eitaa logo
مصباحیه ...
135 دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
9.2هزار ویدیو
523 فایل
مصباحیه ... اَلا ولایحمل هذا العَلَم اِلّا اهل البصر و الصّبر... معرفی شخصیت الهی و جهادی آیت الله #مصباح_یزدی...🌹 همراه با مطالب گوناگون خبری، تحلیلی، بصیرتی، اخلاقی، معرفتی و...🌸🌸🌸 @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
❎ آخرین آرزوی علامه مصباح یزدی چه بود؟ 🔸دکتر علی مصباح فرزند ارشد علامه مصباح در جلسه کانون طلوع موسسه امام خمینی ره گفت ایشان در آخرین روزهایی که در بستر بودند و به زحمت می توانستند صحبت کنند بارها ما را خواستند و آخرین آرزوی خودشان را مطرح می کردند حتی یک شب نیمه شب مرا صدا زدند فرمودند تنها آرزوی من این است که یک فهرست از موضوعات موردنیاز و مشکلات فکری جامعه تهیه کنید و برای آن ها جواب تهیه کنید. 🔸 اگر این کار انجام شود. دیگر آرزویی ندارم. یک بار هم فرمودند همین الان بروید دنبال این کار و شروع کنید. 🔹انشاالله شاگردان استاد علامه این وظیفه را به عهده خواهند گرفت. 🌐 @meshkatnoor @mesbahieh
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵 نقش علامه آیت الله مصباح در علوم انسانی و نیز ارتباط حوزه علمیه قم با عرصه بین الملل
🔴درس‌هايي که بايد از علامه مصباح آموخت 🔸قسمت شانزدهم: روش مواجهه با شبهات ديني 🖊احمدحسين شريفي 🔸يکي ديگر از امور درس‌آموز در زندگي علمي و عملي آيت‌الله مصباح، روش ايشان در مواجهه با شبهات ديني است. ايشان به دليل جامعيتي که نسبت به معارف اسلامي داشتند و به دليل آشنايي خوب‌شان با مکاتب و انديشه‌هاي معارض، و همچنين به دليل تجربه طولاني مد‌ت‌ در مواجهه با شبهات ديني و اعتقادي، مي‌تواند الگويي براي مرابطان و مرزبانان فکر و فرهنگ اسلامي در دنياي معاصر باشد. 🔸دربارة روش‌ مواجهه علامه مصباح با شبهات ديني از ابعاد و منظرهاي مختلف و متعددي مي‌توان نظر کرد و سخن گفت. اما بالاجمال مي‌توان گفت ايشان در مواجهه با شبهات ديني چهار مرحله و گام مهم را در نظر داشتند: 🔸گام اول: تلاش در جهت فهم دقيق شبهه؛ ايشان در گام اول سعي مي‌کردند که شبهه مطرح شده را به درستي فهم کنند، و براي فهم دقيق مسأله مي‌کوشيد که اولاً، حب و بغض‌ خود را نسبت به معارف ديني و شبهات دشمنان کنار بگذارد؛ چرا که حب و بغض‌هاي بي‌دليل و بدون پشتوانة استدلالي مي‌تواند سد راه عقل و فهم باشند: چون غرض آمد هنر پوشيده شد/ صد حجاب از دل به سوي ديده شد. و ثانياً، هرگز خود را درگير شخصيت و مسائل شخصي و خصوصي شبهه‌کنندگان نمي‌کرد. يعني مهم نبود که آن شبهه از سوي چه کسي و به چه منظوري بيان شده است؛ اصل شبهه و مدعا يا دليل اقامه شده را کار داشتند. 🔸گام دوم: در گام دوم مي‌کوشيد تبييني جامع و دقيق از ابعاد شبهه و حدود و ثغور آن بيان کند؛ مقدمات آن، مباني و اصول موضوعة آن، و دلايل و نتايج آن را بيان مي‌کرد. در اين مرحله آنقدر به زيبايي و با دقت و امانت و انصاف اصل شبهه را توضيح مي‌داد که بعضاً از خود شبهه‌کنندگان واضح‌تر و دقيق‌تر آن را بيان مي‌کرد. توجه داشته باشيد که يکي از مهمترين گام‌هاي پاسخ به شبهات همين گام است؛ زيرا شبهه يعني شبيه حق؛ يعني حق‌نما؛ يعني سخني که آميخته‌اي از حق و باطل است. و يکي از بهترين راه‌هاي براي مبارزه با آن، آفتابي کردن و نمايان کردن ابعاد مختلف آن است. در اين صورت حق و باطل و سره و ناسره آن به خوبي آشکار مي‌شوند. 