32.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️🎥 برگزیدگان در آخرالزمان
[ وضعیت شیعه در #آخرالزمان و بعد از قیام جهانی #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه ]
کپےباذڪࢪصلواتبࢪایظهوࢪاقا(؏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین نصیحت 🌹
خیر و برکت قرآن در زندگیتون جاری...
أَلَابِذِڪْرِاللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
🌸💎🌸
14-GHIYAMAT- HOR 01(www.rasekhoon.net).mp3
21.86M
⭕️ فایل صوتی
🔹 داستان قیامت 1
# حاج شيخ احمد كافے(ره)
🌤#اللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج🌤
~
#مهدیاران
@mahdiaran
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سردار رادان
فرمانده کل نیروی انتظامی: از هفته آینده افرادی که #کشف_حجاب کنند ابتدا #تذکر میگیرند؛ سپس به #محاکم_قضایی معرفی میشوند
🔹"افرادی که در مراکز عمومی کشف حجاب کنند بار اول تذکر میگیرند و در مرحلۀ بعد به دادگاه معرفی میشوند.
🔹خودروهایی که در آنها کشف حجاب شده، بار اول تذکر میگیرند و بار دوم خودرو توقیف میشود.
🔹تمام صنفهایی که کارمندان آنها کشف حجاب کنند، یکبار اخطار میگیرند و بعد پلمب میشوند/"فارس
#خلاف_قانون….
🌷حاج حسین میخواست بره فاو، ماشین رو برداشت و رفت. ساعتی بعد دیدم پیاده داره برمیگرده! گفتم: چی شده؟ چرا نرفتی؟ ماشینت کو؟ حاجی گفت: داشتم رانندگی میکردم که اطلاعیه ای از رادیو پخش شد؛ مثل اینکه....
🌷....مثل اینکه مراجع تقلید فرمودند؛ رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی حرامه، منم یک دستم قطع شده و رانندگی کردنم خلاف قانونه!! تا این حکم شرعی رو شنیدم ماشین رو زدم کنار جاده و برگشتم یه راننده پیدا کنم که منو ببره فاو....
🌹خاطره ای به یاد جانباز شهید فرمانده حاج حسین خرازی
اینجوری مسئول، شهید میشه!!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#شهید_حاج_حسین_خرازی
انّ الحسینمصباحالهدی 🚩🏴
#خلاف_قانون…. 🌷حاج حسین میخواست بره فاو، ماشین رو برداشت و رفت. ساعتی بعد دیدم پیاده داره برمیگرد
# این تعهد در برابر قانون اصلیترین مسیر رفع فساد و اجرای عدالت است.
چه بسا امثال ما به بخشی از بیقانونیها معترض هستیم؛ ولی هر جا توانستهایم و تشخیص دادهایم از قانون سرپبچی کردهایم. چه بسا چشمهایی دور زدنهای پنهان و آشکار ما را دیدهاند و جنسی از استبداد درون ما شکل گرفته و آثارش را. در جای جای زندگی آشکار کرده است.
عدهای هم که شاهد تخلف ما بودهاند بیصدا آموختهاند که میشود قانون را دور زد و احساس برندگی داشت. میشود قانون را دور زد و محترم بود. میشود قانون را دور زد و مقدس و متشرع بود. میشود درون حکومت، حکومت شخصی بر پا کرد و با آن منافقانه مبارزه کرد و هر جا لازم بود به صلح و معامله رسید.
گاهی اثر پروانهای تخلفهای یواشکی ما از قانون، سرمایه شورشهای اجتماعی بزرگ است.
🌹به وقت رمان🌹
رمان انلاین
زن ، زندگی، آزادی
قسمت بیست و ششم:
سحر صبحانه ای را که مادرش آماده کرده بود با طمأنیه خورد،لقمه ای از مربای هویجی که دست پخت مادرش بود دردهان گذاشت و همانطور که چشمانش را میبست سعی می کرد عطر هل داخل مربا و مزه اعجاب انگیز مربارا به جان بسپرد، چون معلوم نبود تا چه موقع نمی تواند ، این دستپخت خوشمزه را بچشد.
