eitaa logo
مصباحیه ...
124 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
12هزار ویدیو
615 فایل
مصباحیه ... اَلا ولایحمل هذا العَلَم اِلّا اهل البصر و الصّبر... معرفی شخصیت الهی و جهادی آیت الله #مصباح_یزدی...🌹 همراه با مطالب گوناگون خبری، تحلیلی، بصیرتی، اخلاقی، معرفتی و...🌸🌸🌸 @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺ذبح مرجعیت! ▫️آیت الله شبیری زنجانی به نقل از از امام خمینی: 🔅علّت موفقیت، مرحوم حاج شیخ این بود که علمای قم، افرادی متقی و پرهیزگار بودند و الا اگر ایشان جای دیگر می‌رفت ممکن بود از معظم له استقبالی که در خور شخصیت‌شان باشد به عمل نمی‌آمد و قهراً ایشان در کار خود موفق نمی‌شد. 🔹از همین‌رو آیت الله ، به هنگام ورود مرحوم آیت‌الله حایری، رساله خود را از چاپخانه پس گرفت و از چاپ آن منصرف شد و مکرر می‌فرمود: «خدا طول عمر به آقای حاج شیخ بدهد، آمد شهر ما را آباد کرد». 📚 مجله نور علم، ش ۲۲، ص۸۶.
🔺مستحبی که هزار واجب در آن است! ▫️آیت الله بهجت : 🔹 مستحبی است نظیر روضه‌خوانی، که وقتی در زمان رضاخان منع کردند، یکی از اصحاب و اطرافیان حاج شیخ رحمه‌اللّه به ایشان عرض کرد: چیزی نیست، روضه‌خوانی یک عمل مستحب است که پهلوی آن را منع کرده است. 🔸حاج شیخ رحمه‌اللّه فرمود: بله مستحبی که هزار واجب در آن است. 🌀خدا می‌داند که چقدر احکام واجب و چه چیزهایی از حالات، سیره و کلمات سیدالشهدا و سایر معصومین علیهم‌السلام که در مقدمه روضه نقل می‌شود، که سبب تقویت دین و موجب افزایش ایمان مردم است! 📚در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۱۷
🔺عمل بر طبق یقین! ▫️آیت الله بهجت: 💢مرحوم حاج با قیام علیه دولت در زمان رضاشاه پهلوی مخالف بود، ولی مرحوم آقا سید محمدتقی خوانساری تمایل داشت که حرکتی صورت گیرد و به نقل آقای خمینی رحمه‌الله از ایشان تقاضا می‌کرد که کاری بکند. 💠یکی از حرف‌های مرحوم خوانساری به حاج شیخ رحمه‌الله این بود که «اگر کاری نکنید مردم بر می‌گردند» و منظورشان این بود که مردم از دین برمی گردند. 🔅مرحوم حاج شیخ خیال کرد که مقصود آقای خوانساری این است که مردم از تقلید شما برمی‌گردند و در جواب فرمود: «حاضرم عملی بر خلاف یقین انجام ندهم و به روستا بروم و لُنگ بپوشم و کار عملگی انجام دهم». ♻️البته آخرالامر تلگرافی اعتراض‌آمیز به شاه کرد که مردم ناراحتند، ولی شاه اعتنایی نکرد. آری، چقدر انسان مؤمن باید مقید باشد که خلاف یقین مرتکب نشود، حفظ دین، روی آتش راه رفتن، یا آتش در دست گرفتن است! 📚در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۷۶ 🌺🌺🌺🌺🌺
🔺حالا بریم بخوابیم! ▫️شیخ علی؛ خادم حاج شیخ : 🔹در شبی زمستانی خوابیده بودم که زنی آمده در زد و اظهار کرد که شوهرم مریض است نه دوا، نه غذا و نه زغال برای گرم‌کردن کرسی دارم. گفتم: «ما که در خانه چیزی نداریم و الان هم نمی‌شود کاری کرد». زن ناامید برگشت. 🔸بعد از رفتن زن، حاج شیخ که مکالمه ما را شنیده بود، گفت: «اگر خدا روز قیامت ما را به‌خاطر او بازخواست کند چه خواهیم کرد. اگر خانه‌اش را بلدی بلند شو به خانه‌شان برویم». ⚡️در گل و برف به منزل زن رفتیم و گفته‌هایش را صادق یافتیم. حاج شیخ گفت: «برو دنبال صدرالحکما و او را اینجا بیاور». پزشک آمد و نسخه‌ای داد، به دستور حاج شیخ نسخه را از داروخانه به‌حساب شیخ گرفتم. 🍁گفت: «برو منزل فلانی و به‌حساب من زغال بگیر». وقتی زغال آوردم، پرسید: «هر روز برای خانه ما چقدر گوشت می‌گیری؟» گفتم: «هفت سیر». فرمود: «از فردا نصف آن را به این خانواده بده و همان نصف ما را بس است». آنگاه گفت: «حالا بلند شو برویم بخوابیم». 📚مردان علم در میدان عمل، ص ۲۳۴