🔸گام سوم: در گام سوم به نقد شبهه مي‌پرداخت. براي اين منظور (1) تبار شبهه و سابقة تاريخي آن را آشکار مي‌کرد. و با اينکار ابهت شبهه و شبهه‌کنندگان را مي‌شکست و مثلاً نشان مي‌داد که چنين سخني را دربارة قرآن، مشرکان و بت‌پرستان قريش هم مي‌گفتند؛‌ يا چنين سخني در موضوع ازدواج و غريزه جنسي را قوم لوط هم مي‌گفتند. پس چيز تازه‌اي نيست؛ (2) به نقد مباني و پيش‌فرض‌ها و اصول موضوعة شبهه مي‌پرداخت؛ (3) منشأ و انگيزة طرح شبهه را ذکر مي‌کرد و نقد مي‌کرد؛ سپس به سراغ (4) نقد دلايل مي‌آمد و نادرستي آنها را اثبات مي‌کرد و افزون بر اين به (5) نقد و تشريح پيامدهاي فردي واجتماعي پذيرش شبهه هم مي‌پرداخت و نهايتاً به (6) نقد خود مدعا هم مي‌پرداخت چون نقد دليل اخص از نقد مدعا است؛ ايشان با نقد و ابطال مدعا، به طور کلي ريشه شبهه را از ميان برمي‌داشت. 🔸گام چهارم: در گام چهارم، علامه مصباح، به تأسي از برخي ديگر از بزرگان مثل علامه اميني، شيخ آقابزرگ تهراني و امثال آنان، شبهه را به عنوان وسيله و ابزاري براي تبيين دقيق معارف اسلامي ناظر به آن مسأله مي‌ديد: «استراتژي تبديل تهديد به فرصت». يعني در مرحله پاسخ به شبهه باقي نمي‌ماند، بلکه از آن به عنوان وسيله‌اي براي تبيين دقيق، عميق و مستدل معارف اسلامي استفاده مي‌کرد. 🔹ذکر مصاديق و نمونه‌هايي براي اين نوع مواجهه در اين فضا و فرصت نمي‌گنجد. @Ahmadhoseinsharifi 🌹@mesbahieh
از اعتقاد به مردم سالاری دینی تا انتقاد به دمکراسی غربی گذری بر دیدگاه های آیت‌الله مصباح در باب حکومت و جایگاه مردم 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 [صفحه ۱ از ۶] 📖برگرفته از کتاب "حکیمانه ترین حکومت" اثر مرحوم آیت الله مصباح به همراه پاره ای توضیحات ▪️ساعتی پس از رحلت فقیه و حکیم مجاهد، مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی، قلم به دستان معاند و در مواردی دوستان نادان کینه های چندین و چند ساله‌ی خود را دوباره رو کردند و از آنجایی که توانایی رویارویی علمی با نظریات ایشان نداشتند و ندارند، شروع به تخریب و مهم تر از آن، "تحریف" شخصیت ایشان نمودند. ▪️نخ تسبیح این نوشته‌جات این بود که آیت‌الله مصباح شخصیتی ضد مردم بود و برای مردم هیچ ارزشی قائل نبود. ▪️در این نوشته سعی‌مان را می کنیم تا خلاصه‌ای از مبنای ایشان و پشتوانه‌ی علمیِ اتخاذ این مبنا کمی صحبت کنیم. بعون الله... ▪️آیت‌الله مصباح تشکیل را ضروری میدانستند. اما سوالی که اینجا ایجاد می شود این است که منشاء حکومت چیست؟ ▪️طبیعی و مبرهن است که اگر مردم این حکومت را بخواهند، حکومت خواهد داشت. اما آیا منشاءِ مشروعیت، مقبولیت است؟ ▪️پس در ابتدا باید ببینیم معنای مشروعیت چیست؟ ایشان مشروعیت در حوزه فلسفه سیاسی را اینگونه معنا می‌کند که بدانیم چه کسی حق دارد بر مسند حکومت بنشیند و اداره‌ی امور جامعه را در دست بگیرد. بعبارت دیگر ملاک اینکه فرد یا گروهی در امور اجتماعی حق امر و نهی کردن داشته باشند و مردم ملزم به اطاعت باشند، چیست؟ ▪️در واقع منظور ایشان از مشروعیت، است. به این معنا که آیا حق این مَسند نشینی را دارند؟ ▪️حال برگردیم به پرسش اصلی بحث: منشاء این مشروعیت چیست؟ یکی از نظریات مهم در این باب به این صورت است که رضایت و خواست را منشاء مشروعیت حکومت می‌داند. ▪️نقش مردم در حکومت را میتوان به دو صورتِ حکومتِ مستقیم تمام مردم(دموکراسی کهن) و حکومت نمایندگان اکثریت بر مردم(دموکراسی جدید) تصور کرد. به دموکراسی کهن چندان اقبالی نشد و لذا متفکران سیاسی بر آن شدند تا آن را به گونه‌ای اصلاح و تعدیل کنند. ▪️منشاء مشروعیت حکومت در دموکراسی جدید، همچون دموکراسی قدیم، مردم اند. اما در اینجا افراد بخشی از حقوق خود را به حکومت واگذار می کنند؛ یعنی انسان که بر سرنوشت خود حاکم است و میتواند برای رفتار خود مقررات و قوانینی جعل کند، این حق را به حکومت واگذار میکند. این واگذاریِ حقِ حکومت و حاکمیت، به دستگاه حکومت را امروزه در دنیا با نام جدید می‌شناسند. ▪️بر اساس این دیدگاه، مقبولیت و مشروعیت توامان هستند؛ یعنی دلیل و معیارِ مشروع و قانونی بودن حکومت و داشتن حق حاکمیت، فقط به این است که اکثریت مردم به آن رای بدهند. به عبارت دیگر مشروعیت در سایه‌ی مقبولیت به دست می‌آید و وقتی مردم کسی را پذیرفتند، حکومت او مشروع و قانونی خواهد بود. @rozaneebefarda ادامه👇
از اعتقاد به مردم سالاری دینی تا انتقاد به دمکراسی غربی گذری بر دیدگاه های آیت‌الله مصباح در باب حکومت و جایگاه مردم [صفحه ۲ از ۶] ▪️طبق بیان آیت‌الله مصباح، بر این نظریه ۳ دسته اشکال وارد است: ▫️الف/ یک دسته از اشکالات را همه‌ی مکاتب حقوقی و سیاسی به این دیدگاه وارد کرده اند: ▫️متصدیان امور حکومتی که مردم آنان را برمی‌گزینند منتخب همه‌ی افراد جامعه نیستند بلکه منتخب رای دهندگان‌اند. ضمنا اگر در نظر داشته باشیم که رای دهندگان معمولا بخشی از افراد جامعه‌اند نه همه آنان، روشن خواهد شد که متصدیان امور حکومتی گاهی فقط نمایندگان جزء کوچکی از کل جامعه‌اند. ▫️خب در اینجا پرسشی رخ می‌نمایاند که چرا همه‌ی افراد جامعه ملزم‌اند که این متصدی را بپذیرند و از وی اطاعت کنند؟ ▫️مگر در دموکراسی بنا نبود که چون همه ی مردم نمیتوانند مستقیم و بی‌واسطه در حکومت دخالت کنند، کسانی را به نمایندگی خود برگزینند؟ بر این اساس وکیل فقط حق دارد در امور مُوکِلان خود دخالت کند و نمی‌تواند حاکم بر همه‌ی افراد جامعه باشد. نماینده‌ی اکثریت افراد جامعه حق ندارد بر آن اقلیتی حکومت کند که او را بر نگزیده اند. کسی که رای می دهد، با رایش نماینده خود را معین می کند، نه نماینده‌ی همه مردم را. ▫️آیت‌الله مصباح در کتاب "حکیمانه ترین حکومت" می‌گوید: برخی آمده‌اند و به این اشکال پاسخ‌هایی داده اند به این صورت که: ▫️اولا زمانی که کسی به یک نظام سیاسی و قانون اساسیِ آن، رای مثبت داد و پذیرفت که رای اکثریت مُطاع و متبع باشد، در واقع مقتضای قانون اساسی و نتیجه ی انتخابات را هر چه باشد پذیرفته است. ▫️ثانیا؛ هر حاکمی در آغاز فقط بر کسانی حاکمیت دارد که او را پذیرفته‌اند ولی مخالفانش یا به حاکمیت وی رضایت می دهند یا نه. در صورت دوم به صلاحدید خودش یا در همان سرزمین می‌ماند و یا به سرزمین دیگری می رود. ▫️آیت‌الله مصباح میفرماید: این پاسخ بی اشکال نیست. ▫️اولا؛ قانون اساسی نیز به پشتوانه‌ی آرای مردم ارزش و اعتبار می‌یابد. بنابراین چه بسا کسانی باشند که به آن نیز رای مثبت نداده‌اند. به چنین کسانی نمی‌توان گفت که چون قانون اساسی را پذیرفته‌اند، باید به لوازم آن نیز تن در دهند. ▫️ثانیا کسانی که مدتی دراز در سرزمینی خاص و میان مردمی زیسته و خو گرفته اند، چگونه می توانند به آسانی ترک وطن نمایند؟! ▫️چنین کسی وقتی مخیر می شود که یا به قوانین نامطلوب و متصدیان نا محجوب تسلیم شود یا راه سفر در پیش گیرد، البته راه نخست را برمی‌گزیند، اما این بدان معنا نیست که از این قوانین و متصدیان راضی و خوش دل اند. بلکه