قاشق را داخل مربا آلبولو زد و لقمه ای هم از پنیر جدا کرد.
مادر که با دقت حرکات سحر را میپایید، با تعجب گفت: سحر ، مامان امروزت چت شده؟ انگار خیلی گرسنه ای؟ بقیه وقتا باید التماست می کردم یه لقمه نون خشک بخوری و...
سحر با خنده پرید وسط حرف مادر و گفت: نکنه برا خوراکی ها دلت میسوزه؟ می خوای نخورم؟
مادر با دستپاچگی گفت: نه...نه...منظورم این نبود که..
سحر هورتی از چایی گرفت و از جایش بلند شد و همانطور که استکان دستش را داخل ظرفشویی می گذاشت گفت: شوخی کردم مامان،ولی خداییش تا امروز نمی دونستم چقدر مرباهات خوشمزه ان...اصلا معرکه ان..
و با زدن این حرف به سمت اتاقش راه افتاد.
داخل اتاق شد، شانه ای به موهاش زد و با کلیپس صورتی رنگش موهایش را بالای سرش ثابت کرد.
نگاهی به تک تک وسائل اتاقش انداخت و خاطره ها در ذهنش زنده شد.
به سمت کمد لباسش رفت و درکمد را باز کرد، کمد لباس خالی تر از همیشه به نظر می رسید.
مانتو شیری رنگ و شلوار مشکی را برداشت تا بپوشد.
شال کرم رنگ با ریز گلهای زرد را روی سرش انداخت، چادرش هم که مدتی بود می پوشید روی سر انداخت.
داخل آیینه که پشت در کمد لباس بود ، به خود نگاهی انداخت ،تار مویی را که از زیر شال بیرون زده بود ، زیر شال فرستاد.
برگشت و آخرین نگاه را به کل اتاق انداخت و کوله روی میز را برداشت و درحالیکه بغض گلویش را فشار میداد ، از اتاق خارج شد .
مادرش داخل آشپزخانه ، مشغول شستن ظرفها بود، پشت سر او قرارگرفت و دستانش را دور او حلقه کرد، مادر را محکم به خودش فشار داد و تمام عطر تن او را به مشام کشید ، انگار میخواست این عطر را در وجودش ذخیره کند که در سالهای غربتش یادآور عزیزترین موجود روی زمین باشد،از پشت گردن مادر،سرش را جلو آورد و بوسه ای از گونه مادرش گرفت وگفت: کاری نداری مامان؟
مادر در حالیکه آب از دست هایش میچکید به طرف او برگشت و گفت: چقدر تغییر کردی سحر!! مگه قراره کجا بری که اینقد با بغض حرف میزنی؟!
سحر لبخندی ساختگی زد وگفت: من یه ساعت بخوام از شما جدا شم ،دلم میگیره
مادر لبخندی زد و گفت: خیلی خوب زبون نریز، الان که میری و برمی گردی ،اگه قرار باشه عروس بشی و مثل خواهرت بری شهر غربت چکار می کردی؟ بعد روی صندلی نشست وگفت: کی میای سحرجان؟
سحر خیره به نگاه مهربان مادرش گفت: اول خیاطی، بعدم میزم خونه رها، اونجا احتمالا اونجا کارم خیلی طول بکشه، رها هم تنهاست ،امشب را پیشش میمونم و صبح زود میام.
مادر که انگارهنوزهم ته ته دلش راضی به موندن سحر توخونه رها نبود، آهی کشید وگفت: برو اما قول بده اگر کارت خیلی طول نکشید ، امشب بیای خونه...
سحر زیر لب چشمی گفت و همتنطور که دستش را به نشانه خداحافظی تکان میداد از ساختمان خانه بیرون رفت.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
#مولاجانم
🍂باز در شهر رسیدی و نفهمید کسی
آشنایی طلبیدی و نفهمید کسی...
