مـیــثــــاق
🔸مدیری که اهل ذکر و یاد خدا نباشد کارها را خراب میکند...!! 🔸پیروزیها در جنگ تحمیلی با ذکر و تضرع ف
🔸اگر برای فعالیت ذهنیات محدودۀ ممنوعه نداشته باشی، آدم ضعیفی خواهی شد
🔸فهرستی از موضوعاتی که نباید به آنها فکر کرد:
💡کنترل ذهن در مسیر تقرب ...!!
🔻 برای افزایش قدرت توجه و کنترل ذهن، یک راه این است که تصمیم بگیریم به یکسلسله امور، فکر نکنیم و اگر به ذهنمان هم خطور کردند، آنها را کنار بزنیم. کسی که برای توجه و فعالیت ذهنی خود، محدودۀ محرمات نداشته باشد انسان ضعیفی خواهد شد! نباید هرچیزی جلوی چشم ما آمد یا هر موضوعی که دلمان خواست، دربارهاش فکر کنیم.
🔻 هرکسی باید فهرستی از افکار و توجهات ممنوعه برای خودش داشته باشد و بگوید «من به این چیزها فکر نمیکنم» چند نمونه از اینها، عبارتند از:
۱. به چیزهایی که خدا در دنیا به دیگران داده، فکر نکن
قرآن میفرماید: چشمت دنبال چیزی که از دنیا به دیگران دادهایم، نباشد (طه/۱۳۱) به داشتههای دیگران، توجه و فکر نکن؛ مثلاً اگر خدا به فلانی ماشین بهتری داده؛ دربارهاش فکر نکن.
۲. به دوستداشتنیها و چیزهای مورد علاقهات، زیاد فکر نکن
برخی از موضوعاتی که نباید به آنها فکر کرد، مربوط به درون انسان است. امام صادق(ع) میفرماید: اگر چیزی دوست داری و آرزو داری به آن برسی، زیاد به آن فکر نکن و یادآوری نکن، این تو را اذیت میکند. (کافی/۶/۴۵۹)
۳. حسرت خوردن دربارۀ گذشته، ممنوع!
هر اتفاقی که در گذشته افتاده و ممکن است توجه به آن، ما را حسرتزده کند، اصلاً به آن فکر نکنیم. آدم دربارۀ گذشته، نباید منفی فکر کند.
۴. نگرانی و فکر منفی دربارۀ آینده، ممنوع!
نگرانی نسبت به آینده، ممکن است به صورت «فال بد زدن» باشد. بعضیها دربارۀ هر طرح و برنامهای اول نکات منفیاش را میبینند و مدام میگویند «نه نمیشود!» این روحیۀ خوبی نیست!
۵. فکر منفی یا سوءظن نسبت به دیگران، ممنوع!
بعضیها دربارۀ دیگران، منفی فکر میکنند و احتمالات بد میدهند؟ درحالیکه قرآن میفرماید بعضی از سوءظنها اصلاً گناه است.
👤استاد علیرضا پناهیان
@Misaagh_Amin
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجسمه همسر ترامپ همزمان با جشن استقلال آمریکا به آتش کشیده شد...!!
@Misaagh_Amin
امیرعبداللهیان:
هدف از فضا سازی دشمنان قطع همکاری سودمند ایران و چین است...!!
@Misaagh_Amin
مـیــثــــاق
🍃 🔰اقدام بعدى بسيار مهم ، ايجاد اخوت بود. اشرافيگرى و تعصبهاى خرافى و غرور قبيلهای و جدايى قشرهاى گ
.
حراست از نظام اسلامی
🔷براى آنكه اين كار به سامان برسد، سه مرحله وجود داشت:
مرحله اول، شالوده ریزی نظام بود
كه با اين كارها انجام گرفت.
مرحله دوم، حراست از اين نظام بود. موجود زنده رو به رشد و نمو كه همه صاحبان قدرت اگر او را بشناسند، از او احساس خطر میکنند، قهراً دشمن دارد.
🔷اگر پيغمبر نتواند در مقابل دشمن، هوشيارانه از اين مولود طبيعی مبارك حراست كند، اين
نظام از بين خواهد رفت و همه زحماتش بى حاصل خواهد بود؛ لذا بايد حراست كند.
🔷مرحله سوم، عبارت از تكميل و سازندگى بناست. شالوده ریزی كافى نيست؛ شالوده ریزی، قدم اول است.
🔷اين سه كار در عرض هم انجام میگیرد . شالوده ریزی در درجه اول است؛ اما در همين
شالوده ریزی هم ملاحظه دشمنان شده است و بعد از اين هم حراست ادامه پيدا خواهد كرد.
🔷در همين شالوده ريزى، به بناى اشخاص و بنيان های اجتماعى نيز توجه شده است و بعد از اين هم ادامه پيدا خواهد كرد.
🔷 پيغمبر نگاه میکند و می بیند پنج دشمن اصلى، اين جامعه تازه متولد شده را تهديد میکنند
يك دشمن، كوچك و كم اهميت است؛ اما درعين حال نبايد از او غافل ماند.
🔷يك وقت ممكن است يك خطر بزرگ بهوجود آورد. او كدام است؟ قبايل نيمه وحشی اطراف مدينه.
🔷 به فاصله ده فرسخ، پانزده فرسخ، بيست فرسخ از مدينه، قبايل نيمه وحشی ای وجود دارند كه تمام زندگى آنها عبارت از جنگ و خون ریزی و غارت و به جان هم افتادن و از همديگر قاپيدن
است.
🔷 پيغمبر اگر بخواهد در مدينه نظام اجتماعی سالم و مطمئن و آرامى بهوجود آورد، باید حساب اينها را بكند. پيغمبر فكر اينها را كرد.
🔷 در هر كدام از آنها اگر نشانه صلاح و هدايت
بود، با آنها پيمان بست؛ اول هم نگفت که ً حتما بياييد مسلمان شويد؛ نه، كافر و مشرك هم
بودند؛ اما با اينها پيمان بست تا تعرض نكنند.
🔷 پيغمبر بر عهد و پيمان خودش، بسيار پافشارىمیکرد و پايدار بود. که این را هم عرض خواهم کرد، آنهايى را كه شرير بودند و قابل اعتماد نبودند، پيغمبر علاج كرد و خودش سراغ آنها رفت.
🔷 اين سريه هایی که شنيدهايد پيغمبر پنجاه نفر را سراغ فلان قبيله فرستاد، بیست نفر را سراغ فلان قبيله، مربوط به اينهاست؛ كسانى که
خوى و طبيعت آنها آرام پذیر و هدايت پذیر و صلاح پذیر نيست و جز با خونريزى و استفاده
از قدرت نمى توانند زندگى كنند.
🔷 لذا پيغمبر سراغ آنها رفت و آنها را منكوب كرد و سر جای خودشان نشاند.
📒انسان ۲۵۰ساله امام خامنه اے
@Misaagh_Amin
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مردم...!!
شما میدونید تاریخ داره تکرار میشه ...!؟!
چراغـــی را که ایـزد برفـروزد ...!!
هر آنڪس پف کند ریشش بسوزد...!!
@Misaagh_Amin
11.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت پدرشهید ...!!
پیام امام سجاد "ع "به امام خامنه ای :
به پسر من بگید از دعایی که دیشب میڪرد توبه کنه ...!!
@Misaagh_Amin
چهلمین سال شکست کودتای نقاب
نقش آمریکا در کودتای نقاب چه بود...!؟!
@Misaagh_Amin
﷽؛
جملهای که «سردار سلیمانی» روی دستهای شهید نوشت.
تصویری که مشاهده می کنید دست نوشته سردار اسلام #حاج_قاسم_سلیمانی است که در دیدار با خانواده شهید حسین بواس (از شهدای مدافع حرم لنگرود) این جمله را روی تصویر #شهید نوشت: بسمه تعالی
فداے این دستها که در راه خدا داده شد..."!
@Misaagh_Amin
✍ دکتر #قالیباف:
🔹به عنوان يک خدمتگزار که در مجلس شورای اسلامی توفيق خدمتگزاری دارم، تلاش داريم با همان روحيه جهادی به دنبال تحول در چارچوب وظايف تعريف شده مجلس باشيم و گام های مهمی در جهت حل مشکلات مردم به ويژه در حوزه اقتصادی برداريم...
#مجلس_قوی
@Misaagh_Amin
بسمه تعالی
🌺لزوم آموزش دادگری 🌺
✅ کلاس سوم دبستان که بودم در هفته دوم آموزگار امتحان املای کلاسی گرفت و از بچه های کلاس خواست املای همدیگر را تصحیح کنند و به خاطر بد خطی، نمره ی من ۹ شده بود . خیلی از این کار همکلاسیم ناراحت شدم .
✅چند هفته بعد دوباره تکرار شد و وقتی به بد خطی همکلاسیم می رسیدم علیرغم تصمیم به انتقام باز هم غلط نگرفتم و فقط علامت می زدم و تنها یک غلط واقعی پیدا کردم و نمره ی ۱۹ دادم . با لجاجت بچگانه یی که داشتم با مدادم زیر بقیه ی بد خطی ها مانور می دادم که احساس کردم بالای سرم چیزی سنگینی میکند .
