یک_شبه_جمعه_من(1).mp3
7.56M
🖤
نفسخستہمو دریآباربآب
دلشکستہمو دریآباربآب
آقامآقامآقامآقامآقام ... :)
🖤
@Metaanoia
•|مِتانویا|•
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۱۱ و ۱۱۲ _....که دیگه رفتار پیامبران الگوی امت قر
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۱۳ و ۱۱۴
_...مادرش طبیعتا نمیخواد بچه بمیره دنبال یه راه چاره ای میگرده ولی تصمیمی که در نهایت میگیره تصمیم واقعا عجیبیه!
بچه رو میزاره توی سبد و میندازه توی نیل!!
آخه کی اینکارو میکنه بچه رو دست آب بسپری مگه از دست فرعون دادن امنیتش بیشتره؟
کدوم مادری اینکارو میکنه؟
علتش اینه که خدا هم در تورات و هم در قرآن میفرماید من به مادر موسی این امر رو وحی کردم و بهش گفتم بچه رو بنداز توی آب و نگرانش هم نباش من مراقبشم!
و چه مراقبتی هم کرد ازش!
سبد بچه دقیقا از نهری از نیل که از تفرجگاه فرعون رد میشد عبور کرد و مامورهای امنیتی فرعون دیدن از آب گرفتنش آوردنش و فرعون دیدش
خب نمیتونست بفهمه این بچه بنی اسرائیلیه یا قبطی اما تصمیم میگیره بکشدش
ولی همسرش آسیه مانع میشه
میگه این بچه که آزاری نداره ما هم فرزندی نداریم بذار نگهش داریم خلاصه انقدر اصرار میکنه که فرعون بیخیال میشه و نگهش میداره
بزرگش میکنه اما برخلاف تربیتی که بهش میده آخرش میگه من یکتاپرستم!
حالا شما این رفتار رو چطور تحلیل میکنید؟
در جایگاه موسی
آخه چه کاریه خوشی زده زیر دلت بچه فرعونی دیگه از این بالاتر به کجا میخوای برسی؟!
اصلا وسط ارض مصر تو اون چند خدایی تو خونه فرعون یکتا پرستی رو از کجا آوردی! چجوری به ذهنت رسید؟
علی ای حال موسی بخاطر ابراز عقیده دیگه امنیت نداشت و مجبور شد از شهر فرار کنه و سالها به کوه پناهنده شد
اونجا با یه پیغمیر دیگه شعیب آشنا شد با دخترش ازدواج کرد و چهارده سال چوپانی میکرد
وقتی چهارده سال چوپانی که وعده کرده بود با شعیب تموم میشه با زن و بچه از اون روستا کوچ میکنن
شبانه از کنار کوه رد میشدن از دور یه نوری میبینه
میگه برم ببینم اگه آتیشه یه مشعل بگیرم و بیارم میره و اونجا پیغمبری بهش داده میشه
بعد از این اتفاق موسی برگشت به مصر و همراه برادرش هارون رفتن سراغ فرعون
هارون برادر موسی بود که سال زوج به دنیا اومده بود و توی مصر در بین بنی اسرائیل زندگی میکرد
موسی وقتی نبوت بهش داده میشه از خدا میخواد هارون رو هم پیامبر و وصیش قرار بده چون کمک بزرگی بود براش همراهیش میکرد خوب هم حرف میزد
خدا هم قبول میکنه
خلاصه این دو برادر رفتن به کاخ فرعون و بهش دین رو عرضه کردن
واضحه که فرعون نپذیرفت
و میخواست دستور بده دستگیرشون کنن چون موسی از مصر فراری بود و در مسیر فرار هم یک قبطی رو تصادفا کشته بود
_چرا؟ مگه پیغمبرا هم گناه میکنن؟
_گفتم که تصادفی بوده نه عمدی اون قبطی داشته طبق معمول به یه بنی اسرائیلی زور میگفته موسی میره جلو میخواد جلوی این زورگوییش رو بگیره توی درگیری طرف کشته میشه ضمنا اون زمان موسی هنوز پیغمبر نبوده! 14 سال بعد در کوه طور به پیامبری میرسه
خلاصه اینکه یکی از دلایلی که موسی بر حقانیت خودش برای فرعون میاره میگه من دررفته بودم یه حکم قتل هم گردنم بود میدونستم اگر برگردم محاکمه و مجازات میشم ولی برگشتم؛
چون دستور داشتم که این پیام رو به تو برسونم این جز دلیل حقانیت من چی میتونه باشه!
اما واضحه کسی که تمام عمرش با تصور خدایی زندگی کرده هر دلیلی هم براش بیاری نمیتونه خدای دیگه ای رو بپذیره
ولی اتفاقی که اینجا می افته
اینه که وقتی موسی میگه پس اگر ایمان نمی آری بذار بنی اسرائیل رو با خودم از این شهر ببرم و باز قبول نمیکنه؛
موسی عصا رو میندازه و اژدها میره تا پای تخت فرعون و فرعون وحشت میکنه
اونقدر که روی تخت به خودش ادرار میکنه و خبرش مثل بمب میپیچه
طبیعتا اونهم دنبال بازیابی آبروی رفته شه برای همین یه میتینگ ترتیب میده و تمام ساحران درجه یک رو جمع میکنه چون خیال میکنه کار موسی سحره
و چون خودشون در سحر خبره بودن تمام ساحران زبده شون رو جمع میکنن تا توی یک روز خاص که همه اشراف و رجال بیان تماشا یه مسابقه برگزار بشه و به زعم خودش موسی رو ضایع کنه
و اون روز میرسه
کتایون با لبخندی از سر کلافگی حرفم رو قطع کرد:
_صبر کن نفس نمیکشی آدم سوال کنه!
همین عصا کجای این داستان رو عقل میتونه باور کنه آخه مگه شدنیه؟!
قشنگ معلومه افسانه ست ساخته ذهن بشره!
_قبلا هم گفتم علم مدام در حال رشد و دریافته هیچ وقت به نقطه شناخت ۱۰۰ درصد نمیرسه بنابراین همه چیز رو که ما با دانسته های روزمون نمیتونیم توجیه کنیم
ولی به طور مثال امروز نظریه تبدیل اشیا به هم توی مباحث فیزیک کوانتوم بررسی میشه و داره به نتایج خوبی هم میرسه
برای ما که باید باور این نوع اتفاقات راحتتر باشه وقتی انقدر وقایع عجیب علمی میبینیم که مردم اون زمانها ندیده بودن
قدرت خدا باور نشده وگرنه اینهمه کار عجیب همین الان از انسان برمیاد!
الان توی آزمایشگاه های ما کارایی میکنن که اگر هزار سال پیش به یکی میگفتی قطعا میگفت دیوونه شدی
مثلا بهش میگفتی....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
🌟
🌱🌟🌟🌱🌟🌟🌱
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۱۵ و ۱۱۶
_...مثلا بهش میگفتی یه روزی میرسه که اگر شما یه تار مو از خودت به من تحویل بدی من یکی عین خودت میسازم میارم بهت تحویل میدم!!
قطعا این رو غیرممکن میدونستن ولی الان شدنیه داره اتفاق می افته! از این به بعدشم تا زمانی که بشر رو زمین باشه همینه
برگردیم به داستان
اون روز موعود میرسه رقابت بین ساحران و موسی در میگیره و اول اونها ریسمانهاشون رو می اندازن که البته قرآن تاکید داره این مردم هستن که اونها رو مار میبینن و اونها واقعا مار نمیشن
یعنی اونا چشم بندی بلدن از خطای دید استفاده میکنن
ولی عصای موسی واقعا اژدها میشه و کل بساط اونا رو میبلعه و اینو مردم حاضر در اون مراسم میبینن
ولی نهایت درکی که دارن اینه که موسی از ساحرای ما حرفه ای تره! چون اصلا فراتر از اون تو ذهنشون تعریف نشده
ساختار فکری فاسد انسان رو نابود میکنه خروج ازش واقعا سخته واسه همینم مومنین قبطی به دین موسی بسیار کم هستن با وجود اونهمه معجزه
ولی اولینشون همین ساحرها هستن که بلافاصله ایمان میآرن!
میدونین چرا؟
چون خودشون سحر رو خوب میشناسن!
و تفاوت سحر و معجزه رو بهتر درک میکنن
خدا در نقطه قوت بهشون ضربه زد
میتینگ برگزار کردن هزینه ی تبلیغاتشم دادن که موسی رو ضایع کنن خودشون ضایع شدن اونم در ملا عام
حالا برخورد فرعون با این ساحر ها چیه؟!
میگه ایمان آوردید قبل اینکه من بهتون اجازه بدم؟
اعدامشون کرد!
اما جدال موسی و فرعون تازه شروع شده... هربار موسی میاد میگه بذار بنی اسرائیل رو ببرم میگه نه یه معجزه جدید میاد که برای قبطیها بلاست
میگه باشه قبوله معجزه هه جمع میشه باز برمیگرده سر حرف خودش
تا ۹ مرتبه با ۹ تا معجزه پیش میرن آخرشم آدم نمیشه قبول نمیکنه دستور میاد که موسی شبانه قوم رو جمع کن حرکت کنید از شهر خارج شید
بدون اینکه فرعون اجازه داده باشه
خب تنها کاری که از موسی و قومش برمیاد اینه که حرکت کنن و خبرش رو مامورین امنیتی قطعا به فرعون میرسونن اما اونا وظیفه دارن برن چون خدا اینو خواسته و موسی ایمان داره حتما خدا طرحی داره و میدونه داره چکار میکنه
وقتی فرعون مطلع میشه
فوری با لشکر می افته دنبالشون تعقیبشون میکنه تا میرسن به دریا!
دیگه نه راه پس دارن نه پیش
غرغرا شروع میشه
"موسی ما گفتیم تو منجی مایی اومدی ما رو نجات بدی قبلش فرعون از ما میکشت الانم میکشه پس چه فرقی کرد
مثلا الان برا چی اومدیم اینجا گیر کردیم چکاری بود و..."
موسی فقط یه جواب میده
*ان معی ربی سیهدین*
خدام با منه به زودی هدایتم میکنه
اعتماد داشت به خدا
نمیدونست چطوری ولی میدونست که خدا کمک میکنه
لازم نیست حتما خدا برات توضیح بده چطوری همین که بگه من هستم کافیه دیگه نیست؟
* الیس الله بکاف عبده؟
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟*
اصلا اصرار خدا اینه مومنین به خدا اعتماد کنن و خدا اونها رو از جایی که فکرش رو نمیکنن کمک کنه
*من حیث لا یحتسب*
و کافرین رو هم از جایی که فکرش رو نمیکنن عقوبت کنه
این سنت خداست میخواد غیرقابل پیش بینی باشه تاخداییش رو ثابت کنه...
همینم میشه اصلا کی فکرشو میکرد قراره دریا شکافته بشه و رد بشن!
اصلا بناست خدا برای این قومی که رفتن سراغ سحر و شیاطین کارای عجیب غریب بکنه که مردم قدرت خدا رو در مقایسه با قدرت اندک اونها ببینن وگرنه هیچ قوم دیگری و هیچ پیامبر دیگری در این حد معجزه نداشت!
هزار تا راه دیگه برای نجات این قوم از دست فرعون هست ولی خدا عمدا شلوغش میکنه سر و صدا بپا میکنه که معجزه بزرگ خلق کنه
_اونوقت این عدالته که اون قوم اینهمه معجزه ببینن و بقیه اقوام نه اصلا ما چرا یه دونه معجزه هم به چشممون ندیدیم؟ چرا از وقتی دوربین اختراع شد بساط معجزه هم جمع شد؟!
_جوابت رو تو طول بحث دادم ولی دقت نکردی
بخاطر اینکه اولا معجزات بصری گوشه بسیار کوچکی از برنامه هدایت هستن که اهمیت چندانی هم ندارن
خداوند در آغاز نبوت هر پیغمبری چند تا معجزه بهش میده که مردم باور کنن پیغمبره
ولی ادامه کار دینداری با معجزه راه نمی افته بلکه باید به فهم مفاهیم عقلی دین منجر بشه
اصل اونه خدا منطق داده به انسان و در دین هم منطق قرار داده همین دلیل برای ایمان کافی و مهمه
بشر هم با رشد عقلی و علمی کم کم نیاز به دیدن معجزه های کارتونی براش کمرنگ میشه و میرسه به جایی که معجزه ش بتونه یک کتاب باشه
که تا ابد و همیشه در دسترس همه ابناء بشر باقی بمونه و با عقل که ابزار همه آدمهاست کار کنه
معجزات بصری نه بعد از اکتشاف دوربین بلکه خیلی قبل ترش متوقف شدن چون دیگه پیامبری نیومد که معجزه ای از این جنس بیاره
ولی اینطور نیست که بگی ما معجزه ای ندیدیم و برای ما معجزه ای نازل نشده
معجزات عقلی همین الان هم روی زمین هستن. همین قرآن که در حال خوندنش هستیم....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
🌟
🌱🌟🌟🌱🌟🌟🌱
میخوانیم که بیا
اما برای آمدنش کاری نمیکنیم!
سست نشستهایم و محکم میگوییم که منتظریم! غافل از اینکه نگاه او به دل و عمل ماست.
#امام_زمان
@Metaanoia
دل ِ واموندهام ؛
بیقراره ازهمون سالی که جامونده💔..
‹ #اربعین ›
@Metaanoia
10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دستت رو از پـشـتـم بـر نـدار..❤️🩹🙂
@Metaanoia
•|مِتانویا|•
شرحِ حالِ این روزایِ ما...!❤️🩹🕊 #اربعین #مداحی #محرم @Metaanoia
خودت بگو بغضمونا کجا بباریم😓
خودت بگو چیکار کنیم با دلِ شیدا...!💔🥺
Haj Mahmood Karimi - Khodaya Bebakhsh (320).mp3
12.74M
بندهاتبہغیر از توکسےرو نداره ...🥺
@Metaanoia