eitaa logo
🌄 مهمانان خدا 💕
287 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
50 فایل
پیامهای گوناگون. قرآن حدیث یاد شهدا و....
مشاهده در ایتا
دانلود
💔غریب در انتظار غریب ▪️امام حسین علیه‌السلام: 🔸صاحب این امر (حضرت مهدی) رانده و آواره است، و در پی خونخواهی پدرش خواهد بود. 🔹... صَاحِبُ الْأَمْرِ الطَّرِيدُ الشَّرِيدُ الْمَوْتُورُ بِأَبِيه‏... 📚كمال الدين، ج‏۱، ص: ۳۱۸
🔸 احکام نذر ❓نذر کردن زن بدون اجازه شوهر؟ ✍️ نذر زن ، بدون ‌اجازه شوهرش باطل است. ❓ نذر کردن زن با اجازه شوهر؟ ✍️ اگر زن با اجازه شوهر نذر کند شوهرش نمی‌تواند نذر او را بهم بزند ، یا او را از عمل کردن به نذر جلوگیری نماید . https://eitaa.com/noorihamedani
نماز یعنی پیش خدا بودن.mp3
553.4K
حواست باشه پیش خدایی ❤️ 🎙 : نماز یعنی خودت را در حضور خدا ببینی و از هر چیزی که تو را از خدا دور میکنه دور بشی.
❇️پدر و مادر در طول روز با مشكلات زيادي سر و كله ميزنند و مانند يك بالغ و عاقل رفتار ميكنند، با دیگران درعين عصبانيت لبخند ميزنند، در عين خستگي وظايف خود را انجام ميدهند، اما به فرزند خود كه ميرسند تازه به ياد حق و حقوق از دست رفته، خستگى ها يا عصبانيت خود مي افتند. 🔸گاهى كودكان تبديل به كيسه بوكس والدين خود ميشوند، گاهى ما بزرگسالان ديوارى كوتاه تر از ديوار بى پناهى كودكان پيدا نميكنيم. 🔸آنها كه زورى ندارند، نه ما را ترك ميكنند نه از ما شكايت ميكنند نه ما را تنبيه ميكنند، آنها محتاج ما هستند، اين ما هستيم كه طلبكار آنها هستيم. و از كودكان انتظار داريم "تو ديگه شروع نكن، حوصله ندارم، ساكت"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍آیت‌الله بهجت: آنچه معاویه و یزید بالفعل داشتند، ما بالقوه داریم. خیلی به خود مغرور نشویم. این‌طور نیست که آن‌ها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت. به خدا پناه می‌بریم! 📚 رحمت واسعه ، صفحه ١٩۴ .
🥀🕊 دائـم الوضـو بود! موقـع اذان خیلی‌ها می‌رفتنـد وضو بگیرنـد؛ ولی حسـن اذان و اقامـه می‌گفـت و نمازش را شـروع می‌کرد. میگفت"زمیـن جای جمـع کردن ثـوابه، حیـف زمین خدا نیسـت که آدم بدون وضو روش راه بـره..؟! +شهید طهرانی مقدم
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥استقبال از اولین زائران پیاده روی 1446 در راس البیشه جنوبی ترین نقطه‌ی عراق
▪️مسافر بودیم مسافر خانه‌ی خدا، بین راه یکی از منزلها ناامن بود، شبانه از منزل قبلی راه افتادیم، یک فرسخ نرفته برف گرفت، رفقا سرعتشان را زیاد کردند. من جا ماندم! همه جا تاریک، راه را هم بلد نبودم. از اسب پیاده شدم، متحیر و مضطرب، باغی به چشمم آمد؛ باغبان جلو آمد و پرسید: کیستی؟ قصّه را گفتم. فرمود: نافله بخوان تا راه را پیدا کنی. نافله شب را خواندم. دوباره آمد و پرسید: چرا نرفتی؟ گفتم: راه را بلد نیستم. گفت: زیارت جامعه بخوان. نه آن وقت، نه بعد از آن، جامعه را حفظ نبودم، ولی خواندم، از حفظ هم خواندم!!! باز آمد و پرسید: نرفتی؟ اشکم سرازیر شد و گفتم: راه را بلد نیستم. فرمود: عاشورا بخوان! آن را هم حفظ نبودم، ولی خواندم از حفظ، با همه‌ی لعن‌ها و سلام‌ها و دعای علقمه. برای بار آخر هم آمد. مرا روی مرکب خودش سوار کرد. دست روی زانوی من گذاشت و فرمود: " چرا نافله نمی‌خوانید؟ نافله، نافله، نافله... چرا جامعه نمی‌خوانید؟ جامعه، جامعه، جامعه... چرا عاشورا نمی‌خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا؛ " چند لحظه بعد رفقایم را نشان داد. داشتند برای نماز صبح وضو می‌گرفتند. از مرکب پیاده شدم. به خودم آمدم. با خودم گفتم: این آقا کیست؟ این حوالی نه فارسی زبانی پیدا می‌شود نه مسلمانی! همه مسیحی هستند و ترک زبان! سربرگرداندم اما دیگر کسی را ندیدم. 📚نجم الثاقب، ج۲، ص۷۱۲. 📚مفاتیح الجنان، ذیل زیارت جامعه کبیره.