9.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ماجرای شهیدی که قبرش در کتابخانه مسجدی در شیراز قرار دارد
🌷 شهید شیرعلی سلطانی یکی از زمینهای خود را به ساخت «مسجدالمهدی(عج)» در محله کوشک قوام شیراز اختصاص داد.
◇ در اواخر سال ۶۰، وقتی برای مرخصی آمده بود در گوشهای از مسجد برای خود قبری ساخت، اما این قبر، کوچکتر از قامت رشید او بود.
وقتی از او علت را سؤال کردند، گفت: نه، همین اندازه خوب است.
🌗 شب عملیات فتحالمبین در سنگر نشسته بود. بچهها مشغول صحبت بودند که یکدفعه گفت: بچهها! ساکت باشید. ناگهان بوی عطر دلانگیزی در فضای سنگر پیچید.
آن شب پس از اصرار مکرر بچهها، به شهید ملکپور گفت: وقتی داخل سنگر بودیم، عنایتی از طرف امام زمان (عج) به من و دو نفرِ دیگر شد.
روز بعد، شیرعلی سلطانی و آن دو نفر که نام برده بود، به درجهی رفیع شهادت رسیدند.
عجیب بود! مزار کوچک او، درست اندازهاش بود. پیکر شیرعلی بدون سر، بازگشته بود.
#شهید_شیر_علی_سلطانی 🌷
🌹شادی روح شهدا صلوات 🌹
#مجموعه_مردمی_شمسا
#یک_داستان_یک_پند
✍️روزی جوانی از پدرش پرسید: پدرم! تو از نظر دارایی مشکلی نداری و وضع مالیات از من بهتر است. آیا دوست داری برایت عیدی بخرم؟!
پدر، پسرش را به حیاط خانه، کنار درخت سیبی آورد و گفت: پسرم! به نظر تو من سالی چقدر هزینۀ این درخت سیب میکنم؟! پسر گفت: نمیدانم.
پدر گفت: اگر هر سال آب، کود، هرس و سمّی که برای این درخت هزینه میکنم را حساب کنی چندین هزار تومان این درخت برایم هزینه دارد. میدانی هر سال چهار کیلو سیب هم به من نمیدهد! یعنی هر کیلو سیب آن، چه مبلغ زیادی برای من تمام میشود، علاوه بر آشغالهایی که در خانه ریخته میشود.
پسرم! فکر میکنی من احمق هستم برای این درخت این همه زحمت میکشم و پولم را هدر میدهم؟ میتوانم با این همه هزینه چندین کیلو سیب را بیزحمت و بیدردسر بخرم.
پسر گفت: حتماً حکمتی دارد، پدرم بگو! پدر گفت: من این درخت را برای خوردن سیباش نکاشتم؛ برای این کاشتم که در پاییز چند عدد سیبی بچینم؛ که محصول تلاش خودم است و خود آن را پرورش دادهام. اگر تو برای من عیدی بخری درست است که من نیاز ندارم، ولی لذتاش مثل لذت چیدن سیب این درخت، برایم شیرین است. تو هم میوه یک عمر زندگی من هستی.
🥀پسر از شرم سرش را به زیر انداخت و رفت.
آری، اگر پدر و مادری داریم که حتی وضع مالیشان خیلی عالی است؛ صلهرحم، هدیه و عیدی دادن را فراموش نکنیم، ما محصول و میوۀ دل آنان هستیم. این میوه مزهاش به خوردنش نیست، بیرون هم ارزانتر میفروشند؛ مزهاش در دست پرورده بودن خود انسان است.
12.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 توصیه اخلاقی روز گذشته رهبر انقلاب به فرماندهان نیروهای مسلح: باید به خدا اعتماد، توکل و حُسن ظن داشت
✍حق الناس
🔹در قيامت گردنه ای هست که کسی حقی از مردم بر گردنش باشد، نمیتواند از آن بگذرد؛ یا بر حسناتش به کسی که حق او را پایمال کرده، بدهد یا ... بالاخره تا مردم در آنجا از همدیگر راضی نشوند، نمیتواند از آنجا بگذرند.
▪️آیت الله بهجت رحمة الله علیه
مداحی آنلاین - شما معشوق خدا هستید - پناهیان.mp3
1.04M
♨️شما معشوق خدا هستید؟
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام
#علیرضا_پناهیان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💠 تشکر بخاطر برخورد با بی حجابی
حالا که دلشاد از #انتقام_سخت هستیم، به طرح #حجاب توجه کنیم.
با تشکر از نیروی انتظامی آنها را دلگرم کرده و در ثواب کار آنها شریک شویم. اصلا نگوییم وظیفه آنهاست و تشکر لازم نیست.
📩 ارسال پیامک به ۱۱۰۱۹۷
👈 مطمئن باشید الان سربازان #شیطان دست به کار شده و پیام علیه نیروی انتظامی ارسال میکنند. میتوانید از موبایلهای افراد خانواده هم پیامک بزنید.
🆔 @pedarefetneh | #پدرفتنه
🆔 @pedarefetneh | #پدرفتنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سیدمرتضی آوینی:
هیچ راهی برای آنکه از آینده باخبر شویم و بدانیم که چه در انتظار ماست وجود ندارد.
پس ای نفس، بر خدا توکل کن و صبر داشته باش!
همهچیز از جانب اوست که میرسد و اینچنین هرچه باشد، نعمت است.
#شهیدآوینی
مداحی آنلاین - عجب سروی؛ عجب ماهی - کریمی.mp3
4.36M
⏯ #زمینه احساسی
🍃عجب سروى؛ عجب ماهى
🍃عجب ياقوت و مرجانى
🎙 #محمود_کریمی
👌بسیار دلنشین
🌸🌸🌸🌸🌸
🌟زیارت عاشورا🌟
✍️نسخهای گرانبها برای کسانی که گرفتاری مالی دارند به این نسخه گرانبها عمل کنید زیارت عاشورا به نیابت از امام زمان -عجل الله فرجه- :
حاجسید احمد اصفهانی -رحمه الله- ما را خبر داد و برای ما نوشت: من به مسجد سهله مشرف بودم و روز جمعه در حجره نشسته بودم؛ ناگاه سید با وقاری که عمامه ای بر سر داشت بر من داخل شد، قبای فاخر و عبای قرمز پوشیده بود. به آنچه در زاویه حجره شامل کمی کتب، بعضی ظروف و فرشی بود نظری کرد و فرمود: برای حاجت دنیا تو را کفایت می کند؛ تو هر روز صبح به نیابت حضرت صاحب الزمان زیارت عاشورا می خوانی به قدر کفایت، معیشت هر ماهت را از من بگیر که اصلا به احدی محتاج نباشی. قدری پول به من داد و گفت:این کفایت یک ماه تو را می نماید.
⬅️رو به در مسجد رفت و من به زمین چسبیده بودم، زبانم بند آمده بود، هر چه خواستم تکلم نمایم نتوانستم، و نتوانستم برخیزم تا سید خارج شد. همین که بیرون رفت مثل این که زنجیرهایی از آهن بر من بود که باز شد و شرح صدری پیدا کردم. برخاستم و از مسجد خارج شدم، هر چه گشتم اثری از آن آقا ندیدم.
📚العبقری الحسان صفحه ۹۶۱
تألیف: آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی