‌ ڪارات برس..🌱 رفقاے میگفتن؛ محسن‌ جلومون‌ تیر خوردو افتاد بالاسرش فاتحہ هم‌ خوندیم!📿 داعشیا ڪه‌ رسیدن محسن پاشد وایساد..💚 شاید حضرت‌زهرا اومد گُفت‌ پسرم‌ پاشو به‌ ڪارت‌ برس!🙃 😇 ╔═🍃🕊🍃═════╗ @MazhabiiiTor✨✨✨ ╚═════🍃🕊🍃═╝
✨ امام باقر(ع) 📌هیچ کس را حقیر نشمار، شاید همان شخص، محبوب و دوست خدا باشد. 📚بحار النوار ؛ جلد17، صفحه166 ツ♡ @MazhabiiiTor ♡ツ
✨🌿 از حضرت فاطمه بخوایم ما رو هم توی دستگاه تربیتی پسرش حضرت مهدی راه بدن ...💚:)) ʝơıŋ➘ |❥ @MazhabiiiTor
رویای عشق پارت هفتم وقتی به خانه رسید زن عمویش اومده بود خونه جلو اومدو به یاس گفت + یاس پدر بزرگت چی میگه؟؟؟؟؟ برات خواستگار اومده مگه تو نشون کرده ی یوسف نیستی _ بودم اما دیگه نیستم من از اولم یوسف رو دوست نداشتم فقط به خاطر اسرار شما بود + یعنی چی بود؟؟ _ یعنی همه چیو تموم کردم از اون ور کیان که فکر میکرد جواب یاس منفی تو خودش بود و شب تو خیابون زیر بارون قدم میزد که یهو یاس از پشت سرش اومد و گفت _ کیان کیان یه دفعه جا خورد وبرگشت و یاس رو دید که از دوییدن داشت نفس نفس میزد یاس ادامه داد _ رفتم خونه کدخدا نبودی گفتن اومدی بیرون قدم بزنی + اره درسته دلم خیلی گرفته بود _ چرا؟ + مسئله رو به پسر کدخدا گفتم گفت که تو نشون کرده ای نشون همون پسره که تو مدرسه دعوا کردیم باهم _ اره بودم ولی الان نیستم همه چی رو بهم زدم تا تو بتونی بیای خواستگاریم + واقعا؟! _ اره + من باورم نمیشه یعنی الان من میتونم بیام خواستگاریت؟؟؟؟؟ _ اره البته با خونوادت + اوه حتما چرا که نه کی بیاییم؟ _ هروقت که خونوادت اومدن تهران من دیگه باید برم فعلا + صبر کن میرسونمت _ ماشینت باهات؟؟؟ + نه پیادم ولی لااقل میتونم باهات بیشتر حرف بزنم _ باشه بریم توی راه کیان خیلی سعی کرد به یاس بگه که زن و بچه داره ولی می ترسید و تصمیم گرفت اول با برادرش صحبت کند و بعد از این که یاس رو خونه رسوند رفت و با برادرش تماس گرفت کپی⛔️ ♥️@MazhabiiiTor♥️