🍂درد این است که ما مدعی هجرانیم
درد هجران تو چشیدی و نفهمید کسی...
#مولایِمن🌸 #بیاآرامِدلها
#العجلمولای_غریبم
💠🌹قرارهرشب 🌹💠
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَهَ السَّاعَهَ السَّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
۞اللّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَحبِسُ الدُّعا۞
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙
💠17 ماه رمضان/معراج پیامبر صلّی الله علیه و آله
♦️معراج پیامبر صلّی الله علیه و آله در سال های بعد از بعثت در شب چنین روزی واقع شده، (1) و آیه ی «سُبحانَ الَّذی أسری بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الأقصی …» (2)، در این باره نازل شده است. معراج پیامبر صلّی الله علیه و آله در 21 ماه رمضان نیز نقل شده است. (3)
♦️معراج از جمله ضروریات اسلام است (4)، و از آیات کریمه و احادیث متواتره ثابت شده است که خداوند متعال حضرت رسول صلّی الله علیه و آله را در یک شب از مکّه ی معظمه تا مسجد الأقصی و از آنجا به آسمان ها تا سدرة المنتهی و عرش أعلی بُرد، و عجایب آفرینش آسمان ها را به حضرت نمایاند و رازهای نهانی و معارف نامتناهی را به آن حضرت إلقا فرمود و آن حضرت در بیت المعمور تحت عرش به عبادت حقّ تعالی قیام فرمود و با انبیاء علیهم السلام ملاقات نمود و داخل بهشت شد و منازل بهشت و احوال کسانی که در عذاب بودند را مشاهده فرمود.
♦️احادیث متواتر دلالت دارد که عُروج آن حضرت به بدن بوده و نه به روح، و در بیداری بوده نه در خواب. (5)
اقوال دیگر در تعیین روز معراج چنین است :
17 ماه رمضان سال 12 قبل از هجرت، 17ربیع الأوّل قبل از هجرت، 17 رجب قبل از هجرت، 17 ماه رمضان 5 سال قبل از بعثت، 27 ماه رمضان، 21 ماه رمضان، 9 ذی الحجّة.
درباره ی مکانی که آغاز حرکت پیامبر صلّی الله علیه و آله به سوی معراج بوده نیز چند قول است :
از منزل خدیجه علیها السلام، منزل امّ هانی خواهر امیر المؤمنین علیه السلام، از شعب ابی طالب علیه السلام. (6)
امام صادق علیه السلام فرمودند :
«حق تعالی حضرت رسول صلّی الله علیه و آله را صد و بیست و چهار مرتبه به آسمان بُرد، و در هر مرتبه به آن حضرت درباره ی ولایت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام و دیگر ائمه ی طاهرین علیهم السلام زیاده از سایر فرایض تأکید و توصیه نمود». (7)
📚 منابع :
1. الوقایع و الحوادث : ج 1، ص 194. و ... .
2. سوره ی اسراء : آیه ی 1.
3. مسار الشیعة : ص 9. و ... .
4. الغدیر : ج 5، ص 16. و ... .
5. بحار الأنوار : ج 18، ص 289. حق الیقین : ص 30.
6. بحار الأنوار : ج 18، ص 302، 319، 380، ج 95، ص 196، ج 97، ص 168. و ... .
7. بصائر الدرجات : ص 79. و ... .
💠 17 ماه رمضان/بنای مسجد جمكران
♦️در شب سه شنبه 17 ماه مبارک رمضان سال 373 هـ بنا بر آنچه كه شيخ صالح و پرهيزكار جناب حسن بن مثله جمكرانی خبر داده است امام عصر حضرت صاحب الزمان علیه السلام دستور بنای مسجد شريف جمكران را صادر فرمودند و اين ماجرا داستانی طولانی دارد و مسجد هم دارای آداب و نماز مخصوصی است. (44)
📚 منبع :
44. مستدرک الوسائل : ج 3، ص 432 _ 447.