#منجی_می_آید. 6 روز تا نیمه شعبان
✳️ حضرت سید الشهدا امام حسین علیه السلام فرمودند :
فِی التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِی سُنَّةٌ مِنْ یُوسُفَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ وَ هُوَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ یُصْلِحُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ وَاحِدَةٍ.
♦️در نهمین فرزند من سنتی از یوسف و سنتی از موسی است و اوست قائم ما اهل بیت، خداوند تبارک و تعالی امر فرج او را در طی یک شب اصلاح می نماید (اذن ظهور داده میشود).
📚 كمال الدين، ج: 1، ص:317
💌الَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفرَج
اللهماهدناالصراطالمستقیم
اللهماجعلعواقبامورناخیرا
اللهمعجللولیکالفرج
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
از حضور امام زمان ذرات خاک به وجد آمدند
🔹 خدا رحمت کند آیت الله کشمیری(ره) را؛ به اتفاق ایشان به زیارت امامزاده علی ابن جعفر علیهالسلام در گلزار شهدای قم رفته بودیم؛ ایشان به محض ورود خیلی تعجب کردند و خیلی به وجد آمده بودند، فرمودند: نوری که از امامزاده به آسمان رفته، نمی بینید؟!
🔺 بعد فرمودند: حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف الان اینجا بودند؛ آثار وجود مبارکشان هنوز در اینجا هست و از حضور ایشان ذّرات خاک به وجد آمده اند.
📚 ناگفته های کشمیری/ص ۱۱
✍️راوی:سید علی اکبر صداقت(ره)
🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨پنج شنبه است
💫 #شهدا رویاد کنیم...
✨با #ذکریک #صلوات و یک #فاتحه...
💫برای در گذشتگان
✨ شاید همه دلتنگیم ؛ بهر #پدرباشد
💫که نیست یااینکه دل دیوانه وار دلتنگ
✨ #مادرمیشود. #روحشان قرین #رحمت_الهی
💫تمام اسیران خاک
✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥استوریخدایی..
🌼✨🌼✨🌻✨🌼✨🌼
هرکاری از دستت برمیاد برای امام زمان انجام بده...
🌿هر روز سعی کنید یک کاری برای امام زمانتان انجام دهید که شب وقتی می خواهید بخوابید بگویی آقاجان من این کار را برای شما کردم حتی شده یک صلوات بفرست...
آقا شکورند، با محبتند دستتان را می گیرند.
یک صلوات، یک صدقه، #دعا_برای_فرج
میتوانی دیگران رابه یاد #امام_زمان بیندازی.
هرچه از دستت برمی آید و از عهدهات ساخته است انجام بده وکوتاهی نکن.
🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹
🌷# اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🤲
2.6M
سلام
❌موضوع مسمومیت دانش آموزان مدارس دخترانه را از آذرماه پیگیری می کردیم بارها به مسئولین هشدار دادیم تهدیدات نوین شیمیایی بیولوژیک دشمنان خارجی و نفوذی های داخلی را جدی بگیرند ولی گوش شنوا نبود.
حال هر آنچه می گفتیم رخ داد.
دشمنان ایران و براندازان و منافقان و تجزیه طلبان چهره پلید خود را نشان دادند و چون اغتشاشات خنثی شد فرزندان عزیز ایران بخصوص دختران دانش آموز و نظام آموزشی را هدف گرفتند تا با تعطیلی مدارس ایجاد نارضایتی و خشم و عصبانیت مردم را به خیابان ها بکشند ولی بالاخره حقیقت روشن شد و رسوا شدند.
عزیزان مراقب شایعات کذب و دروغین کشته شدن دانش آموزان؛ فلح شدن؛ سموم کشنده و عجیب و غریب مثل نازایی و سرطان و واکسن و امواج و غیره فضای مجازی باشید که همه دروغ و کذب است.
حقایق این ماجرا را در کانال ها و صفحات ما بخوانید.
دکتر علی کرمی ۱۱ اسفند ۱۴۰۱
رمان انلاین
زن، زندگی، آزادی
قسمت دهم:
سحر سوار ماشین پلیس شد و ماشین حرکت کرد به طرف کلانتری..
رنگ او مثل دو دختر کناری اش، مانند گچ سفید شده بود و در ذهنش دنبال بهانه ای میگشت تا بتواند با توسل به آن از چنگ پلیس بگریزد، ذهنش آنقدر درگیر بود که اصلا نفهمید کی به کلانتری رسیدند.
جلوی درب کللنتری غلغله بود، یک لحظه به ذهن سحر رسید که از شلوغی استفاده کند و در حین ورود به کلانتری فلنگ را ببندد و از مهلکه بگریزد، با این فکر لبخندی کمرنگ روی لبانش نقش بست.
به محض پیاده شدن، سحر به آرامی خودش را به طرفی کشید که جمعیت بیشتر بود و در همین هنگام، صدای همان مأمور زن بلند شد، خانم کجا؟! در کلانتری از اونوره و با این حرف، سحر فهمید که فرار بی فرار
وارد کلانتری شدند و مستقیم به سمت اتاقی هدایت شدند.
داخل اتاق که بیشتر شبیه یک سالن بود، صندلی های زیادی چیده بودند که دختران و زنانی که پوششان شبیه به سحر بود، آنجا بودند.
سحر روی صندلی نشست، به نظر می رسید برای توبیخ شدن باید مناظر نوبت باشند.
چند مإمور زن هم در اطراف و جلوی درب به چشم میخورد و هیچ راه گریزی نبود.
زنها و دخترها یکی یکی جلو میرفتند و بعد از معرفی هود و دادن گوشی موبایل به ماموران به جایی دیگر راهنمایی میشدند.
دقایق به کندی می گذشت اما بالاخره نوبت سحر رسید.
از جا بلند شد و جلوی میز مأمور پیش رویش ایستاد و با لکنت گفت: ب... ب... بخدا منو اشتباهی گرفتین
مأمور پلیس که سرش روی برگه روی میز خم بود، سرش را بالا گرفت و نگاهی به موهای افشان و صورت آرایش کرده سحر انداخت و گفت: از واهر پیداست که واقعا اشتباهی اینجا هستید...
سحر همزمان دست و سرش را تکان داد و گفت: به جان مادرم دو تا از این اغتشاشگرها منو به زور سوار ماشینشون کردند و داشتند میبردند، روسری هم همونا از سرم درآوردند، شانس اوردم ماشین پلیس زسید وگرنه معلوم نبود چه بلایی سرم میمود
مامور پلیس که انگار به حرفهای سحر شک کرده بود سری تکان داد که از بدشانسی سحر در همین هنگام ناگهان....
ادامه دارد..
📝به قلم: ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلی اللّه علیکَ یا اباعبدالله...💔🏴
#شب_زیارتی
#نورنَما
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵کلیپ فوق العاده زیبا و شنیدنی خداییش خدا #غریبه
این کلیپ پرطرفدار را از دست ندهید..
Mojtaba Ramezani - Man Ye Nokaram (320).mp3
16.4M
◾️من یه نوکر دربدرم
◾️چند ساله همش منتظرم اسمم در بیاد برم حرم
وای وای وای
دعایکمیل۩احمدالفتلاوی.mp3
14.04M
🤲 *دعاء كميل - أباذر الحلواجي*
🎙 با صدای زیباے اباذر حلواجی،فوق العاده زیبا
⏰Time=21:25
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