🔹قسمتی از نامه حاج ش خطاب مرحوم حاج سیدابوالحسن طالقانی ⚡️..... عرض دیگر که دارم این است که فعلا گرفتاری و مناکر زیادشده است. متوقعم که در اوقات توسل به وجود مقدس حضرت ولیّ عصر عجّل الله فرجه به ایشان عرضه دارید که این ضعیف ذلیل را اگر به نظر مبارکشان از خدّام است و غرضش خدمت گذاری است وخائن نیست ، یاری فرمایند . ▫️زیاده عرضی نیست ◽️والسلام ◽️عبدالکریم الحائری 🥺
💠فرزند حضرت آیت الله العظمی حائری ـ رحمه الله ـ بنیانگذار حوزه‌ی علمیه قم، از پدرش نقل كرده كه فرمود: 🌱«توفیقاتی كه در زندگی نصیب من شد و در پرتو آنها توانستم حوزه را تشكیل دهم، همه مرهون خدماتی است كه به استادم؛ مرحوم ـ رحمه الله ـ كرده‌ام. ▫️زمانی ایشان به شدت بیمار شدند و كار بدان جا كشید كه من مدت شش ماه، برای قضای حاجت ایشان، طشت مهیّا می‌كردم و بدین عمل افتخار می‌كردم». ایشان می فرمودند: «حتی بعد از مرگ استادم مایحتاج منزلشان را تهیه می کردم». 📚مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، ص۲۶۵.
🔰عنایت امام حسین (ع) به شیخ 🔹هنگامی که در کربلا بودم شبی در خواب ديدم که فردی به من گفت: «شيخ عبدالکريم! کارهايت را رديف کن که تا سه روز ديگر از دنيا خواهی رفت.» 🔹از خواب بيدار شدم و غرق در حيرت گشتم، امّا بدان توجه زيادی نکردم. شب سه شنبه بود که اين خواب را ديدم ، روز سه شنبه و چهارشنبه را به درس و بحث رفتم و کوشيدم خواب را فراموش کنم. 🔸روز پنج شنبه که تعطيل بود با برخی از دوستان به باغ معروف « سيد جواد کليدار» در کربلا رفتيم و پس از گردش و بحث علمی نهار خورديم و به استراحت پرداختيم. 💢هنوز خوابم نبرده بود که به تدريج تب و لرز شديدی به من دست داد و به سرعت شدت يافت و کار به جايی رسيد که دوستان هر چه عبا و روانداز بود همه را روی من انداختند، امّا هنوز می لرزيدم و آنگاه پس از ساعتی تب سوزانی همه وجودم را فراگرفت و احساس کردم که حالم بسيار وخيم است و با مرگ فاصله ای ندارم. 🔺از دوستان خواستم که مرا هر چه زودتر به منزل برسانند و آنان نيز وسيله ای يافتند و مرا به خانه انتقال دادند و در منزل به حالت افتادم و کم کم علائم و نشانه های مرگ از راه رسيد و حواس ظاهری رو به خاموشی نهاد و تازه به ياد خواب سه شنبه افتادم. 🔻در آن حالت بحرانی بودم که ديدم دو نفر وارد اتاق شدند و در دو طرف من قرا گرفتند و ضمن نگاه به يکديگر گفتند:« پايان زندگی اوست و بايد او را قبض روح کرد.» ◻️من که مرگ را در برابر ديدگانم می ديدم با قلبی سوخته و پر اخلاص به سالار شهيدان توسل جسته و گفتم: « سرورم! من از مرگ نمی هراسم امّا از دست خالی و فراهم نکردن زاد و توشه آخرت، بسيار نگرانم، شما را به حرمت مادرت فاطمه -عليها السلام- شفاعت مرا نما تا خدا مرگم را به تأخير اندازد و من کار آخرت را بسازم و آنگاه بروم.» 💠شگفتا که پس از اين توجه قلبی ديدم فردی وارد شد و به آن دو نفر گفت: «سيدالشهداء -عليه السلام- می فرمايند: « شيخ، به ما توسل جسته و ما شفاعت او را نزد خدا نموده ايم و تقاضا کرده ايم که عمر او را طولانی سازد و خدا از سر مهر به ما اجابت فرموده است، او را رها کنيد.» ☑️آن دو به نشانه اطاعت خضوع کردند و آنگاه هر سه با هم صعود نمودند. درست در آن لحظات احساس کردم که رو به بهبود بازگشتم. 🔹صدای گريه خاندانم را شنيدم و توجه يافتم که به سر و صورت می زنند، به طور آهسته خود را حرکت دادم و ديده گشودم امّا دريافتم که چشمانم بسته و برصورتم پوشش کشيده اند. خواستم پايم را حرکت دهم که ديدم دو شصت پايم را نيز بسته اند. 🌀دستم را برای کنار زدن پوشش از صورتم به آرامی حرکت دادم که ديدم همه ساکت شدند و گفتند: « گريه نکنيد حرکت دارد» و آرام شدند، پوشش از روی من برداشتند و چشمم را گشودند و پاهايم را باز کردند. 💢 اشاره کردم که آب بياوريد و آب را به دهانم ريختند کم کم از بستر مرگ برخاستم و نشستم و به تدريج بهبودی کامل خويش را يافتم و اين به خاطر برکت و عنايت مولايم -عليه السلام- بود. 🌷🌷🌷🥺
🔹آیت‌الله ارادت خاصی به (ع) و تربت ایشان داشتند و همواره تسبیحی از تربت سیدالشهدا(ع) را به جهت تیمن، تبرک و توسل، در عمامه خویش قرار می‌داد. 🔸زمانی که رودخانه قم در اثر سیل طغیان کرده بود و آب تا لبه پل علیخانی رسیده بود، به گونه‌ای که عده‌ای از روی پل با آب رودخانه وضو می‌گرفتند و به خاطر آن نیز برای جلوگیری از نفوذ آب تمام فرش های مسجد امام را جمع کرده بودند، مرحوم حاج شیخ روی پل رفت و مقداری تربت-تربت مزار سیدالشهدا(ع)- را در دست گرفت و چیزی بر آن خواند و در آب انداخت، پس از این کار مرحوم حائری، به تدریج آب پایین آمد و بعد از چند ساعت چندین متر آب پایین‌تر رفت و به برکت این کار وی از طغیان بیش از حد رودخانه جلوگیری به عمل آمد! 🌹🌹🌹🥺
13.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺فقیه پرهیزکار و مجرب ▫️آیت الله شیخ در بیانیه ی حوزه ی پیشرو و سرآمد که در ارديبهشت ۱۴۰۴ توسط آيت‌الله خامنه‌ای نوشته شد : 🔹 دست قدرت الهی، فقیهی بزرگ و پرهیزکار و مجرّب را برانگیخت تا با هجرت به قم، حوزه‌ی مندرس و تعطیل‌شده را دوباره جان بخشد و نهالی تازه و مبارک در سنگلاخ آن زمانه‌ی ناسازگار، در مجاورت حرم دُخت مطهّر حضرت موسی‌بن‌جعفر (ع) و در آن زمین مستعد بنشاند. 🔸قم در هنگام ورود آیت‌الله حائری از علمای بزرگ خالی نبود؛ بزرگانی چون آیات‌الله میرزا محمّد ارباب و شیخ ابوالقاسم کبیر و تعدادی دیگر در این شهر می زیستند، ولی هنر بزرگ تشکیل حوزه‌ی علمیّه یعنی پرورشگاه علم و عالِم و دین و دَیّن با همه‌ی ظرافتها و تدبیرهایش فقط از شخصیّت مؤیَّدی چون آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری برمی‌آمد. ⚡️تجربه‌ی هشت‌ساله‌ی تشکیل و اداره‌ی حوزه‌ی علمیّه‌ی پُررونق در اراک، و سالها پیش از آن، معاشرت نزدیک با رهبر بزرگ شیعه، میرزای شیرازی در سامرّا و ملاحظه‌ی تدابیر ایشان در تشکیل و اداره‌ی حوزه‌ی علمیّه‌ی آن شهر، به او رهنمایی میدادند؛ و درایت و شجاعت و انگیزه و امید در او، وی را در این راه دشوار به پیش میبردند. 🍁حوزه در سالهای آغازین، با پایداری مخلصانه و متوکّلانه‌ی او از زیر تیغ آخته‌ی رضاخانی که برای محو نشانه‌ها و پایه‌های دین، به صغیر و کبیر رحم نمیکرد، به سلامت جَست؛ ستمگر خبیث نابود شد، و حوزه‌ای که سالها زیر فشار حدّاکثریِ او بود، ماند و رشد کرد؛ و از آن، خورشیدی چون حضرت روح‌الله سر برآورد.
6.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥موشن گرافیک احیای حوزه علمیه قم توسط آیت الله
🔺عالم درجه اول! ▫️آیت‌الله شبیری زنجانی: 🔹مرحوم حاج‌آقا مرتضی حائری می‌گفت: پدرم با اینکه آقای نائینی را اعلم نمی‌دانست، به من گفته بود که از آقای نایینی تقلید کنم، چون آقای نایینی را درجۀ اول می‌دانست و تقلید از درجۀ اول را مجاز می‌دانست. 🔸در آن موقع حاج شیخ خود صاحب رساله بود و خودش کمتر از آقای نایینی نبود، بلکه از نظر فکری بر وی مقدم بود، البته حافظه و حضور فقهی و اصولی آقای نائینی بیشتر بود، ولی ایشان خوشش نمی‌آمد بچه‌هایش آقا آقا کنند. 📚جرعه‌ای از دریا جلد دوم، صفحه 673