دفع افسد به فاسد کرده‌اند و به شر کمتر رضایت داده اند‌. ▫️ب/ اشکال دیگری ذیل اشکال کلی اول: در بسیاری موارد عملا چند صد تن بر چند صد میلیون تن حکومت می‌کنند. فرض کنیم که تعداد نفوس کشوری ۲۰۰ میلیون و تعداد اعضای مجلس قانونگذاری آن کشور هزار تن باشد. نیز فرض کنیم که بیش از پانصد تن از اعضای مجلس به قانونی رای مثبت دهند که قاطبه‌ی مردم آن کشور با آن مخالفند. در این حال چون اکثریت مجلسیان این قانون را تصویب کرده اند، به مرحله ی عمل در می آید و مخالفت همه ی مردم نیز چیزی از قانونیت آن نمی کاهد‌. آیا نمیتوان گفت در این گونه موارد گروهی که شمار آنها اندکی فراتر از پانصد است، بر ۲۰۰ میلیون تن حاکم‌اند. اعضای مجلس قانونگذاری را مردم بر می‌گزینند ولی در بسیاری مسائل نمایندگان مردم رایی بر خلاف رای خود مردم دارند. ▫️اساسا در تعارض رای نماینده با رای خود مردم، جانب کدام یک را باید گرفت؟ نماینده‌ی مردم استدلال می کند که مردم او را برگزیده اند و بنابراین باید رایش را بپذیرند. استدلال مردم نیز این است که آنان وی را برگزیده اند تا نماینده ی آنان باشد نه نماینده‌ی مخالفان آنان. در این گونه موارد چه باید کرد؟ ▫️بر اساس مبانی نظری دموکراسی، باید حق را به مردم داد ولی در عمل حق را به نمایندگان مردم می دهند. @rozaneebefarda ادامه👇
از اعتقاد به مردم سالاری دینی تا انتقاد به دمکراسی غربی گذری بر دیدگاه های آیت‌الله مصباح در باب حکومت و جایگاه مردم 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 [صفحه ۳ از ۶] ▫️ج/ اشکال سوم ذیل اشکال کلی اول: در دموکراسی جدید از "رای آزاد مردم" بسیار سخن به میان می آید ولی در عمل رای آزاد به ندرت یافت می شود. تقریبا در همه ی کشورها، اقلیت شیطان صفتی هستند که می‌کوشند با فریب دادن مردم از ضعفهای آنان سوءاستفاده کنند که سرانجام همان رایی را از صندوق‌ها بیرون آورند که خود می‌خواهند. آزادانه بودن رای تنها به این نیست که دست و قلم‌ها را آزاد بگذارند بلکه افزون بر آن باید مغزها و اندیشه ها را نیز آزاد گذاشت. ▪️۲. دسته دیگر اشکالات بر دموکراسی را مکاتب غیر پوزیتویستی مطرح میکنند. آنان به مصالح و مفاسد واقعی فراتر از رای و میل مردم قائلند. ▫️برخی از آن اشکالات عبارتند از: الف/ از آنجا که آدمیان دستگاه قانونگذاری و دستگاه حکومت را برای آن میخواهند که مصالح اجتماعی‌شان را تامین کنند، نباید انتخابات متصدیانِ قانونگذاری و حکومت را برعهده ی مردم گذاشت، زیرا اکثر قریب به اتفاق مردم نه خودشان مصالح خویش را می شناسند و نه کسانی را برمی‌گزینند که مصلحت شناس باشند زیرا انتخاب افراد مصلحت شناس فرع بر شناخت آنهاست و این شناخت برای همه‌ی مردم میسر نیست. ب/ اکثریت مردم در پی دستیابی به منافع مادی و عاجل و آنی شخص و گروه خویش اند. بنابراین کسانی را به نمایندگی بر می گزینند که همان منافع را برایشان تامین کنند و کسانی را که در اندیشه‌ی مصالح دنیوی و اخرویِ همه ی اعضای جامعه بلکه همه‌ی انسانها باشند، چندان خوش نمیدارند. به عبارت دیگر بیشتر انسانها به دنبال لذات زود گذرند نه سعادت پایدار حال آنکه متصدیان امور باید کسانی باشند که مصلحت مردم را بخواهند نه خوشایندشان را. خیلی ها خیال می کنند این حرف قائلین قابل توجهی ندارد اما جالب است بدانید حتی بزرگانی چون شهید بهشتی قریب به این مضمون را بیان نموده اند. ▫️مرحوم شهید بهشتی در کتاب "ولایت، رهبری، روحانیت" صفحه ۱۹۰ می فرماید: عمل رهبر ممکن است با خواست و تمایلات اکثریت متناسب نباشد. عمل رهبر در اینجا با مصلحت اکثریت متناسب است نه با تمایلات اکثریت. ▪️۳. دسته ی سوم اشکالاتی است که تنها "الهیون" مطرح می‌کنند. اشکال الهیون بر دموکراسیِ جدید، اساسی تر و مهم‌تر است. ▫️آیت‌الله مصباح در بیان اشکال الهیون میفرماید: چرا مردم حق دارند کسانی را برای وضع یا اجرای قوانین اجتماعی و حقوقی بر گزینند و به کار گمارند؟ ▫️وضع قانون، اصالتا مختص خداوند است که هستی بخش همه‌ی انسانها است. تنها در صورتی یک انسان حق دارد برای مردم قانون وضع کند که خداوند متعال در آن مورد قانونی وضع نکرده باشد و نیز به وی اذن قانونگذاری داده باشد. به همین ترتیب هیچ انسانی حق حکومت بر دیگران را ندارد مگر به اذن الهی و اگر خداوند کسی را به حاکمیت بر مردم منصوب فرمود، چه آنان بخواهند و چه نخواهند، وی حاکم آنان خواهد بود. ▪️البته ممکن است کسانی ادعا کنند که هر چند بر نظامهای دموکراتیک اشکالاتی وارد است، باید پذیرفت که دموکراسی بهترین نظام سیاسی می باشد که بشر تاکنون بدان راه یافته است. پس بهتر است که در عین پایبندی به مبانی نظری دموکراسی، بکوشیم تا از نواقص و معایب آن بکاهیم و آن را گام به گام به حد مطلوب نزدیک کنیم. ▪️این سخن پذیرفتنی نیست زیرا هم بر اساس مبانی فکری الهیون و هم غیر الهیون، نظامهایی را میتوان طرح و عرضه کرد که به مراتب بیش از دموکراسی جدید مصالح انسانها را تامین کند. ▪️ما بر خلاف پوزیتویست ها معتقدیم که وظیفه حکومت تامین مصالح مردم است نه خواسته‌ها و پسندهای‌ آنان. بر این پایه میتوان نظامی را پیشنهاد داد که مردم از طریق انتخابات کمابیش در تدبیر امور دخالت کنند و هم مصالح اجتماعی شان تامین شود‌. ▪️نکته ی مهمی که در این بیانِ آیت‌الله مصباح باید دقت شود و اتفاقا غرض ورزان برای تخریب و تحریف ایشان سوءاستفاده های بسیاری از این جمله کرده اند این است که این جمله به این معنا نیست که از نظر ایشان خواسته های مردم بی ارزش است بلکه میخواهند بفرمایند که خواسته ها باید بر محور مصالح و منافع خود این مردم باشد چرا که گاهی خواسته های اشتباه خود آنان را نابود میکند کمااینکه این تجربه را در سالهای اخیر به چشم دیدیم. خواست مردم مهم است اما باید بر محور مصالح خودشان باشد آنهم مصالحی که در بردارنده ی دین و دنیای اشخاص باشد. @rozaneebefarda ادامه 👇
از اعتقاد به مردم سالاری دینی تا انتقاد به دمکراسی غربی گذری بر دیدگاه های آیت‌الله مصباح در باب حکومت و جایگاه مردم [صفحه ۴ از ۶] ▪️نظریه آیت‌الله مصباح یزدی: ❓بر میگردیم به پرسش ابتدای بحث. منشاء مشروعیتِ حکومت از دیدگاه اسلام چیست؟ ▪️آیت‌الله مصباح می‌فرماید: از دیدگاه اسلام همان عقلی که انسان را رهنمون می کند به اینکه کسانی چون پدر و مادر بر او حقی دارند و او باید حق آنها را ادا کند، همان عقل حکم می کند که خدایی که خالق تمام هستی است، بر او و همه‌ی مخلوقاتش حقوقی دارد که عظیم تر از حقوق انسانها بر یکدیگر است. ▪️هنگاهی که چنین خدایی کسی را برای اجرای احکام و قوانین خود معرفی می کند، او مشروعیت می یابد و عامل دیگری در مشروعیت بخشیدن دخالت ندارد. اگر خداوند حق حکومت و ولایت بر مردم را به کسی چون پیامبر"ص"، امام معصوم"ع" یا جانشین ایشان واگذارد، چنین افرادی نیز حق دارند که احکام الهی را در جامعه اجرا کنند. ▪️بنابراین چون حاکم اسلامی از سوی خدا نصب شده، حق اجرای قوانین و احکام الهی را دارد و