eitaa logo
مـیــثــــاق
2.4هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
14.5هزار ویدیو
32 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1277689893C3e7a8a1f84 🌱 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ الله الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ سلام بر تو ای پیمان محکم خدا که از مردم گرفت و سخت محکمش کرد..🌷 ارتباط با ما @MN5286
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤🖤 ✨زیارت امام حسین علیه السلام در روز دوشنبه 🌸السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ ، أَشْهَدُ أَنَّكَ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ ، وَآتَيْتَ الزَّكَاةَ ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ ، وَعَبَدْتَ اللّٰهَ مُخْلِصاً ، وَجَاهَدْتَ فِى اللّٰهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّىٰ أَتَاكَ الْيَقِينُ ، فَعَلَيْكَ السَّلامُ مِنِّى مَا بَقِيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ ، وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ؛ أَنَا يَا مَوْلَاىَ مَوْلىً لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ ، سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَجَهْرِكُمْ ، وَظَاهِرِكُمْ وَبَاطِنِكُمْ ، لَعَنَ اللّٰهُ أَعْداءَكُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ ، وَأَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ تَعالىٰ مِنْهُمْ ، يَا مَوْلَاىَ يَا أَبا مُحَمَّدٍ ، يَا مَوْلَاىَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ ، هٰذا يَوْمُ الإِثْنَيْنِ وَهُوَ يَوْمُكُما وَبِاسْمِكُما وَأَنَا فِيهِ ضَيْفُكُما ، فَأَضِيفانِى وَأَحْسِنا ضِيَافَتِى ، فَنِعْمَ مَنِ اسْتُضِيفَ بِهِ أَنْتُمَا ، وَأَنَا فِيهِ مِنْ جِوارِكُما فَأَجِيرانِى ، فَإِنَّكُمَا مَأمُورانِ بِالضِّيافَةِ وَالْإِجارَةِ ، فَصَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكُمَا وَآلِكُمَا الطَّيِّبِينَ. @Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 دو بال تولّی و تبرّی استاد | شفیعی سروستانی واقعا چرا مسلمانان نمی توانند اوج بگیرند؟
✍️مثل شب تار ▪️در یک شب تار و تاریک و ظلمانی ، که پیرامونت چاه و چاله هم زیاد است، مطمئنا احتیاط می کنی، می ایستی و حرکت نمیکنی. 📖قرآن می فرماید: اگر یک مطلبی برایت روشن نبود و تاریک و مبهم بود؛ 💢 آنجا حرکت نکن! 💢 آنجا بایست! 💢 آنجا داوری نکن! 💢 آنجا زود تصمیم نگیر! 🔆«وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» آیه۳۶سوره اسراء/ چیزی که نسبت به آن آگاه نیستی و آگاهی و اطلاع نداری دنبال نکن، چون آسیب می بینی. 🔹امام على عليه‌السلام میفرماید: فكر كن، تا دور انديش شوى و چون همه جوانب كار برايت روشن شد، آن گاه بگير تا بعدها به خاطر این تصمیمت نادم و پشیمان نشوی که یک عمر پشیمانی و شرمساری در پیش دارد. 📚 ميزان الحكمه جلد سوّم https://eitaa.com/daftaremarefat https://sapp.ir/bargiazdaftaremarefat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویدئویی منسوب به حضور سردار عزیز حاج اسماعیل ؛ فرمانده سپاه قدس در کربلا که در رسانه های عراقی در حال انتشار است
📷 | شهدای مکتب (ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹فیلم تکان دهنده شهید حجت الاسلام مجید سلیمانیان قبل از شهادت بعد از اینکه شهید شدم پخش کنید...
🔰 لوح | روایت پیروزی 🔻رهبر انقلاب اسلامی: دفاع مقدس ملت ایران از دو خطر «فراموشی» و «تحریف» مصون نیست: «دست تحریف، این بخش پُردرخشش تاریخ ما را ممکن است مخدوش کند.» ۱۳۹۹/۰۶/۳۱ و «این دغدغه در ذهن من هست که فرهنگ جنگ و فرهنگ انقلاب و درحقیقت روحیه‌ی انقلاب از بین برود.» ۱۳۷۰/۰۴/۲۵ 🔻پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR در این اطلاع نگاشت راهکارهایی را برای مقابله با چنین خطراتی و برای ناکام گذاشتن توطئه‌ی دشمنان منتشر میکند. 💻 @Khamenei_ir
مـیــثــــاق
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀فصل سیزدهم قسمت صد و شصت و پنج کسی مانند تو
🥀🥀🥀🥀🥀🏴 خون دلی که لعل شد.... زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀فصل سیزدهم قسمت صد و شصت و شش شعاع نور 🥀اکنون رخداد هایی از خاطر من میگذرد که برای کسانی که با زندگی در سلول تاریک در بسته و بی ارتباط با جهان خارج آشنا نباشند عادی و معمولی به نظر میرسد اما برای کسی که در چنین سلولی زندانی شده رخداد هایی مهم است و به خاطر اهمیتی که دارد با روشنی تمام در حافظه باقی میماند 🥀 از آن جمله است تابش رشته ای از نور خورشید در داخل سلول .یک روز روشنی اندکی که توانسته بود از همه تیرگی ها و غبار های بالای روزنه ی سلول بگذرد و به داخل سلول نفوذ کند توجهم را جلب کرد از شادی نتوانستم خودم را کنترل کنم فریاد زدم: آهای....مژده....آفتاب.... آفتاب....! چشمهای ما به این نور که ما را با گستره ی فضای آزاد و رها پیوند میداد دوخته شد به مدت نیم ساعت یا کمتر همچنان با خوشحالی به آن نگاه میکردیم تا اینکه ناپدید شد.روز بعد این شعاع نور بیشتر شد و مدت بیشتری دوام اورد چند هفته وضع به همین منوال بود تا آنکه خورشید در زاویه ای قرار گرفت که دیگر این عطیه ی ناچیزش به ما نمیرسید! 🥀یک روز با صدای گنجشک هایی که در بیرون سلول جیک جیک میکردند بیدار شدم صدای شادی بخشی بود نوید فرا رسیدن فصل بهار را میداد و ما را با طبیعت آزاد و رهای آن سوی دیوار های سلول مرتبط میساخت فهمیدیم که پشت سلول درخت هایی است شاید هم تازه برگ کرده و شادی و سروری به فضا بخشیده بود که گنجشک ها نغمه سرایی میکردند.تمامی این تصویر های زیبا را صدای گنجشک ها در ذهن ما ایجاد میکرد لذا دل ما باز میشد و شعف و لذتی در ما برمی انگیخت 🥀 یکی دیگر از چیز هایی که از این زندان هنوز هم غالبا در خاطر من هست صدای اذان صبح است که با صدایی بسیار ضعیف به گوش میرسید و قطعا از راه دوری می امد امواج این اذان توانسته بود با استفاده از فرصت سکوت و ارامش شهر و هوای صاف سپیده دمان به درون سلول رخنه کند تا گوش من با شوق تمام آنرا دریافت کند و لذتی در جانم برانگیزد که هنوز هم هرگاه به یاد میاورم برایم شعف انگیز است به خاطر دوری فاصله برخی کلمات به گوش نمیرسید اما هرروز هنگام سپیده دم بدون استثنا منتظرش بودم و به ان گوش میسپردم. ادامه دارد....
🚨📸 دست نوشته‌ تکان‌دهنده شهیدی که هنگام بمباران شیمیایی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد 🔹 ۱۲ فروند هواپیما ساعت ۵ غروب منطقه را بمباران شیمیایی کردند که یکی در ۱۰ متری او افتاد. 🔹 نعمت الله ملیحی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد و خودش بدون ماسک مانده بود كه درع مل دم نايژک‌های ريه تاول می‌زد و در بازدم تاولها پاره می‌شد ! به همین علت برای گفتگو کردن روی کاغذ مینوشت و کمتر صحبت می‌کرد. 🔹 در بیمارستان به دلیل حاد بودن جراحت نعمت الله، او را ممنوع از نوشیدن آب کردند. 🔹 او از شدت تشنگی و زجر کاغذی خواست و روی آن نوشت :" جگرم سوخت، آب نیست ؟! " و بعد از دقایقی به علت شدت جراحت به شهادت رسید.
مـیــثــــاق
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کن
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین✨ 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود.🌺 🍃محمد حسین به روایت علي نجيب زاده گفتم: «حالا چه کاری بود؟» گفت: «یادت هست یک روز کرمان توی خیابان شریعتی، بچه ها داشتند به یک نفر تذکر اخلاقی می دادند و آن وقت تو از راه رسیدی وسیلی توی گوش طرف زدی و هیچ کس هم متوجه نشد. من همان موقع در میان جمع بودم و فهمیدم که تو سیلی زدی. درست می گفت. ما چند نفر بودیم که در خیابان شریعتی یا بعضی جاهای دیگر اگر به موردی برمی خوردیم یا منکری میدیدیم، می ایستادیم و تذکر می دادیم. آن شب آقای کریمیان و تعدادی دیگر از دوستان داشتند به یک نفر تذکر می دادند. تعدادشان هم زیاد بود، من تازه از راه رسیده بودم و دیدم آن بنده خدا اصلا گوشش به حرف های بچه ها بدهکار نیست. انگار خیلی از قضیه پرت است. خلاف کرده و با این حال در کمال پررویی کارش را توجیه می کند. من ناراحت شدم و یک سیلی به طرف زدم، اما این کار را آنقدر سریع انجام دادم که هیچ کدام از بچه ها، حتى خود آن فرد نیز متوجه من نشدند. من هم چیزی به روی خودم نیاوردم. دستانم را توی جیب اوركتم کرده بودم و تماشا می کردم. حالا محمدحسین داشت آن جریان را یادآوری می کرد. گفت: «خنده های من به خاطر همین بود که تو مرا نشناخته بودی، اما من تا دیدمت، سریع شناختم. اتفاقا یک بار هم با حاج حمید شفیعی بودیم که شبیه این جریان را دیدم. با اتوبوس به جبهه می رفتیم، توی ترمینال شیراز یک بنده خدایی دست زن و بچه اش را گرفته بود و داشت از جلوی اتوبوس رد می شد. راننده فحش خیلی رکیکی به مرد داد، آن بنده خدا که آدم خیلی ضعیفی هم بود جلو آمد و گفت: «چرا فحش میدهی؟ مگر من چه کار کردم؟» راننده بدون این مراعات زن و بچه او را بکند، یکی دو تا فحش دیگر هم داد. حاج حمید که خیلی عصبانی شد، رفت طرف راننده و گفت: «تو مگر خودت ناموس نداری؟ چرا فحش میدهی؟ مگر این بدبخت چه کار کرده؟ غیر از این است که از جلوی ماشین تو رد شده؟» راننده پررویی کرد و دست از بی تربیتی برنداشت. حاج حمید هم ناراحت شاد و محکم جلوی یک منکر ایستاد و به خاطر دفاع از یک مظلوم و نهی از منکر، خودش را به خطر انداخت و آن سختی را متحمل شد. خیلی لذت دارد انسان در راه خدا و به خاطر رضایت او این طور عمل کند. در هر صورت این خنده های من هم به خاطر آن کار خالصانه ای بود که تو در خیابان شریعتی انجام دادی. سعی کن همیشه همین طور باشی. اگر جایی موضوعی پیش آمد و کاری انجام دادی هدفت رضای خدا باشه.. حرف های محمد حسین خیلی برایم جذاب بود. حسابی به او علاقه مند شده بودم. این سفر که اولین برخورد من با محمد حسین بود، پایه دوستی عمیقی شاد و برای همیشه در خاطرم جای گرفت. هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود/ هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود/ ادامه دارد 🖋️
SaberKhorasani-@yaa_hossein.mp3
4.56M
🎵یک اربعین با روضه هایت گریه کردم 🎙مصطفی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴 إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰ أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ آیه ٨ سوره یوسف (پس حکایت را بر امت بگو) هنگامی که برادران یوسف گفتند ما با آنکه چندین برادر نیرومندیم پدر چنان دلبسته یوسف و برادر اوست که آنها را تنها بیش از همه ما برادران دوست می‌دارد، همانا ضلالت پدرمان (در حب یوسف) نیک پدیدار است
مـیــثــــاق
🏴🏴 إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰ أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا
🏴🏴 پیام ها 1- حسادت موجب مى‌گردد افراد بزرگسال سن و شخصيّت خود را فراموش كرده و با كودكان كينه توزى كنند. (با توجّه به اينكه يوسف كوچك‌تر بود، بزرگترها به او حسادت ورزيدند) لَيُوسُفُ‌ ... أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا* 2- اگر فرزندان احساس تبعيض كنند، آتش حسادت در ميان آنان شعله‌ور مى‌شود. «أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا» 3- عشق وعلاقه به محبوب شدن، در نهاد هر انسانى وجود دارد. انسان‌ها از كم‌توجّهى وبى‌مهرى به خود، رنج مى‌برند. «أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا» 4- حضرت يعقوب به همه فرزندان محبّت داشت. «أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا» (برادران مى‌گفتند: يوسف محبوب‌تر است، يعنى ما نيز محبوب هستيم)* 5- زور وقدرت، محبّت نمى‌آورد. (برادران قدرت داشتند، ولى محبوب نبودند) لَيُوسُفُ‌ ... أَحَبُ‌ ... وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ 6- با هم بودن موجب احساس نيرومندى و قدرت مى‌شود. «نَحْنُ عُصْبَةٌ»* 7- گروه‌گرايى، اگر بدون رهبرى صحيح و خداپسندانه باشد، عوامل سقوط را سريعتر فراهم مى‌كند. ( «وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ» نشان انسجام است، ولى انسجامى رها وبدون رهبرى صحيح)* 8- انسان براى ارتكاب خطا و گناه، اوّل خود را توجيه و كار خود را تئوريزه مى‌كند. (برادران هم خود را متّحد و قوى مى‌دانند، «وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ» و هم پدر را منحرف، «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ» و با اين دليل، حسادت خود را توجيه مى‌كنند.)* 9- جوانان نوعاً خود را عقل كل دانسته و به نظرات پدران كمتر اهميّت مى‌دهند. «نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»* 10- احساس قدرت و نيرومندى، عقل را كور مى‌كند. «نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»* 11- معيارهاى نادرست، نتايج نادرست به دنبال دارد. (اگر معيار فقط قدرت و تعداد شد، نتيجه‌اش نسبت انحراف به اقلّيت مى‌شود.) «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»* 12- خودخواهان عوامل ناكامى را به جاى آن كه در خود جستجو كنند به ديگران نسبت مى‌دهند. «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» (به جاى آنكه بگويند ما حسوديم، گفتند: پدر ما منحرف است)* 13- حسادت، مرز نبوّت وابوّت (پيامبرى وپدرى) را نيز مى‌شكند و فرزندان به پيامبرى كه پدرشان است، نسبت انحراف و بى‌عدالتى مى‌دهند. «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» 14- غفلت انسان ممكن است به جايى برسد كه در عين انحراف و خطاكارى خود ديگران را خطاكار قلمداد كند. (برادران يوسف به جاى آنكه خود را حسود و توطئه‌گر بدانند، پدر را منحرف دانستند) «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»*
🖤🖤 روز سه‌شنبه به نام حضرت زین العابدین و امام باقر و امام صادق(علیهم‌السلام) است. زیارت کن ایشان را در این روز به این زیارت: السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا خُزَّانَ عِلْمِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا تَرَاجِمَةَ وَحْىِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَئِمَّةَ الْهُدَىٰ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَعْلامَ التُّقىٰ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلادَ رَسُولِ اللّٰهِ ، أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ ، مُعادٍ لِأَعْدائِكُمْ ،مُوَالٍ لِأَوْلِيَائِكُمْ ، بِأَبِى أَنْتُمْ وَأُمِّى ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَوالىٰ آخِرَهُمْ كَمَا تَوالَيْتُ أَوَّلَهُمْ ، وَأَبْرَأُ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَهُمْ ، وَأَكْفُرُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللَّاتِ وَالْعُزَّىٰ . صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ يَا مَوالِىَّ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ . السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْعَابِدِينَ وَسُلالَةَ الْوَصِيِّينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِى الْقَوْلِ وَالْفِعْلِ ، يَا مَوالِىَّ هٰذَا يَوْمُكُمْ وَهُوَ يَوْمُ الثُّلَثَاءِ ، وَأَنَا فِيهِ ضَيْفٌ لَكُمْ وَمُسْتَجِيرٌ بِكُمْ ، فَأَضِيفُونِى وَأَجِيرُونِى بِمَنْزِلَةِ اللّٰهِ عِنْدَكُمْ وَآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ. @Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما راهی بجز اینکه یک شهید زنده در این عصر باشیم نداریم! اینبار حاج احمد کاظمی می‌گوید..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 روایت سردار صفوی: جلسه‌ی حاج قاسم با پوتین ▫️جلسه ای برخلاف روال دیدارهای رسمی رئیس جمهوری روسیه، بجای ۲۰ دقیقه ۱۴۰ دقیقه طول کشید. ▫️حاج قاسم درون کاخ کرملین اذان گفت و به نماز ایستاد. 🔳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت حاج قاسم سلیمانی از زندگی ساده و غیرقابل باور رهبر انقلاب 🌹خاطره روزی که جلسه حاج قاسم در منزل شخصی رهبری برگزار شد
4_842719003481735679_493159028373849321.mp3
3.38M
🌹کلیپ صوتی کمتر شنیده شده ،صدای شهید جهان آرا و خاطرات دفاع مقدس وشهدا از زبان مقام معظّم رهبری ازشهید محمّد جهان آرا و یارانش.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حمایت رسمی رضاپهلوی از تحریم های بیشتر علیه ایرانیان و حمله نظامی به ایران در شبکه اسرائیلی i24
مـیــثــــاق
🥀🥀🥀🥀🥀🏴 خون دلی که لعل شد.... زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀فصل سیزدهم قسمت صد و شصت و شش شعاع نور 🥀اک
