eitaa logo
مصباح خانواده ٨٠١
481 دنبال‌کننده
36.5هزار عکس
17هزار ویدیو
902 فایل
آدرس کانال @mesbah_family801 ارتباط با ادمین @Mesbah_801
مشاهده در ایتا
دانلود
برگزاری جلسه جهاد تبیین ویژه خانواده ها در محوطه مسجد کوی سازمانی شهید صیاد شیرازی با اجرای برنامه های: 🌺نماز جماعت مغرب و عشاء 🌺سخنرانی حاج آقا داوودی با موضوع جهاد تبیین و سبک زندگی اسلامی 🌺اجرای گروه سرود خواهران حضرت زینب(س) 🌺اعطای لوح تقدیر و هدیه به منتخبین و شرکت کنندگان در مسابقات منطقه ای قرآن کریم 🌺پذیرایی 🌸🌼🌹🌼🌸 @mesbah_family801 https://instagram.com/mesbah_family801
. ❤️ ""زندگی سخت ترین امتحانه"" خیلی آدما چون از بقیه "کپی" میکنن شکست میخورن!!! بدون اینکه بفهمن هرکس برگه سوالش با بقیه فرق داره... عصرتون بهشت❤️ 🕊💚 @mesbah_family801
24.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوگند به قلم و آنچه می‌نویسد / روز قلم گرامی باد @mesbah_family801
در مرام مؤمــن‌جماعت نیســت‌ڪـہ خداوند صدایش ڪند و او بی‌توجه به نــدای‌اذان، مشغول روزمرّگــی خـود باشـد! اول‌ وقت‌ دریاب‌ مومن... @mesbah_family801
✨﷽✨ تو زندگی‌ات دنبال مقصر نباش، مقصر اصلی خودتی پیرزنی در خانه‌ خود نشسته بود که دزدی از بالای درب به درون خانه پایین پرید. به ناگاه میخِ پشتِ در به چشمش خورد و چشمش درآمد. پیرزن گفت: برخیز نزد قاضی برویم. دزد گفت: دست مرا رها کن، من از تو شاکی هستم.هر دو نزد قاضی رفتند. قاضی تا چشمِ خون‌آلود و کورِ دزد را دید، تکانی خورد. پیرزن گفت: من از این دزد شاکی هستم، برای دزدی به خانه من آمده است. قاضی گفت: مگر چیزی هم دزدیده؟ پیرزن گفت: نمی‌توانست؛ چون هم کور شد و هم من دستگیرش کردم. قاضی گفت: ای پیرزن تو ساکت باش. چپس رو به دزد کرده و پرسید: چشم تو کجا کور شد؟ دزد گفت: میخ پشت درِ خانه‌ این پیرزن کورم کرد. قاضی رو به پیرزن گفت: حال می‌دهم چشم تو را کور کنند. پیرزن باهوش وقتی فهمید قاضی چیزی از قضاوت نمی‌داند و فقط دنبال کور کردن چشم کسی است، سریع لحن کلام خود را عوض کرد. وی گفت: آقای قاضی اکنون فهمیدم من مقصرم. اما گناه من نبود، گناه آهنگر است که این میخ را پشت درب خانه‌ من گذاشت. من که از آهنگری چیزی نمی‌دانم. قاضی گفت: آفرین ای پیرزن. دستور داد رهایش کنند و سراغ آهنگر بروند. آهنگر را آوردند. آهنگر گفت: آقای قاضی اگر یک چشم مرا کور کنید، چه کسی است که بر لشگریان امیر شمشیر و زره بسازد؟ قاضی گفت: پس کسی را معرفی کن و خود را نجات بده. آهنگر گفت: شاه یک شکارچی دارد که موقع شکار یکی از چشمانش را لازم دارد و دیگری را می‌بندد. اگر یک چشم او را درآورید مشکلی برای شاه پیش نمی‌آید. قاضی گفت: آهنگر را رها کنید و شکارچی را بیاورید. شکارچی را آوردند و گفتند: چشمی درآمده، باید چشم تو را درآوریم چون نیاز نداری. شکارچی گفت: آقای قاضی، من در زمان کشیدن کمان یک چشم خود را می‌بندم و برای جست‌وجوی شکار باید دو چشمم باز باشد. قاضی گفت: کسی را می‌توانی معرفی کنی؟ گفت: بلی. شاه یک نی‌زن دارد که وقتی نی می‌زند دو چشم خود را می‌بندد و هر دو چشمش اضافه است و یکی نباشد چیزی نمی‌شود. شکارچی را رها کردند. نی‌زنِ شاه را آوردند و گفتند: دراز بکش که چشمی درآمده و چشم تو را باید درآوریم و از تو واجدِ شرایط‌تر نیافتیم.ما نیز گاهی وقتی خسارتی می‌بینیم، به هر عنوان هر کسی جلویمان بیاید از او تقاص می‌کشیم. کاری نداریم که در بسیاری از خطاهایمان، مسبب خودمان هستیم و نباید دنبال یافتن متّهم و مجازات احدی باشیم. @mesbah_family801