eitaa logo
مهر ماندگار
1.7هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
46 فایل
یاوران وقف/ خادمان قرآن و امامزادگان فرهنگی _ اجتماعی _ سیاسی ارتباط با مدیر کانال: @khrazaviadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 خرجت زیاد شده، اجاره کمتر بده! 🔶 خانه‌ی خشتی و ساده‌‌‌ شيخ که از پدرش به ارث برده بود در خيابان مولوی کوچه سياه‌ها(شهيد منتظری) قرارداشت. وی تا پايان عمر در همين خانه‌ی محقر زيست. نكته‌ی جالب اين است که چندين سال بعد، جناب شيخ يكی از اتاق‌های منزلش را به يك راننده تاکسی، به نام «مشهدی يدالله»، ماهيانه بيست تومان اجاره داد، تا اين که همسر راننده وضع حمل کرد و دختری به دنيا آورد، که مرحوم شيخ نامش را «معصومه» گذاشت. 🔹هنگامی که در گوش نوزاد اذان و اقامه گفت، يك دو تومانی پر قنادقش گذاشت و فرمود: «آقا يدالله! حالا خرجت زياد شده! از اين ماه به جای بيست تومان، هيجده تومان بدهيد.» 📚 برگرفته از کتاب ؛ زندگينامه‌ی مرحوم @Mehremaandegar
💠 بعد از نماز می‌خواستم حسین آقا را ببینم و درباره‌ی موقعیت منطقه و یک سری مسائل مربوط به اطلاعات و عملیات با هم صحبت کنیم. 🔹دنبالش فرستادم و داخل ستاد لشکر منتظرش ماندم. او در حالی که اورکتش را روی شانه‌هایش انداخته بود وارد شد. معلوم بود که از نماز می‌آید و فرصت اینکه سر و وضعش را مرتب کند پیدا نکرده. در حالی که به او لبخند زدم، نگاه معنی‌داری به او انداختم. سریع از نگاهم همه چیز را فهمید و قبل از اینکه حرفی بزنم، گفت: وقتی در همین وضعیت مقابل خدای خودم ایستادم و نماز خواندم، درست نبود در مقابل بنده‌ی او به سر و وضعم برسم! 📚 از کتاب ؛ خاطراتی از 👤 راوی: سردار شهید حاج @Mehremaandegar
💠 پرسش جالب شهید مطهری از مردان طالب همسر دوم❗️ ✍️در فقه اسلامی می‌گویند: «اگر بیم داری که استعمال آب برای بدنت زیان دارد وضو نگیر»، «اگر بیم داری که روزه برایت زیان دارد روزه نگیر». این دو دستور در فقه اسلامی رسیده است. 🌀 شما افراد بسیاری را می‌بینید که می‌پرسند: می‌ترسم آب برایم زیان داشته باشد، وضو بگیرم یا نگیرم؟ می‌ترسم روزه برایم ضرر داشته باشد، روزه بگیرم یا نگیرم؟ البته این پرسشها پرسشهای درستی است. چنین اشخاصی نباید وضو بسازند و نباید روزه بگیرند. ✅ ولی نصّ قرآن کریم است که «اگر بیم دارید که نتوانید میان زنان خود به عدالت رفتار کنید، یک زن بیشتر نگیرید». با این حال آیا شما در عمر از یک نفر شنیده‌اید که بگوید: می‌خواهم زن دوم بگیرم اما بیم دارم که رعایت عدالت و مساوات میان آنها نکنم، بگیرم یا نگیرم؟ من که نشنیده‌ام. حتماً شما هم نشنیده‌اید. 💥سهل است، مردم ما با علم و تصمیم اینکه به عدالت رفتار نکنند زنان متعدد می‌گیرند و این کار را به نام اسلام و زیر سرپوش اسلامی انجام می‌دهند. اینها هستند که با عمل ناهنجار خود اسلام را بدنام می‌کنند. 📚استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص۳۵۲ @Mehremaandegar
💠 دختر جوانی با سر برهنه و موهای کاملا بلند در پیاده رو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود. در پیاده رو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد. این عمل زشت او در روز عاشورا برآشفته‌ام کرد. بدون توجه به عواقب آن، تصمیم به برخورد با او گرفتم. 🔹پاسبان شهربانی به سمت دوستش رفت که پاسبان راهنمایی بود. به سرعت با دوستم از پله‌های هتل پایین آمدم. آ‌ن‌قدر عصبانی بودم که عواقب این حمله برایم هیچ اهمیتی نداشت. دو پلیس مشغول گفت‌وگو با هم شدند. برق‌آسا به آن‌ها رسیدم. با چند ضربه‌ی کاراته او را نقش بر زمین کردم. خون از بینی‌هایش فوران زد! 🔸پلیس راهنمایی سوت زد. چون نزدیک شهربانی بود، دو پاسبان به سمت ما دویدند. با همان سرعت فرار کردم و به ساختمان هتل پناه بردم. زیر یکی از تخت‌ها دراز کشیدم. تعداد زیادی پاسبان به هتل هجوم آوردند. قریب دو ساعت همه‌جا را گشتند، اما نتوانستند مرا پیدا کنند. بعد، از هتل خارج شدم و به سمت خانه‌مان حرکت کردم. 🔹زدن پاسبان شهربانی مغرورم کرده بود. حالا دیگر از چیزی نمی‌ترسیدم. 📚 کتاب / زندگی‌نامه خودنوشت حاج قاسم ✅ثبت سفارش در سایت 👈 raiat.ir/hajghasem @Mehremaandegar
📗 کتاب آخرین نماز در حلب 💠 بعد از دو هفته از شهادتش ، ساکش به دستمان رسید وسایل داخل ساک را یک به یک دیدم و ساک را کنار اتاق گذاشتم. در نیمه‌های شب ناگاه صدای اذان را شنیدم و از خواب پریدم. ساعت را نگاه کردم. دیدم نیم ساعت به اذان شرعی مانده؛ هیجان تمام وجودم را گرفته بود؛ دویدم در حیاط خانه که ببینم صدای اذان از مناره مسجد است یا نه! متوجه شدم صدای اذان از داخل خانه است؛ وقتی خوب دقیق شدم؛ دیدم اذان از ساک کنار اتاق است. سراسیمه به سمتش رفتم و گوشی تلفن عباس در ساک بود؛ گرفتم، نگاهم به آن خیره شد... روی صفحه نوشته بود: «اذان به وقت حلب» 🔷 خاطرات شهید مدافع حرم عباس دانشگر به روایت پدر 📲 سفارش و خرید از طریق ایتا👇 @ketabjan30 @Mehremaandegar
💠 «توی ، هیچ جایی مثل نبود. این پیشتازی مدیون زن های صدخروی بود. می گفتند این کاری است که به درد دنیا و آخرتمان می خورد. همه کارها هم بود و حق الزحمه ای ، یکی از خانم ها خودش بود و پنج تا بچه . زندگی اش از نان پختن می گذشت. برای هم نان می پخت، اما .» 📗کتاب نان سالهای جنگ؛ خاطرات زنان روستای سبزوار در از جبهه و رزمندگان 🔶خرید و سفارش از طریق سایت کتاب جان👇 https://ketabjan.com/?p=3698 @Mehremaandegar
💠در هفت سال اول بچه درست مثل لاک پشت می ماند . زود می رود داخل لاکِ خودش . نباید بگذارید بچه کند . برای این که پنهان نکند ، باید راحت با ما طرح کند . با بهترین کسی که می‌تواند راحت حرف بزند است . وقتی طرف دارد حرف می‌زند مادر آنجا نباید واکنش نشان بدهد ، آن‌جا نباید اصلاً برخورد کند . مثل فقط ضبط کند . بعداً که حرفش تمام شد ، رفت دست و صورتش را شست لباس هایش را درآورد ، سر جایش گذاشت ، بعدها باید بنشینند حرف او را تحلیل کنند اگر لازم است با آن یک برخورد منطقی صورت بگیرد . 🔹 مهمترین هفت سالِ اعتمادی است که مادران باید به وجود بیاورند و این خانه گریزی که در جوانان و نوجوانان ما هست . به نظر می‌رسد که علتش این باشد که در هفت سالِ اول بچه ها با خانه اُنس پیدا نکرده اند . چون در هفت سال اول یا مادر در خانه نبوده ، یا اگر هم در خانه بوده در آشپزخانه یا پای تلفن بوده . بچه مورد اعتنا و در کانون توجه مادر نیست . 📚از سیادت تا وزارت ، محمدجعفر غفرانی ، صفحه ۳۵ @Mehremaandegar