میتواند مجرمان را مجازات کند. ▪️بنابراین از نظر کسانی که به خداوند و پیامبر و دین اسلام معتقدند، معقول ترین راه برای مشروعیت حکومت این است که خداوند هستی آفرین، به منظور رعایت مصالح جامعه، حق حکومت بر مردم را به یکی از بندگان خود واگذارد و او را به حکومت نصب کند. ▪️آیات قرآن کریم دلیل محکمی است بر اینکه در آنجا که خداوند درباره وضع قانون و اجرای آن در جامعه فرمانی داده، نظر دیگران دخیل نیست. بنابراین ما باید چنان عمل کنیم که خداوند یا منصوبان او از ما خواسته اند‌. اعتقاد به خالق بودن، ربوبیت تکوینی و "ربوبیت تشریعیِ" خداوند متعال از ضروریات دین اسلام و کمترین اعتقادی است که برای مسلمان بودن لازم و ضروری است. بر این اساس اگر کسی برای خداوند ربوبیت تشریعی قائل نباشد، فاقد نخستین مرتبه‌ی اسلام است. ▪️اقتضای ربوبیت تشریعی خداوند این است که همه‌ی شئون تدبیر و اداره‌ی جامعه به او انتساب یابد. در غیر این صورت مردمی که مخلوق و مربوب تکوینی خداوندند، چه الزامی دارند از کسانی پیروی کنند که خداوند آنان را شایسته‌ی حکومت و حاکمیت نمی‌داند؟ ▪️حاصل آنکه در حکومت اسلامی همه عرصه ها باید بر محور خواست خداوند شکل گیرد. ◼️شئون حکومت را میتوان به دو بخش کلی یعنی 'وضع قانون' و 'اجرای آن' تقسیم کرد. بی گمان وضع قانون اصالتا خاص خداوند است و احکام و مقررات جزئی و موقت را باید کسانی وضع کنند که از سوی خداوند اذن قانون گذاری یافته اند. بنابراین در حکومت اسلامی هیچ قانونی اعتبار و ارزش ندارد مگر اینکه به نحوی به خداوند انتساب یابد. همچنین قانون را خداوند، خود مستقیم و بی واسطه اجرا نمی‌کند. بنابراین انتساب حکومت یا قضاوت به خداوند، انتسابی غیر مستقیم و با واسطه است و در صورتی درست خواهد بود، که حاکم یا قاضی منصوب خداوند باشند. ▪️البته از دیدگاه اسلام بهترین نظامِ حکومتی آن است که شخصِ در راس هرم قدرت، معصوم باشد ولی در همه زمانها و همه ی جوامع این کمال مطلوب ممکن نیست. @rozaneebefarda
از اعتقاد به مردم سالاری دینی تا انتقاد به دمکراسی غربی گذری بر دیدگاه های آیت‌الله مصباح در باب حکومت و جایگاه مردم [صفحه ۵ از ۶] ▪️مطلب آخر؛ در باب جایگاه مردم در حکومت اسلامی از دیدگاه آیت‌الله مصباح: ▪️همانطور که پیش تر بیان شد، حاکم در حکومت اسلامی مشروعیت خود را از خداوند می‌گیرد اما این مردم هستند که سبب فعلیت بخشیدن به حکومت و تحقق آن میشوند. ❓اساسی ترین پرسش در زمینه نقش و جایگاه مردم در حکومت اسلامی این است: با توجه به اینکه حق حاکمیت از آن خداست، آیا انسان میتواند برای خود نیز حق حاکمیت قائل باشد یا خیر؟ به ویژه آنکه قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز در برخی از اصول، هم از حاکمیت خداوند سخن گفته و هم از حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش. 🔹در پاسخ به این سوال میتوان گفت که واژه حاکمیت را در دو بخش از حقوق میتوان طرح کرد: الف) حقوق بین الملل عمومی: هر ملتی حاکم بر سرنوشت خویش است. یعنی دیگران بر هیچ ملتی حق استعمار و قیمومیت ندارند. حاکمیت ملی یعنی هر ملتی در برابر ملت دیگر استقلال دارد. ب) حقوق اساسی: در درون یک جامعه که متشکل از اصناف و گروه هاست، هیچ صنفی بر صنف دیگر و هیچ گروهی بر گروه دیگر از پیش خود حق حاکمیت ندارد. ▪️چنانچه میبینیم بستر این حقوق و اصول، "روابط انسانها" با یکدیگر است نه "رابطه انسان با خدا". کسانی که اینها را مطرح کرده اند در مقام بیان تعیین روابط انسانها بودند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز اصل "حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش" بر همان روال عرفی ای است که در دنیا حاکم میباشد و بر اساس آن انسانها خود به خود بر دیگری حق حکومت ندارند و حاکم بر سرنوشت دیگران نیستند نه آنکه خدا نیز حق حاکمیت ندارد و نمیتواند به انسان دستور دهد. شاهد آن ده ها اصل دیگری است که در قانون اساسی آمده و در آنها تصریح شده است به اینکه حتما باید قوانین الهی را اجرا کرد. ▪️با این مقدمه طولانی در این بخش به پاسخ اصلی میپردازیم. درباره نقش مردم در زمان غیبت و در نظام مبتنی بر ولایت فقیه، ۳ دیدگاه مطرح است: ۱.اصل تشریع حکومت و حاکمیت فقیه، به سبب انتساب از طرف خدا و امام زمان عج است و تعیین شخص و مصداق آن نیز باید به نوعی به امام زمان عج انتساب یابد اما تحقق عینی و استقرار حکومتش به پذیرش مردم بستگی دارد. ۲.اصل مشروعیت حکومت و حاکمیت فقیه در زمان غیبت به نصب عام از طرف خدا و امام زمان است اما تعیین شخص آن و همچنین تحقق و استقرار حکومتش به رای و انتخاب مردم بستگی دارد. ۳‌. در زمان غیبت امام زمان، حتی اصل مشروعیت فقیه و حکومتش بسته به پذیرش مردم است. ✅به اعتقاد ما نظر صحیح از میان سه رای مطرح شده، همان "نظر اول" است. ▪️علت: ▫️بر اساس تفکر اسلامی همه‌ی انسانها عبد و مملوک خدایند آنهم ملکیت حقیقی نه اعتباری. در حقیقت هیچ جزء وجود انسان از آن خود وی نیست. ▫️از سوی دیگر عقل هر انسانی درک میکند که تصرف در ملک دیگران بدون اجازه آنان مجاز نیست. بنابراین هیچ انسانی بی اذن و اجازه خداوند نه در خود و نه در دیگران حق تصرف ندارد. ▫️حاکم باید برای تصرفات(اداره مملکت، به زندان انداختن، مالیات گرفتن) از مالک حقیقی انسانها اجازه داشته باشد وگرنه تمام تصرفات او به حکم عقل ناروا و ظالمانه و غاصبانه خواهد بود. ▫️بر اساس ادله خداوند این اجازه و حق را به پیامبر اسلام و امامان معصوم علیهم السلام داده است. همچنین بر مبنای ادله اثبات ولایت فقیه، در زمان غیبت، چنین حقی به فقیه جامع الشرایط داده شده است. 🔸اما دلیلی وجود ندارد که ثابت کند این حق را به دیگران و از جمله به آحاد جامعه و مسلمانان داده اند. ▪️البته این نصب، نصب عام است. یعنی فرد خاصی را معین نکرده اند بلکه صفاتی را بر شمرده اند که در هر فردی یافت شود او حاکم است. ▪️این انتخاب در واقع مانند دیدن هلال ماه است که اول ماه را ثابت می کند. توضیح اینکه: ما در مقام مسلمان مکلفیم که در ماه رمضان روزه بگیریم. اما برای اینکه بدانیم ماه رمضان فرا رسیده یا نه، باید رویت هلال کنیم. اگر هلال ماه رویت شد، "کشف" می کنیم که ماه رمضان فرا رسیده. در اینجا چنین نیست که ما به ماه رمضان مشروعیت بدهیم، یعنی ما ماه رمضان را ماه رمضان نمیکنیم، بلکه در خارج یا هلال شب اول ماه وجود دارد یا وجود ندارد. اگر وجود داشته باشد ماه رمضان است و اگر نباشد ماه رمضان نیست. آنچه در این میان بر عهده ما گذاشته اند، تنها کشف این مسئله است که آیا هلال ماه وجود دارد یا خیر؟ ▪️در مورد ولی فقیه نیز مسئله به همین شکل است. یعنی با نصب عام از ناحیه خداوند و امام زمان عج، فقیه حق حاکمیت و مشروعیت می یابد و کار ما فقط این است که این حق حاکمیت را که واقعا در خارج و پیش از تحقیق ما وجود دارد، و شناسایی کنیم. بنابراین هم اصل مشروعیت و هم تعیین او به نوعی منتسب به امام زمان عج است. @rozaneebefarda
از اعتقاد به مردم سالاری دینی تا انتقاد به دمکراسی غربی گذری بر دیدگاه های آیت‌الله مصباح در باب حکومت و جایگاه مردم [صفحه ۶ از ۶] 🔸🔴🔸نکته مهم: البته این کشف بدان معنا نیست که این شخص خاص، مورد نظر امام زمان عج بوده است، بلکه این مسئله مانند کشف و شناسایی مرجع تقلید است که شخص خاصی را برای تقلید معین کرده اند بلکه برخی ویژگی های عام را بر شمرده اند و هر کس چنین ویژگی هایی داشته باشد، مرجعیت او مورد قبول و رضای خدا و امام زمان‌عج خواهد بود. ▪️تا اینجا روشن شد که در زمان غیبت امام معصوم نیز همانند زمان حضور پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام، مردم هیچ نقشی در مشروعیت بخشی به حکومت فقیه(نه در اصل مشروعیت و نه در تعیین فرد و مصداق) ندارند. 🔸🔹اما درباره تحقق و استقرار حکومت و حاکمیت فقیه در زمان غیبتِ امام معصوم، باید گفت که این مسئله به تمامی بسته به پذیرش جامعه و مقبولیت مردمی است و تا آنان نخواهند، نظام اسلامی محقق نخواهد شد. ▪️همچنین فقیه در اصل تاسیس حکومت خود هیچ گاه به زور و جبر متوسل نمیشود بلکه مانند همه پیامبران و امامان، تنها اگر خود مردم به حکومت وی تمایل نشان دهند، دست به تشکیل حکومت خواهد زد. البته مردم در طول تاریخ ملزَم و مکلف بوده اند که به حاکمیت الهی و حکومت پیامبران و امامان تن در دهند در غیر اینصورت در پیشگاه خداوند گنهکار خواهند بود و عقاب خواهند شد. ⚫️بنابراین مقبولیت مردمی در کنار مشروعیت الهی، اصلی تردید ناپذیر است. ▫️آیت الله مصباح در ادامه به دو نظریه دیگر اشکالاتی وارد میکنند که محققان عزیز را به کتاب "حکیمانه ترین حکومت" اثر ایشان حواله می دهیم. @rozaneebefarda
🔺واکنش فرزند آیت الله مصباح یزدی به یادداشت احمد توکلی علی مصباح یزدی فرزند مرحوم آیت الله مصباح یزدی در واکنش به یادداشت احمد توکلی گفت: 🔹آقای توکلی اشتباه می کنند و این اطلاعات غلط است. بنده این موضوع را تایید نمی کنم. فردی که مدنظر ایشان و دیگران است غسال حاج آقا نبودند. 🔹احمد توکلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و حسین رجایی، معاون سازمان دیده بان شفافیت و عدالت در یادداشت مشترکی، مدعی شده اند که غسال آیت الله مصباح یزدی، یک ابَربدهکار بانکی است که جنازه های روحانیون سرشناس را به خانه خود می برد و غسل می دهد. @mesbahieh
⭕️ پیشرفت در نگاه اسلام و غرب قسمت اول ❓نظر اسلام درباره «پیشرفت» چیست، و اساساً از دیدگاه اسلام، ملاک «پیشرفت» چیست؟ ⚠️ ما به عنوان مسلمان، یک اختلاف اساسی با تفکر رایج در دنیا داریم و آن، این است که بر اساس بینش اسلامی، اهداف ما منحصر در اهداف مادی و دنیوی نیست. ما در مسیر حرکت زندگیمان مقصدی داریم که در اغراض مادی خلاصه نمی‌شود؛ بلکه اغراض مادی و آرمان‌های دنیوی، اهدافی میانی، و واسطه‌ای برای رسیدن به هدف نهایی تلقی می‌شوند. 🔅 البته ما بر اساس بینش اسلامی، طالب استفاده بیشتر از نعمت‌های خدا در این عالم نیز هستیم، که لازمه‌اش پیشرفت در علم، صنعت و تکنولوژی است؛ ما طالب این هستیم که اقشار مختلف جامعه در زندگی خود از رفاه و آسایش بیشتری بهره‌مند باشند، و بتوانند از نعمت‌های خدا بیشتر استفاده کنند؛ اما این، هدف نهایی نیست. ما معتقدیم که هدف از حرکت و سیر انسان که تمامی زندگی او را در بر می‌گیرد تکامل انسانیت اوست. 🌐 سایت نشریه فرهنگ پویا👇👇👇 🔰 http://puya.nashriyat.ir 🔰 @iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir