🍄☘🍄☘🍄
🍄☘🍄
☀️ #تولدتادوسال☀️
#بازی
⚜بازی های تقلیدی⚜
💭تصویرهای حیوان های مختلف را به کودک نشان بدهید و بخواهید تا کارهای زیر را انجام بدهد.
1⃣صدای آن حیوان را در بیاورد
2⃣مانند آن راه برود
3⃣حرکت آن حیوان را انجام دهد
💭تعدادی مکعب در اختیار کودک بگذارید و از او بخواهید پل یا برج یا خانه بسازد. تشویق نمایید در استحکام وشکل هندسی از ساختمانها یا پل هایی که دیده تقلید کند.
💭این گونه بازی ها قدرت سازندگی و خلاقیت را بالا برده و یا زمینه ای مناسب برای بروز و رشد آن فراهم میسازد.
#رسانه_تنها_مسیر
👶تولد تا هفت سال
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
🍄☘🍄
🍄☘🍄☘🍄
🔙۷۵۲🔜
🍄☘🍄☘🍄
🍄☘🍄
☀️ #تولدتادوسال☀️
#شعر_کودکانه
🎼🎼🎼🎼
آی بچه جون یه بازی
بازی خونه سازی
پنج تا ستون محکم
باید بسازیم با هم
اول ستون توحید
تابیده مثل خورشید
عدل دومین ستونه
برای ساخت خونه
بازی نداره قوت
سوم بزار نبوت
چهارمی امامت
به خونه داده قامت
پنجم معاد بنا کن
زود دستاتو بالا کن
باشادی و با خنده
بگو شدم برنده
پنج تا ستون همین بود
اینا اصول دین بود
#رسانه_تنها_مسیر
👶تولد تا هفت سال
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
🍄☘🍄
🍄☘🍄☘🍄
🔙۷۵۳🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍄☘🍄☘🍄
🍄☘🍄
☀️ #تولدتادوسال☀️
#کاردستی
#رسانه_تنها_مسیر
👶تولد تا هفت سال
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
🍄☘🍄
🍄☘🍄☘🍄
🔙۷۵۴🔜
امروزتان پراز انرژی مثبت🐟♥️
و پراز اتفاقات زیبـا
براتـون دلی آرام 🐟♥️
لبی خندون
زنـدگی آروووم 🐟♥️
و یک دنیا سلامتی🐟♥️
و خـوش خـبری آرزومندم🐟♥️
سلام بچههای نازنین🌺
یکشنبهی تابستونیتون بخیر🌈🌈🌈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ترفندهای_کاربردی برای ساخت کاردستیهای ساده و سرگرم کننده 🐇
یادمون نره ساخت کاردستی و بازی با دستساز خودشون، علاوه بر اینکه بچهها رو لبریز از اعتماد بنفس میکنه، لذت بخشتر از گرون قیمتترین اسباببازیهاست😉
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
تولد تا ۷ سالگی⬇️
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
#سه تا پنج سال
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۷۵۵🔜
🌼امروزتون زیبـا
🌈دوشنبهتون عالی
🌼امـیدوارم امـروز
🌈یکـی از بـهتریـن
🌼روزهای زندگیتون باشد
🌈پر از شادی ،آرامش ،خوشبختی
🌼 دوشنبهی خوبی روبراتون آرزومندیم
سلامبچههای نازنین، صبحتون بخیر وخوشی🌈🌈🌈
#قصه_شب؛ اردک_کوچولو 🦆
🦆اردک کوچولو توی یک باغ قشنگ زندگی میکرد. هر روز صبح در حوض آب با خواهر و برادرهایش آبتنی میکردند؛ ظهر که میشد خانم باغبان برایشان غذا میآورد تا بخورند،یکی از روز ها اردک کوچولو کنار حوض کوچک باغ بی حوصله نشسته بود برادرش شنای قشنگی را انجام میداد و حسابی خوش میگذراند به اردک کوچولو که رسید شالاپ شولوپی کردو گفت:
-چه خبر چرا پکری؟ اردک کوچولو آرام بلند شد و گفت: دلم میخواد برم بیرون رو هم ببینم
برادرش کمی فکر کرد و گفت: چند روز دیگر مدرسه ها تعطیل میشن و پسر خانوم باغبان مارو بیرون میبره ما هنوز خیلی کوچیکیم و جایی رو بلد نیستیم نباید بدون اجازه و بدون بزرگترها جایی بریم، اردک کوچولو اخم کرد و گفت: پس چرا اردک های همسایه میروند؛ برادرش گفت: یادت نیست یکبار گربه پای یکی از آنها را گاز زده بود؟ اردک کوچولو گریه اش گرفت و ساکت نشست.🌳چند روز گذشت و اردک کوچولو باز حوصله اش سر رفته بود؛ در باغ هم باز بود و کسی حواسش به او نبود، به راه افتاد و از در خانه خارج شد،رفت و رفت و رفت تا به برکه ای رسید؛ یک مرغ دریایی پیر و لاغر کنار برگهای نیلوفر آبی کز کرده بود، اردک کوچولو جلو رفت و به مرغ دریایی پیر سلام کرد، مرغ دریایی هم به آرامی سرش را بلند کرد و از دیدن یک اردک کوچولو خوشحال شد و جواب سلامش را داد؛ بعد با صدای ضعیفی گفت: من هر روز صبح یک ماهی میگرفتم و میخوردم و تا آخر شب سیر بودم، ولی مدتی است که پیر شده ام و دیگرنمیتوانم دنبال ماهی بگردم. اردک عزیز تو جوان هستی، برو و از دریاچه برای من یک ماهی بگیر و بیاور! بچه اردک گفت: من که تا به حال ماهی نگرفته،ام و اصلا نمیدانم از کجا باید ماهی پیدا کنم" مرغ دریایی پیر گفت: برو وسط دریا و به داخل آب نگاه کن و آنچه که دیدی روی آب حرکت میکند همان ماهی است... بگیر و برایم بیاور؛ اردک قبول کرد و دوباره به راه افتاد.
رفت و رفت و رفت تا به ساحل دریاچهای که در آن نزدیکی بود رسید، تا به حال آن همه آب یک جا ندیده بود؛ اردک کوچولو که هم میخواست شنا کند و هم اینکه دلش برای مرغ دریایی سوخته بود به طرف آب راه افتاد ناگهان قورباغهای راهش را گرفت و گفت: کجامیروی؟
_ اردک کوچولو ترسید و گفت:
_ برای چه میپرسی؟ قورباغه که دید اردک ترسیده کمی صدایش را مهربان کرد وگفت:
_ من تا به حال ندیده ام اردک ها برای شنا به دریاچه بروند آن هم نزدیک شب که هوا دارد تاریک می شود؛ اردک کوچولو سرش را پایین انداخت و کمی فکر کرد و گفت: میخواستم برای مرغ دریایی ماهی بگیرم؛ قورباغه خنده ای کرد و گفت: آن مرغ دریایی پیر را میگویی که همیشه کنار برکه مینشیند؟ اردک کوچولو سرش را تکانه داد وگفت: بله، قورباغه از حرص پوفی کرد و گفت: آن مرغ دریایی چند وقتی هست فراموشی گرفته وگرنه بچه هایش هر روز برایش غذا میبرند اما شکمش درد میکند و نمیتواند بخورد.
چند روز پیش هم بچه کلاغی را برای گرفتن ماهی فرستاده بود اگر مادرش نجاتش نمیداد غرق میشد؛ بیچاره بچه کلاغ در تاریکی به دریا رفته بود و چون نمیدانست ماهی چیست همه اش به عکس ماه در آب نوک میزد، اردک کوچولو یادش افتاد که او هم نمیداند ماهی چیست؟ برای همین گفت: ماهی چه شکلی هست؟ قورباغه کمی برایش توضیح داد و بعد گفت: حالا به خانه ات برو که دیر وقت شده من هم دیگر باید بروم؛ قورباغه جستی زد ودورشد، اردک کوچولو یک نگاه به آب انداخت و با خودش گفت بگذار یک شنایی بکنم و بعد بروم داخل آب پرید و شنا کرد آب دریاچه تکان میخورد و مثل آب حوض آرام نبود اردک کوچولو قلقلکش میآمد و با خنده شنا میکرد، کمی بعد تکان خوردن های آب زیاد شد یک ماهی بزرگ بالا پرید، اردک کوچولو با دیدن ماهی آن را شناخت و منتظر و آماده شد تا دوباره ماهی که بیرون آمد آن را بگیرد'بعد از اینکه چند بار تلاش کرد بار پنجم با منقارش یک نوک به آن زد، ماهی تکان بدی خورد و اردک زیر موج بلندی که میآمد فرو رفت' اردک کوچوولو نمیتوانست نفس بکشد و کسی هم نبود کمکش کند'ناگهان یک ماهی گیر با قایقش آمد، اردک کوچولو به تور ماهیگیر گیر کردو به ساحل رفت، هوا تاریک شده بود و آقای ماهیگیر تور را کنار قایقش گذاشت و رفت، اردک کوچولو که از هوش رفته بود دوباره با کمک یک مرغ دریایی کوچک به هوش آمد، مرغ دریایی کوچک گفت: تو اینجا چه کار میکنی میخواهی نجاتت دهم؟ اردک کوچولو کمک خواست و از او تشکر کرد؛ بعد از آزاد شدن از تور به طرف خانه راه افتاد. مادرش جلوی در باغ ایستاده بود و گریه میکرد؛ او را به خانه برد و در تخت خوابش خواباند'چند روز بعد قرار شد همهی اردک ها برای گردش به کنار دریاچه بروند اما اردک کوچولو هنوزهم مریض بودو بایدداخل رخت خوابش استراحت میکرد.مادرش قول داد بعد ازینکه خوب شد او را هم به دریاچه بود.
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
🔜۷۵۶🔚
#ترانه_کودکانه
پسر بابا👶🏻
سلام به تو گل پسر👶🏻
شیرینی مثل عسل🍯
سلام به تو نازنین
رو زانوی من بشین
سلام عزیزترینم
تو دنیا بهترینم💖
سلام به روی ماهت
تو قلب بابا جایت💞
موهات به نرمی پر
بابارو از یاد نبر👱🏼
چشات مث آسمون
قدر بابا رو بدون👱🏼
قد و بالای کوتاه
صورت داری مثل ماه👶🏻
کاشکی زبون وا کنی
بابایی بابایی کنی👌🏻
آخ قربون اون صدات
بابا بابا گفتنات😍
فدای اون خنده هات
تاتی تاتی کردنات😍
گل پسر نازنازی
کی ما بریم توپ بازی⚽️
بزرگ بشی الهی
گلم چه قدر تو ماهی👶🏻
بشی تو ای مهربون💕
واسه ی بابا همزبون👨❤️👨
#شعر
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
تولد تا ۷ سالگی⬇️
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
#سه تا پنج سال
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۷۵۷🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
یڪ بازی عالی برای تقویت دقت و تمرڪز ڪودڪان بالای سه سال(دقت ڪنید مارپیچ چپ و راست مخالف یڪدیگر باشند)
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
تولد تا ۷ سالگی⬇️
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
#سه تا پنج سال
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۷۵۸🔜
#نقاشی
نقاشی داریم چه نقاشی😊😍
🌈نقاشی مرغ ماهیخوار🌈
کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید🙏🌺
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
تولد تا ۷ سالگی⬇️
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
#سه تا پنج سال
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۷۵۹🔜
﷽❀ ⃟⃟ ⃟ ⃟ ⃟✤═══════
👏برگزاری کلاس تربیت فرزند ۸ تا ۱۴ سال با مبانی معرفت النفس و رویکرد طب و تغذیه
🔺مرحله اول دوره ی ۸ تا ۱۴ سال شامل سرفصل های زیر می باشد:
❋ مهارتهای تربیت دینی فرزند به کمک نظم و ادب
▫️جبران دوره تربیتی ۷ سال اول
▫️تنظیم برنامه تربیتی برای ۷ سال دوم
▫️لزوم استفاده از تنبیه و تشویق در دوران کارگری
🦋هزینه مرحله اول؛ فقط ۲۵ هزار تومان می باشد😊👌
✔️تعداد جلسات : پنج جلسه
✔️ شروع تدریس از ۲۲ تیرماه
____________________
📌ارائه تدریس به صورت پاورپوینت، بارگزاری صوت تدریس با اکولایزر تصویری، و پرسش و پاسخ ها در گروه انجام میشود.
آیدی ثبت نام 👇
🆔 @masoll_sabtenam
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
═════●⃟ ᪥ ⃟●᪥᪥᪥════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون ریرا
🍄این قسمت؛
چیزی لازم دارین🌈
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
تولد تا ۷ سالگی⬇️
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
#سه تا پنج سال
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۷۶۰🔜