eitaa logo
🌄 مهمانان خدا 💕
188 دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
5.7هزار ویدیو
50 فایل
پیامهای گوناگون. قرآن حدیث یاد شهدا و....
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌ احادیث حسینی ✨امام حسین علیه‌السلام فرمودند: من کشته اشکم هیچ مؤمنی مرا یاد نمی کند مگر آنکه اشک می ریزد
آقا مرا به چادرِ خاکیِ آن زنی که راهِ پاک مادرتان می رود ببخش
☑️صدای کلید پدر که بر قفل خانه می‌چرخد، گاهی وقت‌ها قشنگ‌ترین صدای دنیای بچه‌هاست. 🔸نگاه منتظرشان را با محبت پاسخگو شوید، حتی اگر بیرون خانه، چندان روز خوبی نداشته تربیت فرزند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ العبد محمدتقی بهجت: شیطان دشمن است. حمله می‌کند و می‌آید. این ماییم که باید فرار کنیم. (فقد هربتُ الیک) باید به سوی خدا فرار کرد. دشمن کارش حمله کردن است. نه اینکه بایستیم و بگوییم: دشمن جلو نیا. اینکه راه و روش میدان جنگ نیست.
🌺❤👈 👇 مردی بود قرآن میخواند و معنی قرآن را نمیفهمید . دخترکوچکش از او پرسید چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن رابفهمی؟ پدر گفت سبدی بگیر واز آب پرکن وبرایم بیاور.. دختر گفت : غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند. پدر گفت امتحان کن..دخترم. دختر سبدی که درآن زغال میگذاشتند گرفت ورفت بطرف دریا وامتحان کرد سبد را زیرآب زد وبه سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند. پس به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد . پدرش گفت دوباره امتحان کن. دخترکم . دختر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب رابرای پدر بیاورد .برای بار سوم وچهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد وبه پدرش گفت که غیر ممکن است... پس پدر به. او گفت سبد قبلا چطور بود؟ اینجا بود که دخترک متوجه شد و به پدرش گفت بله پدر قبلا سبد از باقیمانده های زغال کثیف وسیاه بود ولی الان سبد پاک وتمیز شده است. پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد. پس دنیاوکارهای آن قلبت را از کثافتها پرمیکند، خواندن قرآن همچون دریا سینه ات راپاک میکند، حتی اگر معنی آنرا ندانی... خواندن قرآن یکی از شیوه های قوی پاکسازی احساس منفی ودرونیه با خواندن   پاکی آن به زندگی ما برکت ، نعمت ، سلامتی و آرامش فراوان میدهد.. https://eitaa.com/joinchat/4184932569C41a2f7ffc7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید داره حال و هوای همین روزا را قشنگ میگه 🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🖤🖤عَنْ مولانا الشهید الامام الْحُسَيْنِ عليه السلام: 🖤أللّهُمَّ إنّكَ تَعْلَمُ إنَّهُ لَمْ يَكُنْ ما كانَ مِنّا تَنافُسا فى سُلْطانٍ 🖤وَ لاَ الْتِماسا مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ 🖤وَلكِنْ لِنَرُدَّ المَعالِمَ مِنْ دينِكَ وَ نُظْهِرَ الاْءصلاحَ فى بِلادِكَ 🖤وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أحْكامِكَ. 🖤🖤مولانا امام حسين عليه السلام فرمود: 🖤خداوندا! تو آگاهى كه آنچه به دست ما صورت گرفت 🖤نه به طمع پادشاهى و جاه بود، نه به طلب ثروت و مال، 🖤بلكه ما خواستيم تا نشانه هاى راه دينت را ارائه دهيم، و در شهرهاى تو اصلاح را آشكار كنيم، 🖤باشد كه بندگان مظلوم تو روى آسايش و امنيت ببينند 🖤و آسوده خاطر به طاعت تو برخيزند و فرائض و سنتهاى تو عملى گردد. 🖤(نگاه امامان علیهم السلام به مسأله حكومت، نگاه ابزارى بود. 🖤حكومت براى آنان ارزش ذاتى و استقلالى نداشت، 🖤بلكه مى خواستند در سايه به دست گرفتن قدرت اجرايى، احكام خدا را در جامعه عملى كنند. 🖤اين، رمز قيام حسينى بر ضدّ حكومت بنى اميّه بود.) تحف العقول : 168 🖤🖤🖤🖤🖤
در سال ١٢٨٨ شهادت شیخ فضل‌الله نوری اتفاق افتاد . ‼️روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت شیخ فضل‌الله نوری ( ۱۲۸۸)، کیفیت غسل و کفن و دفن ...😭😥‼️ در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند جمعیت کثیری ریخت توی حیاط محشری برپا شد . مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می‌رفتند همه می‌خواستند خود را به جنازه برسانند . دور نعش را گرفتند و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه‌ها و محاسنش سرازیر شد .😨 هر که هر چه در دست داشت میزد آنهایی هم که دستشون به نعش نمی‌رسید تف می‌انداختند.😭 به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم😭 یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد . غریبه بود جلو آمد . بالای جنازه ایستاد. جلوی همه دکمه‌های شلوارش را باز کرد و روبروی این‌همه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا ادرار کرد ! ▪️تحویل جنازه عده‌ای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می‌ترسانند . یپرم ارمنی راضی می‌شود و می‌گوید : بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکرهایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشه‌ای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود. لا‌اله‌الا‌الله جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند. ▪️جنازه را وارد حیاط‌خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد. بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم. سر مجاهدها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم. یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کرد و آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند. صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچ‌کاری کردیم. ♦️دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم. ♠️ کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ‌نوری در خانه است می‌آمدند پشت‌دیوار فاتحه می‌خواندند و می‌رفتند. از گوشه و کنار پیغام می‌دادند امامزاده درست کردید؟! ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاری ها بخیال می‌افتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دور شهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان. 🕌حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه می‌کند گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه می‌کردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند ، سر من هم آوردند. اینها می‌خواهند نعش مرا در بیاورند زود آن را به قم بفرست. همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم. شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبره‌ای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می‌خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت. و لا تحسبن‌الذین قتلوا فی سبیل‌الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. این آیه‌ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل‌الله نوری نوشته شده است . 📚کتاب سِرّ دار نوشته تندرکیا نوه شیخ‌ شهید ص ۵۲ تا ۷۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا