eitaa logo
🌄 مهمانان خدا 💕
190 دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
5.7هزار ویدیو
50 فایل
پیامهای گوناگون. قرآن حدیث یاد شهدا و....
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹روز شمار تاریخ ۲۲ ذی الحجه🌹 ❌روز حفظ جان پیامبر در گردنه هرشا❌ ♦️حفظ جان پیامبر در توطئه ی هرشا منافقان بعداز غدیر در ۲۲ ذی الحجه در مسیر بازگشت به مدینه در گردنه هرشا، نیمه شب طرح ترور پیامبر خدا را اجرا کردند. جبرئیل ایشان را آگاه کرد و جان پیامبر صلی الله علیه و آله حفظ شد؛ حذیفه و عمار منافقین را شناختند. 📚کتاب : *الماس هستی* ✍️نويسنده مهدی خدامیان آرانی 🔷🔷🔷🔷
مداحی_آنلاین_خیری_که_درآن_هیچ_ضرری_نیست_حجت_الاسلام_انصاریان.mp3
997.2K
♨️خیری که درآن هیچ ضرری نیست. 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🌹🌹🌹🌹🌹
🌸پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله‌وسلم فرمودند: ای جمعیت انسانها❗️ حضرت علی علیه السلام از طرف خدا امام شماست. و خدا توبه کسی را که ولایت او را انکار کند،قبول نخواهند کرد. که این بر خدای بزرگ حتم است، تا با منکر ولایت علی چنین رفتار داشته باشد. 🔷🔷🔷🔷🔷
عالی بود عالی عالی👌👌 حتما بخوانید: بابام هر وقت که وارد اتاقم میشد میدید که لامپ اتاق یا پنکه روشنه ومن بیرون اتاق بودم بمن میگفت چرا خاموشش نمیکنی وانرژی رو هدر میدی؟ وقتی وارد حمام میشد و میدید آب چکه میکنه با صدای بلند فریاد میزد چرا قبل رفتن آب رو خوب نبستی و هدر میدی!!! همیشه ازم انتقاد میکرد... بزرگ و کوچک در اَمان نبودند و مورد شماتت قرار میگرفتن... حتی زمانی که بیمار هم بود ول کن ماجرا نبود. تا روزی که منتظرش بودم فرا رسید و کاری پیدا کردم ... امروز قرار است در یکی از شرکت های بزرگ برای کار مصاحبه بدم! اگر قبول شدم این خونه کسل کننده، این دارالمجانین رو برای همیشه ترک میکنم تا از بابام و توبیخاش برای همیشه راحت بشم. صبح زود ازخواب بیدار شدم حمام کردم بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم بزنم بیرون! داشتم گرده های خاک را از روی کتفم دور میکردم که پدرم لبخند زنان بطرفم اومد با وجود اینکه چشاش ضعیف بود و چین وچروک چهره اش هم گواهی پاییز رو میداد بهم چند تا اسکناس داد و گفت: مثبت اندیش باش و خودت رو باور کن، از هیچ سوالی تنت نلرزه!! نصیحتشو با اکراه قبول کردم و تو دلم غرولند میکردم که در بهترین روزای زندگیم هم از نصیحت کردن دست بردار نیست... مثل اینکه این لحظات شیرینو میخواد زهرمار کنه! اسنپ گرفتم؛ از خونه به سرعت خارج شدم و به طرف شرکت رفتم... به دربانی شرکت رسیدم. خیلی تعجب کردم! هیچ دربان و نگهبان و تشریفاتی نداشت فقط یه سری تابلو راهنما!! به محض ورودم متوجه شدم دستگیره از جاش در اومده ...اگه کسی بهش بخوره میشکنه. یاد پند آخر بابام افتادم که همه چیزو مثبت ببین. فورا دستگیره رو سرجاش محکم بستم تا نیوفته!! همینطوری و تابلوهای راهنمای شرکت رو رد میکردم و از باغچهٔ شرکت رد میشدم که دیدم راهروها پرشده از آبِ سر ریز حوضچه ها. با خودم گفتم که باغچه ی ما پر شده است یاد سخت گیری بابام افتادم که آب رو هدر ندم ... شیلنگ آب را از حوضچه پر، به خالی گذاشتم و آب رو کم کردم تا سریع پر آب نشه. در مسیر تابلوهای راهنما وارد ساختمان اصلی شرکت شدم پله ها را بالا میرفتم متوجه شدم... چراغهای آویزان در روشنایی روز بشدت روشن بودن از ترس داد و فریاد بابا که هنوز توی گوشم زمزمه میشد، اونارو خاموش کردم! به محض رسیدن به بخش مرکزی ساختمان متوجه شدم تعداد زیادی جلوتر از من برای این کار آمدن. اسممو در لیست، نوشتم و منتظر نوبت شدم! وقتی دور و برمو نیم نگاهی انداختم چهره و لباس و کلاسشون رو دیدم، احساس خجالت کردم؛ مخصوصا اونایی که از مدرک دانشگاهای آمریکایی شون تعریف میکردن! دیدم که هر کسی که میره داخل کمتر از یک دقیقه تو اتاق مصاحبه نمیمونه و میاد بیرون! با خودم میگفتم اینا با این دک و پوزشون و با اون مدرکاشون رد شدن من قبول میشم ؟!!!عمرا!!! فهمیدم که بهتره محترمانه خودم از این مسابقه که بازنده اش من بودم سریعتر انصراف بدم تا عذرمو نخواستن...!!! یاد نصحیت پدرم افتادم: مثبت اندیش باش و اعتماد بنفس داشته باش... نشستم و منتظر نوبتم شدم انگار که حرفای بابام انرژی و اعتماد به نفس بهم میداد و این برام غیر عادی بود😳 توی این فکر بودم که یهو اسممو صدا زدن که برم داخل. وارد اتاق مصاحبه (گزینش) شدم روی صندلی نشستم و روبروم سه نفر نشسته بودن که بهم نگاه کردن... یکیشون گفت کی میخواهی کارتو شروع کنی؟ دچار اضطراب شدم، لحظه ای فکر کردم دارن مسخرم میکنن یا پشت سر این سوال چه سوالاتی دیگه ای خواهد بود؟؟؟ یاد نصیحت پدرم درحین خروج از منزل افتادم: نلرز و اعتماد بنفس داشته باش! پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ان شاءالله بعد از اینکه مصاحبه رو با موفقیت دادم میام سرکارم. یکی از سه نفر گفت تو در استخدامی پذیرفته شدی تمام!! باتعجب گفتم شما که ازم سوالی نپرسیدین؟! سومی گفت ما بخوبی میدونیم که با پرسش از داوطلبان نمیشه مهارتهاشونو فهمید، به همین خاطر گزینش ما عملی بود، تصمیم گرفتیم یه مجموعه از امتحانات عملی را برای داوطلبان مدّ نظر داشته باشیم که در صورت مثبت اندیشی داوطلب در طولانی مدت از منافع شرکت دفاع کرده باشد و تو تنها کسی بودی که از کنار این ایرادات رد نشدی و تلاش کردی از درب ورودی تا اینجا نقص ها رو اصلاح کنی ودوربین های مداربسته موفقیت تو را ثبت کردند!!!!!!! در این لحظه همه چی از ذهنم پاک شد؛ کار، مصاحبه، شغل و ...هیچ چیز رو بجز صورت پدرم ندیدم! پدرم آن انسان بزرگی که ظاهرش سنگ دلیست اما درونش پر از محبت و رحمت و دوستی و آرامش است. دیر یا زود تو هم پدر یا مادر میشوی و نصیحت خواهی کرد... دلزده نشو از نصایح پدرانه. ماوراء این پندها محبتی نهفته است که حتما روزی از روزگاران حکمت آن را خواهی فهمید. چه بسا آنها دیگر نباشند ... پدر محبت آب 🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
حکایت_های_طلایی 😍 🌼 امام کاظم (ع) به خانه ی یکی از دوستانش رفت. هنگام پذیرایی از امام(ع) کاسه ی پر از غذایی آوردند که تکه نانی زیر آن بود. کاسه را همان طور سر سفره گذاشتند و هنوز کاسه روی نان بود که امام کاظم(ع) فرمود: نان را گرامی بدارید و آن را زیر کاسه نگذارید. 🔷🔷🔷🔷🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 جنس آدم‌ها ✍هر وقت خواستی «پارچه‌ای» بخری؛ آن را در دست «مچاله كن» و بعد رهايش كن، اگر «چروک» برنداشت، «جنس خوبی» دارد. آدم‌ها نیز همينطورند! آدم‌هايی كه بر اثر فشارها و مشكلات، اخلاق و رفتارشان عوض می‌شود و «چروک» برمی‌دارند، اينها جنس خوبی ندارند و برای رفاقت، معاشرت، مشارکت، ازدواج و اعطای مسئولیت به آنها، به هیچوجه «گزینهٔ مناسبی» نخواهند بود. 🔰 مراقب انتخاب آدم‌های اطرافمان باشیم، هرکسی لیاقت هر چیزی را ندارد. 💠💠💠💠💠
🌹🌹مولاناامیرالمومنین صلوات الله و سلامه عليه: إذا رَأيتَ اللّه َ سُبحانَهُ يُتابِعُ علَيكَ البلاءَ فقَد أيْقَظَكَ ، إذا رَأيتَ اللّه َ سُبحانَهُ يُتابِعُ علَيكَ النِّعَمَ مَعَ المَعاصي فَهُوَ اسْتِدراجٌ لكَ .; 🌹مولاناامام على عليه السلام: هرگاه ديدى خداوند سبحان پياپى بر تو بلا نازل مى كند هر آينه تو را بيدار باش داده است. و چون ديدى خداوند سبحان، با وجود آن كه گناه مى كنى، پياپى به تو نعمت مى دهد، اين، براى غافلگير كردن [و به دام انداختن ]توست.; غرر الحكم : 4046 ـ 4047. 🌹🌹🌹🌹🌹
✨❤️ تو دلم به خدای مهربون می گفتم: 🍃🌹خدایا... از اون همه گناه هایی که کردم کدومش رو میبخشی⁉️‼️ این آیه یادم اومد: ✨اِنَّ اللّهَ یَغفِرُ الذُّنوبَ جَمیعا✨ 🌴💎🌹💎🌴
احتمالا تصویر این شهید بزرگوار را در فضای مجازی زیاد دیده باشیم ؛ اما شهیدی بود که هیچ کس منتظرش نبود جز خدا ...! شهید از شهدای بهزیستی استان مازندران که با یک _زیر پیراهن_ راهی جبهه شد و هیچکس در جبهه نفهمید كه او خانواده ای ندارد. کم سخن می گفت و.. با سن کم سخت ترین کار جبهه یعنی *بیسیم چی* بودن را قبول کرده بود. سرانجام توسط منافقین اسیر شد برگه و کدهای عملیات را قبل از اسارت خورد و منافقین پس از شهادت رساندن وي ، برای به دست آوردن رمز و کد های بیسیم سینه و شکمش رو شکافتند ولی چیزی نصیب آنها نشد ...! یادمان باشد روي سفره چه کسانی نشسته ایم و این نظام اسلامی امانت شهدای مظلوم است!!! 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
با زدن این کد ۷گیگ اینترنت رایگان داخلی هدیه بگیرید *۱۰۰*۶۷# تا ۱۹ مرداد 🌷🌷🌷