💠حاج عماد همه این ماموریت ها را با مخفی کاری کامل پیش می برد. تا جایی که حتی شخصا از سید حسن نصرالله درخواست کرد که وجود شخصی به اسم عماد مغنیه در ساختار حزب الله را تکذیب کند. و واقعا یک بار، در یکی از مصاحبه های قدیمی، از سید حسن درباره مغنیه سوال کردند. 🔹اتفاقا خود حاج عماد داشت مصاحبه را می دید. لبخندی زد و [به کسانی که کنارش بودند] گفت:« ان شاءالله سید توی جواب گیر نکند.» 🔸سید هم [طبق همان توصیه امنیتی حاج عماد] جواب داد: «ما کسی به این نام نداریم.» 🔹یک روز پسرش مصطفی از او پرسید:« اگر حزب الله بعد از شهادتت برایت اعلامیه شهادت صادر نکند و تو را به عنوان عضو رسمی اش معرفی نکند چه؟» 🔸جواب داد:« من از کسی چنین انتظاری ندارم. اگر مصلحتی ببیند که این کار را نکنند، هیچ مشکلی نیست.» ✅ گزیده ای از کتاب "فرمانده در سایه" @Mehremaandegar
💠 امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ابوبکر در حال خروج از مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله) هستند که یک دفعه رو در روی هم قرار می گیرند. لحظه ای سکوت میانشان برقرار می شود. امیرالمؤمنین(علیه السلام) نگاهی معنادار به ابوبکر می اندازد. می گوید: «ای ابوبکر، اگر من رسول خدا را به تو نشان بدهم و او به تو بگوید که علی جانشین من است، آیا می پذیری و خلافت را به من واگذار می کنی؟!» ابوبکر میخکوب می شود. بی اختیار خنده اش می گیرد. با خود می گوید: «درست شنیدم؟! علی دارد چه می گوید؟! پیامبر که سال هاست وفات کرده!» ابوبکر درحالی که نمی تواند از خنده اش جلوگیری کند، با لحنی شُل و خنده دار پاسخ می دهد: «آری علی، اگر پیامبر به من بگوید خلافت را به تو بدهم، اطاعت می کنم.» – پس برویم. ابوبکر سر تکان می دهد و با تعجب می پرسد: «کجا؟» – به محضر رسول خدا! لبخند از روی لبان ابوبکر می رود. شوکه می شود… 📖 کتاب فرزند کعبه (کتاب نوجوان) 📲 سفارش و خرید از طریق ایتا👇 @ketabjan30 @Mehremaandegar
💠 محمدجواد توی تبلیغات بود و نقاشی می کشید. قرار شد بارگاه ملکوتی (ع) رو روی دیوار نقاشی کنه. 🔹نزدیکای غروب کارمون تقریبا تموم شد محمدجواد در حال رنگ کردن پرچم حرم امام حسين(ع) گفت: حیفه این پرچم باید با قرمز خونی رنگ بشه 🔸هنوز جمله اش تموم نشده بود که صدای سوت خمپاره پیچید، بعد از انفجار دیدم ترکش خمپاره به سر محمدجواد خورده و خون سرش دقیقا به پرچم حرم امام حسین(ع) پاشیده 📙برگرفته از کتاب تا کربلا. اثر گروه شهید هادی @Mehremaandegar
💠 به مستأجرها رحم کنید... 🔹 «شیخ رجبعلی خیاط» مستأجری به نام «مشهدی یدالله» داشت که ماهانه 20 ریال به ایشان کرایه‌خانه می‌داد تا این‌که بعد از مدّتی یدالله صاحب دختری شد. شیخ رجبعلی نام نوزاد را «معصومه» گذاشت و برای گفتن اذان و اقامه در گوش او به دیدنشان رفت. 🔹شیخ دو تومان در قنداق نوزاد گذاشت و به یدالله گفت: «آقا یدالله! چون فرزنددار شدی، خرجت زیاد شده، از این ماه به‌جای ۲۰ ریال، ۱۸ ریال اجاره بده؛ ۲ ریالش هم برای خرج فرزندت.» 🔹 سپس ادامه داد و گفت: «این ۲۰ ریالی هم که ماه گذشته بابت اجاره به من دادی، هدیه من برای دخترت.» 🔹 شیخ رجبعلی خیاط، شخصی عادّی بود اما با انجام کارهای ساده‌ای از این قبیل، محبوب خدا و خلق خدا شد و به مقامات عالیه رسید. ‼️ همۀ ما در این دنیا مستأجر هستیم؛ به مستأجرهای خود رحم کنیم تا خدا نیز به ما رحم کند و ما را مورد رحمت خود قرار دهد. ☘️ رحم کنیم تا به ما رحم شود. 📚 برگرفته از کتاب کیمیای محبّت @Mehremaandegar