eitaa logo
📚 مکیال المکارم 📚
317 دنبال‌کننده
0 عکس
1 ویدیو
0 فایل
🌼در فوائد دعا برای حضرت قائم «عج» اثر مرحوم آیت الله سید محمّدتقی موسوی اصفهانی🌼
مشاهده در ایتا
دانلود
💐💐💐💐💐💐💐💐💐 👆👆👆👆👆👆👆👆👆 احمد بن اسحاق گره از کیسه گشود، دینار و مقراض شده ها را همان طور که خبر داده بود در آن دید. سپس کیسهء دیگری بیرون آورد. آن کودک فرمود: این مال فلان بن فلان است از فلان محلّهء قم پنجاه دینار در آن هست، شایسته نیست برای ما که به آنها دست بزنیم. احمد بن اسحاق گفت: چرا؟ فرمود: به خاطر اینکه این دینارها از پول گندمی است که صاحب این پول با کشاورزانش قرارداد داشت ولی قسمت خودش را با پیمانه کامل برداشت و قسمت آنها را با پیمانه ناقص داد. . حضرت امام حسن عسکری «ع»فرمود: راست گفتی فرزندم. سپس گفت: ای پسر اسحاق! این کیسه را بردار و به صاحبانش گوشزد کن و آنها را سفارش نمای که به صاحبان اصلی (= کشاورزان) برسانند که ما به آن نیاز نداریم. 💐💐 آنگاه فرمود: پیراهن آن پیرزن را بیاور. احمد بن اسحاق گفت: آن را که ــ در ساکی بوده - فراموش کرده ام. آنگاه رفت تا آن را بیاورد که در این هنگام مولایمان حضرت ابو محمّد هادی«ع» به من نظر افکند و فرمود: چه عجب این جا آمدی؟ عرضه داشتم: احمد بن اسحاق مرا تشویق کرد که به دیدار شما بیایم. فرمود: پس سؤالاتی که داشتی چه شد؟ عرضه داشتم: به همان حال است ای مولای من! فرمود: از نور چشمم هر چه می خواهی بپرس. - و به کودک اشاره کرد - عرضه داشتم: ای سرور و مولی زادهء ما! برای ما روایت شده که پیغمبر اکرم «ص»،طلاق همسران خود را به امیر المؤمنین واگذار کرده بود به طوری که روز جمل به عایشه پیغام داد: تو بر اسلام و اهل اسلام هلاکت وارد ساختی و( از مقامت سوء استفاده کردی) و فرزندانت را از روی جهل به نابودی کشاندی، اگر از کارهایت دست برنداری تو را طلاق خواهم داد. ای مولای من بفرمایید که معنی طلاق در این جا چیست که رسول خدا حكم آن را به أمير المؤمنین واگذار کرده بود؟ 💐💐 فرمود: خداوند, مقام همسران پیغمبر را بزرگ قرار داد و آنان را به شرافت مادران مؤمنین بودن افتخار بخشید، آنگاه رسول خدا به امیر مؤمنان فرمود: یا ابالحسن! این شرافت تا وقتی برای آنها باقی است که بر اطاعت خداوند استوار بمانند، پس هر کدامشان بعد از من خدای را معصیت کرد به این که علیه تو خروج نمود، او را از همسری من بیرون ساز و افتخار مادر مؤمنین بودن را از او بگیر..... 🌳 ادامه در پست بعدی...... https://eitaa.com/Mecyall
🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿 👆👆👆👆👆👆👆👆 پس از آن گفتم: «فاحشهء مُبيّنه» چیست که اگر زن آن را مرتکب شود برای شوهر جایز است هرچند در ایام عدّه او را از خانه خود بیرون راند؟ فرمود: مساحقه(هم جنس بازی) است نه زنا؛ زیرا که اگر زنا کرد حدّ را بر او جاری می سازند و اگر کسی خواست با او ازدواج کند اشکال ندارد و حدّی که بر او جاری شده مانع آن نیست. ولی اگر مساحقه کرد، واجب است که سنگسار شود و سنگسار خواری ای است که هر کس را خداوند أمر فرموده سنگسار کنند، خوارش کرده، لذا برای کسی روا نیست که به او نزدیک شود. 🍂🍃🍂🍃 سپس گفتم: ای زادهء پیامبر، از قول خدای -عزّوجلّ- به پیغمبرش موسی خبرم ده که می فرماید: «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْؤادِ الْمُقَدَّسِ طُویً» كفش هایت را بیرون ساز که در جایگاه مقدّس طٓوی هستی. فُقَهای فریقین چنین پندارند که نعلین های حضرت موسی «ع» از پوست مردار بوده؟ فرمود: هر کس این حرف را بزند بر حضرت موسی افتراء بسته، و او را در نبوّتش جاهل پنداشته است؛ زیرا که از دو حال خارج نبود که هر دو خطاست، یا اینکه نمازش با آن جایز بوده یا نه. اگر نماز جایز بوده پس در آن جایگاه نیز جایز بود که آن را پوشیده باشد هر چند که پاکیزه است و اگر نمازش جایز نبوده پس حضرت موسی باید حرام و حلال را نشناخته باشد و ندانسته باشد که با چه چیز می توان نماز خواند و با چه چیز نمی شود و این کفر است. 🍃🍂🍃🍂 گفتم: پس ای مولای من! تأویل این آیه را برایم بیان فرمای؟ فرمود: حضرت موسی در وادی مقدّس بود که عرضه داشت: پروردگارا! من محبّتم را نسبت به تو خالص ساختم و دلم را از غیر تو شستشو دادم، ولی موسی نسبت به خانواده اش سخت علاقه مند بود. پس خداوند متعال فرمود: «فَاخْلَع نَعْلَیْک» یعنی اگر محبّت تو نسبت به من خالص و دلت از میل به غير من خالی است پس محبّت خانواده ات را از قلبت بیرون کن. . . . . . . . . ⭐️ادامه دارد........ https://eitaa.com/Mecyall
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ادامهء پست قبلی👆👆👆 عرضه داشتم: بفرمایید تأویل «کهیعص »( سوره مریم، آیه ۱) چیست؟ فرمود: این حروف از خبرهای غیبی است که خداوند بنده اش زکریّا را بر آن مطّلع ساخت، سپس بر محمّد آن را حکایت فرمود، و آن چنین است که وقتی زکریّا از پروردگار خواست که نام های پنج تن را به او تعلیم کند خداوند جبرئیل را بر او نازل فرمود و به او نام آنان را آموخت، پس هرگاه زکریّا، نام محمّد و على و فاطمه و حسن «علیهماالسّلام» را یاد می کرد همّ و غم و اندوه از او دور می شد، ولی هر وقت حسین را یاد می کرد بغض گلویش را می فشرد و به نفس زدن می افتاد. روزی به پیشگاه خداوند عرضه داشت: الها! چگونه است که وقتی نام چهار تن از اینان را یاد می کنم تسلّی خاطر می یابم و چون حسین را یاد می کنم دیده ام گریان و ناله ام بلند می شود؟ خداوند متعال جریان (شهادت) آن حضرت را به اطلّاع زکریّا رسانید و فرمود: (کهیعص پس «کاف» نام کربلا است و «ها» هلاکت عترت پیغمبر، و «یا» یزید است که ستم کنندهء بر حسین می باشد، و «عين» عطش حسین«ع» و «صاد» صبر اوست. 😢😢😢 هنگامی که زکریّا این مطلب را شنید تا سه روز مسجدش را ترک نکرد و مردم را از ملاقات با خود ممنوع ساخت و به گریه و زاری پرداخت. بر حسین می گریست و می گفت: خدایا! آیا بهترین خلايقت را به سوگ فرزندش خواهی نشانید؟ پروردگارا! آیا این مصیبت بزرگ را بر او وارد خواهی نمود؟ الهی! آیا جامه عزا بر تن علی و فاطمه خواهی پوشاند؟ آیا غم این مصیبت را به ساحت آنها خواهی رساند؟ آنگاه می گفت: به من فرزندی روزی کن که چشمم در سنّ پیری به او روشن و محبّتش در دلم فتنه انگیزد، سپس مرا در غم از دست دادنش بنشان چنانکه محمّد حبیب خود را در سوگ فرزندش خواهی نشاند. خداوند یحیی را به وی داد، و پس از آن به شهادت او سوگوارش ساخت و مدّت حمل يحيی شش ماه بود هم چنان که مدّت حمل حسین«ع». ادامه👇👇👇 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/Mecyall
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 سپس گفتم: ای مولای من! بفرمایید علّت چیست که مردم نمی توانند امام برای خودشان برگزینند؟ فرمود: امام اصلاحگر است یا فسادگر؟ عرضه داشتم: اصلاحگر. فرمود: آیا امکان دارد که فاسدی را انتخاب کنند در حالی که ندانند که در اندیشه او چه می گذرد، فکر اصلاح دارد یا افساد؟ گفتم: آری. فرمود: همین است علّت که با دلیل روشنی برای تو بیان می کنم که عقل تو آن را بپذیرد. عرضه داشتم: بفرمایید. فرمود: بگو ببینم پیامبرانی که خداوند آنان را برگزیده، و کتاب های آسمانی بر ایشان نازل کرده، و آنان را با وحی و عصمت تأیید فرموده و پیشوایان امم بودند، از جمله موسی و عیسی با علم و اندیشه برجسته ای که داشتند، امکان دارد منافقی را انتخاب کنند در حالی که گمان داشته باشند که مؤمن است؟ گفتم: خیر. فرمود: پس حضرت موسی «کلیم الله» چگونه شد که با آن همه عقل و علم و نزول وحی بر او، هفتاد نفر از بزرگان قوم و وجوه لشکریانش، کسانی که در ایمانشان و اخلاصشان تردید نداشت، ولی در واقع منافقین را انتخاب کرده بود. خداوند متعال می فرماید: (وَاخْتار موسی قَؤمه سَبعين رَجٓلاً لِمیقاتنا) ؛ «و موسی هفتاد نفر از قوم خود را برای میقات ما برگزید.» (سوره اعراف، آیه ۱۵۵)ما که می بینیم شخصی که خداوند او را به نبوت برگزیده به جای اصلح، افسد را انتخاب می کند، می فهمیم که انتخاب کردن جایز نیست جز برای آنکه اسرار نهان و اندیشه های پنهان همه را می داند. و نیز می فهمیم که انتخاب مهاجرین وانصار ارزشی ندارد. بعد از آنکه پیغمبران که می خواستند اهل صلاح را برگزینند، انتخاب آنان بر اهل فساد واقع شد. ادامه👇👇👇👇👇 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 https://eitaa.com/Mecyall
🌟⭐️🌟⭐️🌟⭐️🌟⭐️🌟⭐️🌟 سپس فرمود: ای سعد! خصم تو ادّعا می کند پیغمبر اکرم «ص» برگزیدهء این امّت را با خود به غار برد،( ابوبکر) چون که بر جان او می ترسید، همانطوری که بر جان خودش می ترسید؛ زیرا می دانست خلیفه بر امّت بعد از خودش اوست. چون لازمهء مخفی شدن جز این نبود که او را با خود ببرد، امّا علی را در جای خود خوابانید، چون که می دانست خللی که با کشته شدن ابوبکر وارد می شود با کشته شدن علی نیست، چون افرادی هستند که بتوانند جای او را پر کنند! 💫💫 چنین پاسخ بده: مگر نه شما معتقدید که پیغمبر فرمود: بعد از من خلافت سی سال است و خلافت را بر مدّت این چهار تن ، ابوبکر و عمر و عثمان و علی «ع» مخصوص گردانید؟ خصم به ناچار جواب دهد: آری، به او بگو اگر این مطلب درست است، پس چرا با یک خلیفه - فقط ابوبکر - به غار رفت و آن سه نفر دیگر را نبرد؟ با این حساب معلوم می شود که پیغمبر آنان را سبک شمرده؛ چون لازم بود که با ایشان همانطور رفتار می کرد که با ابوبکر. پس چون این کار را نکرد در حقوق آنان سهل انگاری نموده، و مهربانی از آنان دریغ داشته با این که واجب بود به ترتیب خلافتشان با ایشان هم مثل ابوبكر رفتار می کرد. ادامه👇👇👇👇 ⭐️🌟⭐️🌟⭐️🌟⭐️🌟 https://eitaa.com/Mecyall
🌼💫🌼💫🌼💫🌼💫🌼💫 و امّا این که خصم به تو گفت: آن دو نفر آیا از روی خواست و رغبت مسلمان شدند یا از روی اکراه؟ چرا نگفتی: بلکه از روی طمع اسلام آوردند؛ زیرا که آنان با يهود معاشرت داشتند و از برآمدن و پیروزی محمّد بر عرب باخبر بودند، یهود از روی کتابهای گذشته و تورات و ملاحم( واقعه ای که همراه فتنه باشد) آنان را از نشانه های جریان حضرت محمّد آگاه می کردند و به ایشان می گفتند که تسلّط او بر عرب نظیر تسلط بخت النّصر است بر بنی اسرائیل، با این فرق که او ادّعای پیغمبری نیز می کند ولی پیغمبر نیست. پس هنگامی که امر رسول خدا ظاهر گشت با او کمک کردند بر شهادت لا إله إلا الله و محمّد رسول الله، به طمع این که وقتی اوضاع خوب شد و امور منظم گردید، فرمانداری و ولایت جایی هم به آنها برسد و چون از رسیدن به ریاست به دست آن حضرت مأیوس شدند با بعضی از همفکران خود همراه شدند تا در شب عقبه شتر پیغمبر را رم بدهند و شتر در آن گردنه هولناک، راه را بیفکند و کشته شود و صورتشان را پوشاندند مثل دیگران. ولی خداوند پیغمبرش را از نیرنگ آنان ایمن قرار داد و حفظ کرد و نتوانستند آسیبی برسانند. آن دو نفر حالشان نظیر طلحه و زبیر است که آمدند و باعلی«ع» بیعت کردند به طمع این که هر کدامشان فرماندار یک استان بشوند، اما وقتی مأیوس شدند بیعت را شکستند و علیه آن حضرت قیام کردند، تا اینکه عاقبت کارشان بدانجا کشید که عاقبت کار افرادی است که بیعت را بشکنند. ادامه دارد.... 🌼💫🌼💫🌼💫🌼💫 https://eitaa.com/Mecyall
💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿 ادامه👆👆👆👆 سخن که به این جا رسید، مولایمان امام حسن بن على «ع» برای نماز برخاست، قائم نیز با او برخاست و من از خدمتشان بازگشتم و به جستجوی احمد بن اسحاق بر آمدم که دیدم گریان به نزدم آمده، گفتم: چرا معطّل شدی؟ و چرا گریه میکنی؟ گفت: پیراهنی که مولایم مطالبه فرمود نیافتم. گفتم: ناراحت مباش، برو به حضرت خبر بده. پس بر حضرت داخل شد و برگشت در حالی که با تبسّم بر محمّد و آل محمّد درود می فرستاد. گفتم: چه خبر است؟ گفت: دیدم پیراهن زیر پای مولایم گسترده است، پس حمد الهی را بجای آوردیم و پس از آن روز، چند روزی هم به خانه مولایمان می رفتیم ولی آن کودک را نزد حضرت نمی دیدیم. چون روز وداع و خداحافظی رسید، من و احمد بن اسحاق و کهلان، همشهری من بر آن حضرت وارد شدیم. احمد بن اسحاق بپاخاست و عرضه داشت: ای فرزند پیغمبر خدا! رفتن نزدیک و غصّه مان زیاد است، از درگاه خداوند می خواهیم که درود خود را بر جدّت محمّد مصطفی و پدرت حضرت مرتضی و مادرت حضرت سیّدة النّساء و دو سرور جوانان بهشت عمو و پدرت و امامان پاکیزه بعد از ایشان از پدرانت، و نیز درود و صلوات خود را بر تو و فرزندت قرار دهد، و از خدا می خواهیم که آستانه ات بلند و دشمنانت پست و زبون گردند، و خدا نکند که این آخرین دیدارمان با شما باشد. چون سخن احمد بن اسحاق به این جا رسید، حضرت متأثّر شد به طوری که اشک از دیدگانش جاری گشت، سپس فرمود: ای ابن اسحاق! دعای خود را از حدّ مگذران که تو در این سفر خدای را ملاقات خواهی کرد. احمد بن اسحاق تا این سخن را شنید بیهوش افتاد، و چون به هوش آمد عرضه داشت: تو را به خدا و حرمت جدّت قسم می دهم که به پارچه ای مفتخرم نمایی تا آن را کفن خود قرار دهم؟ مولای ما دست زیر مسند خود برد و سیزده درهم بیرون آورد و فرمود: این را بگیر و غیر از این را برای خودت مصرف مکن و آنچه خواستی محروم نخواهی شد، البتّه خداوند اجر نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد. سعد ادامه می دهد: چون برگشتیم در بین راه سه فرسنگ به حلوان مانده، احمد بن اسحاق تب کرد و بیماری سختی گرفت که از زندگی دست شست و هنگامی که وارد حلوان شدیم، در یکی از کاروانسراهای آن فرود آمدیم. احمد بن اسحاق یکی از همشهریانش را که مقیم حلوان بود نزد خود خواند و سپس به ما گفت: امشب از نزد من بیرون روند و مرا تنها بگذارید. هر کدام از ما به خوابگاه خود رفت، نزدیک صبح فکری به سرم زد، چون چشم گشودم، کافور،خادم مولایم ابو محمّد را دیدم که می گفت: خداوند اجر شما را در این مصیبت زیاد کند، و برایتان این فاجعه را جبران نماید، ما از غسل و کفن رفیق شما فراغت یافتیم، شما برای دفن او برخیزید، زیرا که او مقامش نزد سرور شما از همه تان گرامی تر است. سپس از چشم ما غایب شد و ما با گریه بر جنازه احمد بن اسحاق حاضر شدیم و حقّ او را ادا کردیم و مراسم او را به پایان رساندیم، خدا رحمتش کند. 💐🌿💐🌿💐🌿💐 https://eitaa.com/Mecyall
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸 ۲- حدیثی است که ثقّة الاسلام کلینی در کافی آورده که امام صادق «ع »فرمود: آیا گمان می کنید که هر یک از ما به هر کس دلمان بخواهد می تواند وصیّت کند؟ نه به خدا قسم، بلکه امامت عهد و پیمانی است از طرف خدا و رسولش برای مردی پس از مردی دیگر تا امر به صاحبش برسد. چون این مطلب را دانستی، باید گفت که امامت مولی و سیّد ما حجّة بن الحسن العسکری صاحب الزّمان «عجّل الله فرجه الشريف » به هر دو راه (نصّ و معجزه) به وسیلهء روایات متواتره ثابت است که در دو فصل قسمتی از آنها را می آوریم تا از دلیل خالی نباشد. 🌸💫🌸💫🌸💫🌸 https://eitaa.com/Mecyall
🌸🍃🍃🌸 🍃🍃🌸 🌸🍃 🍃 اول: قسمتی از احادیث متواتره که به طور خاصّ بر امامت آن حضرت دلالت دارد؛ ۱- روایت صحیحی است که ثقّة الاسلام کلینی در کتاب کافی از حضرت امام جواد آورده است که فرمود: امير المؤمنين «ع» همراه حسن بن علی «ع» در حالی که به دست سلمان تکیّه کرده بود، وارد مسجد الحرام شدند و نشستند که ناگاه مردی خوش قیافه و خوش لباس آمد و بر امیر مؤمنان سلام کرد و خدمت آن حضرت نشست. آن بزرگوار جواب سلام او را دادند. سپس گفت: یا امیر المؤمنين! من سه مسأله از تو می پرسم، اگر پاسخ آنها را دادی خواهم دانست که این مردم در کار تو خلافی بزرگ مرتکب شده اند که در دنیا و آخرت مسؤول آنند و گرنه می فهمم که تو با آنان مساوی هستی و هیچ امتیازی بر ایشان نداری. امیر مؤمنان فرمود: هر چه می خواهی سؤال كن. عرضه داشت: بگو ببینم! الف) وقتی انسان می خوابد روحش به کجا می رود؟ ب) فراموشی و یادآوری چگونه به انسان دست می دهد؟ ج) چطور می شود که فرزندان انسان به عموها یا دایی های خود شباهت می یابند؟ پس امیر مؤمنان روی به امام حسن «ع» کرده فرمود: جوابش را بده. امام مجتبی جوابش را داد. آن مرد گفت: من شهادت می دهم که جز الله خدایی نیست و همیشه بر آن گواه بوده ام و گواهی میدهم که محمّد رسول خداست و همیشه بر آن شاهد بوده ام. و شهادت می دهم که تو وصیّ رسول خدا و قائم به حجّت او هستی. و به امیر مؤمنان اشاره کرد، و گواهم که تو جانشین و قائم به حجّت او هستید و به امام حسن «ع »اشاره کرد، و گواهم که حسین بن على وصیّ برادر خود و قائم به حجّت اوست بعد از او، و علىّ بن الحسین قائم به امامت حسین است بعد از او، و محمّد بن على قائم به امامت علىّ بن الحسین است و جعفر بن محمّد قائم به امامت محمّد است، و موسی بن جعفر که قائم به امامت جعفر بن محمّد است و علی بن موسی که قائم به امامت موسی بن جعفر است و محمّد بن على که قائم به امامت علیّ بن موسی است و علیّ بن محمّد که قائم به امامت محمّد بن على است و حسن بن علی که قائم به امامت علیّ بن محمّد است و گواهی میدهم به مردی که فرزند حسن است و به کنیه و نام تعبیر نشود تا اینکه امر او ظاهر گردد و زمین را از عدالت پر کند چنان که از ظلم و ستم پر شده باشد. درود و رحمت و برکت خدا بر تو باد ای امیرمؤمنان. سپس برخاست و رفت، امیر مؤمنان «ع»فرمود: ای ابو محمّد! در پی این مرد برو ببین کجا می رود. حسن بن على«ع» رفت و برگشت و گفت: جز این نبود که پای خود را از مسجد بیرون گذاشت و من ندانستم به کجای زمین خدا رفت. امیر مؤمنان فرمود: ابو محمّد او را می شناسی؟ امام حسن«ع»گفت: خدا و رسولش و امیر مؤمنان داناترند. فرمود: او خضر «ع» بود. 🍃 🌸🍃 🍃🍃🌸 🌸🍃🍃 https://eitaa.com/Mecyall
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠 🔆امّا جواب سؤالات ؛ الف) وقتی انسان می خوابد روحش به کجا می رود؟ ب) فراموشی و یادآوری چگونه به انسان دست می دهد؟ ج) چطور می شود که فرزندان انسان به عموها یا دایی های خود شباهت می یابند؟ کتاب کمال الدین جواب سؤالات را چنین آورده است: 🌸🌸 امّا اینکه پرسیدی وقتی شخصی می خوابد روحش کجا می رود؟ جوابش این است که روحش وابسته به باد و باد وابسته به هواست تا وقتی که صاحبش برای بیدار شدن نجنبد. پس اگر خداوند اجازه دهد که روح به صاحبش برگردد، روح آن باد را میکشد و باد هوا را، پس روح باز می گردد و در پیکر صاحبش استقرار می یابد، ولی اگر خداوند متعال اجازه بازگشت روح را ندهد، هوا باد را و باد روح را خواهد کشید و خواهد برد تا روز محشر به صاحبش بازنگردد. 🌸🌸 و امّا راجع به یاد و فراموشی آن: دل هر کس در محفظه ای است که بر آن سرپوشی نهاده شده، هرگاه در آن حال بر محمّد و آل محمّد صلوات فرستد آن سرپوش از آن محفظه برداشته خواهد شد و دل پرتو می یابد و آنچه فراموش کرده بود به یاد می آورد. ولی اگر بر محمّد و آل او صلوات نفرستد یا از آن کم نهد، سرپوش بر آن محفظه محکم شود دلش تار، و آنچه در نظر داشت فراموش گردد. 🌸🌸 و امّا آنچه راجع به نوزاد پرسیدی که مانند عموها یا دایی های خود می شود، بدان که: هرگاه مرد در حال آرامش با همسر خود درآمیزد نطفه در رحم واقع شده و فرزند مانند پدر و مادر برآید، ولی اگر در حالی که آرامش ندارد و رگها آسوده نیست آمیزش کند، نطفه پریشان گردیده و میلغزد، پس اگر بر رگی افتد که از عمو است مانند عمو برآید، و اگر بر رگی که از دایی است واقع شود شباهت به دایی خواهد یافت. 💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜ https://eitaa.com/Mecyall
🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿 ۲-روایتی است که شیخ صدوق فقیه سدید ابوجعفر محمّد بن علیّ بن حسین بن موسی بن بابویه قمی در کتاب اکمال الدّین و اتمام النّعمة به سندی همچون صحيح بنابر بعضی وجوه به نقل از یونس بن عبد الرّحمن آورده است که گفت: به محضر امام هفتم موسی بن جعفر «ع» مشرّف شدم و عرضه داشتم: یابن رسول الله! آیا قائم به حقّ هستی؟ فرمود: من نیز قائم به حقّ هستم، ولی آن قائم که زمین را از دشمنان خدای - عزّ وجلّ - پاک کند و آن را پر از عدالت نماید همچنان که از جور و ستم پر شده باشد، پنجمین فرزند من است که غیبتی طولانی دارد، زیرا که بر جان خود می ترسد، در این مدّت که او از نظر غایب است عدّه ای از حقّ برگشته و عدّه ای دیگر ثابت قدم می مانند، سپس فرمود: خوشا به حال شیعیان ما که در غیبت قائم ما به رشته ولایت ما چسبیده و به دوستی ما ثابت و استوار مانده و از دشمنان ما بیزار بوده باشند، آنان از مایند و ما از آنان هستیم که البتّه ما را به امامت پسندیده اند و ما هم ایشان را به شیعه بودن پسندیده ایم. خوش به حالشان باز هم خوس به حالشان، به خدا که ایشان روز قیامت در درجات ما خواهند بود. 🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿 https://eitaa.com/Mecyall
🌻⭐️🌻⭐️🌻⭐️🌻⭐️🌻⭐️🌻 ٣- و در کتاب الخرایج آمده: محمّد بن مسلم گوید: خدمت امام ابو عبد الله صادق «ع» شرفیاب بودم، معلّی بن خنیس گریه کنان وارد شد، حضرت فرمود: چرا گریه میکنی؟ گفت: بیرون خانهء شما کسانی هستند که می پندارند شما را بر ما فضیلتی نیست و شما و آنها یکسان هستید. حضرت صادق «ع» کمی ساکت ماند، سپس دستور داد که طبقی خرما بیاورند، آنگاه یک دانه خرما برگرفت و آن را دو نیم کرد، سپس آن خرما را تناول فرمود و هسته اش را در زمین کاشت، پس آهسته رشد کرد و خرمای نارس داد، حضرت از آن برگرفت و تناول کرد، آنگاه پوست نوشته ای از آن برآورد و به معلّی داد و فرمود: بخوان! در آن نوشته شده بود: «بسم الله الرّحمن الرّحيم لا إله إلا الله،محمّد رسول الله، علىّ المرتضى، والحسن والحسين وعلي بن الحسين و......» نام یک به یک امامان تا امام حسن عسکری و فرزندش مهدی در آن بود. 🌻⭐️🌻⭐️🌻⭐️🌻⭐️🌻 https://eitaa.com/Mecyall