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴 خون دلی که لعل شد.... زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀فصل سیزدهم قسمت صد و شصت و هفت خواب شگفت آور 🥀در این زندان هرچیزی برای خود اهمیت و معنا داشت زیرا جزو مشخصات و ویژگی های زندگی در سلول بسته و جدامانده از جامعه بود. خواب دیدن از این جمله است .ما مقداری وقت خودرا صرف گفت و گو درباره خوابهایی که دیده بودیم میکردیم .من در این زندان رویا های صادقه ی شگفت اوری دیدم. از جمله اینکه روزی پس از نماز صبح خوابیدم در خواب دیدم که در بیابان خشکی ایستاده ام و در برابرم رودخانه ی متروک خشک و بی آبی قرار دارد در کناره های این رودخانه هم درختانی کهن سال و خشک و بدون برگ دیده میشود .بعد ناگهان از دور سگ درشت هیکل و ترسناکی پدیدار شد که همچون سگان هار پارس میکرد و به سوی من میدوید اما او آن طرف رودخانه بود و رودخانه میان من و او قرار داشت ترس شدیدی بر من چیره شد .متحیر بودم که چه کنم به چپ و راست نگاه کردم بلکه پناهگاهی بیابم اما کو پناهگاه؟همین که سگ به فاصله ی ده متری من رسید سرعت خود را کم کرد بعد صدایش نیز به تدریج پایین امد و ساکت شد و سپس کاملا آرام گرفت سگ با صدای آرام به زوزه کشیدن پرداخت و بعد از من روی گرداند و رفت .تعجب کردم و خیلی خوشحال شدم وقتی بیدار شدم از این خواب چیزی در ذهنم باقی نمانده بود. 🥀لحظاتی بعد نگهبان با برگه ای در دست در سلول را باز کرد و گفت علی کیست؟ روش آنها برای اینکه سراغ کسی را بگیرند این چنین بود.برای آنکه اسامی را محرمانه نگه دارند تنها نام کوچک شخص را میبردند و نام خانوادگی او را نمیگفتند چون محتمل بود نگهبان شماره سلول را اشتباه کند و به سلول دیگری به غیر از سلول شخص مورد نظر برود در آن صورت اگر نام خانوادگی شخص را ذکر میکرد مثل این بود که وجود شخص مذکور را در زندان به ساکنان آن سلول دیگر اعلام کرده باشد.و نظر به تعدد نگهبان ها و عوض شدن آنها و عدم اشنایی شان با هر زندانی در تمام موارد برای احضار زندانی به بیرون سلول از این روش استفاده میشد. گفتم منم گفت کدام علی؟ گفتم علی خامنه ای. گفت رویت را بپوشان و با من بیا بیرون . معمولا هنگام احضار اشخاص روش آنها این گونه بود باید شخص زندانی پیراهن خود را از تن در آورد و آنرا روی صورتش بیاندازد تا بعد اورا به مکان مورد نظر ببرند .از پیچ و خم های مسیر متوجه شدم که به سوی اتاق بازجویی میروم. 🥀 ضمنا من با حدس و گمان تمام بخشهای زندان را شناختم و هر آنچه را از نقشه هندسی ساختمان در ذهنم نقش بست پس از خروج از زندان روی کاغذ ترسیم کردم بعد از انقلاب وقتی از زندان بازدید کردم دیدم از آنچه در تصور من بوده خیلی دور نیست هرچند کاملا بر آن منطبق نبود. ادامه دارد......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 حضور مقتدرانه فرمانده سپاه قدس حاج اسماعیل قاآنی ◽️تواشیح حماسی عراقی قائد فیلق القدس فی کربلاء المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موشن گرافیک بحران به زبان ساده تماشای این موشن گرافیک به کسانی که تصویر واضحی از بحران قره باغ در ذهن خود ندارند به شدت توصیه می شود.
مـیــثــــاق
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین✨ 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در ک
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود. 🍃محمد حسین به روایت علي نجيب زاده مثل آدم من خودم یک بار از محمد حسین پرسیدم: «حسین! تو از یک سری قضایا باخبر می شوی، چطور این کار را می کنی؟» با اصرار زیاد بالاخره راضی شد و جواب داد، آن هم خیلی کوتاه و مختصر. گفت: «کار خاصی نمی کنم، فقط وقتی می خوابم، سعی می کنم مثل آدم بخوابم. گفتم: «آدمها مگر چه طور می خوابند؟» گفت: «این را دیگر خودت باید بفهمی.» و دیگر هیچ حرفی در این مورد نزد. ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز / کان سوخته راجان شد و آواز نیامد/ این مدعیان در طلبش بی خبرانند/ كان را که خبر شد خبری باز نیامد/ ادامه دارد 🖋️