✅سرم را بلند کردم، دیدم که آموزگارم پشت سر من ایستاده و حرکت دست من را نگاه میکند . ترسیدم . خواستم توضیح دهم که دهنم قفل شد . دفتر را بستم و تحویلش دادم .
✅آموزگار پای تخته آن دفتر را باز کرد و خودش دوباره آن را تصحیح کرد و گفت : "آفرین، برای بد خطی دیگران فقط علامت گذاشته و نمره کم نکرده و یک غلط را به درستی نمره کم کرده" و این اولین خاطره ی خوب من از آمدن به شهر از روستا و حضور در کلاس سوم ابتدایی بود .
✅بعدش گفت چقدر خوبه تو زندگی آدم ها اشتباهات دیگران را فقط یادآوری کنند و تنها از غلطش نمره کم بشود .
✅امروز که یاد آن درس آموزگارم می افتم و تجربه ی این سالهای زندگی ام را مرور می کنم، می دانم که :
"ما حق نداریم تمام زندگی دیگران را با نگاه خودمان نمره دهی کنیم . مرام و افکار ما انسانها مثل خط نوشتههایمان است و اگر افکار و کردار کسی برای زندگی کردن نمره ی قبولی دارد ما هم بپذیریم .
به فرزندانمان هم بیاموزیم اگر بنا گردید که روزی دادگری کنند باید دستانشان از نوشتن ناحقی بترسد و گرنه تا پایان عمر با وجدانی صدمه دیده باید زندگی کنند".
والسلام
@Misaagh_Amin
📲ترور سپهبد سلیمانی را نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم
موسوی،سخنگوی وزارت امور خارجه:
🔹ترور بزدلانه سردار سلیمانی، قهرمان مبارزه با تروریسم منطقه ما، «قتلی خودسرانه» و نقض آشکار منشور ملل بود.
🔸ایالات متحده مسئول این اقدام جنایتبار است و با حمله لفظی به سازمان ملل نمیتواند این مسئله را سفیدنمایی (ماستمالی) کند. نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم.
@Misaagh_Amin
مـیــثــــاق
🌾🌾🌾🌾🌾🌾 🌾 ❄خون دلی که لعل شد.... زندگینامه مقام معظم رهبری ❄فصل هشتم قسمت نود ❄آن روز برفی ❄از پنجر
🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
🌱
🌱خون دلی که لعل شد
زندگینامه مقام معظم رهبری
🌱فصل هشتم قسمت نود و یک
❄آن روز برفی
🌱یکی از این دو مامور به داخل ساختمان جدید رفت و دومی مشغول بررسی موتور و لاستیک های اتومبیل شد . از گفتگو های بین راه آنها متوجه شدم که ترک زبانند . من هم ترکی بلدم .خواستم بدانم آنجا کجا است لذا به ماموری که پیش من مانده بود به ترکی گفتم :بورا هارادی؟ یعنی اینجا کجا است؟ این سوال به ترکی اثر خود را در طرف گذاشت .
🌱با نگرانی و احتیاط نگاهی به چپ و راست انداخت و با لهجه ترکی گفت: گیزیل گلعه یعنی :قزل قلعه
قزل در زبان ترکی به معنای قرمز یا طلایی است بنابراین ما اکنون در زندان معروف قزل قلعه بودیم. من راجع به این زندان چیزهایی شنیده بودم .
🌱 معروف بود که در آنجا زندگی دشوار است و با زندانیان با بی رحمی و قساوت رفتار میکنند .ماموری که به داخل رفته بود برگشت. هر دو به راه افتادند و من هم پشت سرشان به سمت قلعه حرکت کردم در دیوار خارجی قلعه باز شد.
🌱 یک سرباز از آن بیرون آمد و شتابان از روی برف ها به سمت ما دوید . با اشاره به من پرسید:همین است؟ مامور ها پاسخ دادند بله .خودش است. بعد سرباز رو به من کرد و گفت با من بیا . من به دنبال او رفتم و بعدا هم با او آشنایی پیدا کردم.
🌱 جوان شیرازی خوبی بود که دوران خدمت سربازی اش را در آنجا میگذرانید .از در اصلی که وارد شدم خود را در برابر دیوار بلند دیگری در فاصله چند متری یافتم که آن هم در دیگری داشت. این در دوم باز شد . میدان بزرگی را دیدم که در میان آن ساختمانهای زندان قرار داشت . به سمت قلعه زندان رفتیم. در قلعه باز شد .
🌱بعد از این در راهروی تنگی بود که در دو طرف آن سلول ها در کنار هم قرار داشت . مرا وارد یکی از این سلول ها کردند.
📓ادامه دارد....
🍃@Misaagh_Amin