خاطرات ما گرچه ممكن است دردناك باشند، به هر حال عصاره زندگى ما هستند و بدون آنها ما هويتى نداريم. از دست دادن اين خاطرات، زندگى ما را بى معنا مى كند.
آیا میدانید کودکانی که والدین آنها وادارشان میکنند در جمع، کت و شلوار بپوشند، یک جا بنشینند، بازی نکنند، بسیار مودب باشند، خوراکی به اندازه دلخواه نخورند و مانند بزرگان رفتار کنند، کودک بدسرپرست هستند و جزو کودکان کار محسوب میشوند؟!
امروز روز آخر هست
فراموشت میکنم
دیروز هم روز آخر بود
هر روز من
به بهت زدگی می گذرد
من هر روز فراموشت میکنم
اما چه فایده که با هر طلوع خورشید
دوباره تمام من میشوی
مرگ هم تو را از خاطرات و ذهن من پاک نخواهد کرد
مرز بین عشق و نفرت خیلی باریکه
یهو میبینی کسی که نمیذاشتی گردوغبار
روش بشینه، داری از تماشا کردنش وقتی
تو گِل گیرکرده لذت میبری.
از ابوعلی دقاق پرسیدند: فرق بین شوق و اشتیاق چیست ؟
گفت: آتش شوق به دیدار فرو نشیند اما اشتیاق زیاده شود.
گفتم ببينمش مگرم درد اشتياق
ساکن شود بديدم و مشتاقتر شدم..
افشین یداللهی چقدر قشنگ نتیجه دیر رسیدنو وصف کرده:
“یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم، از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم.”
ان جا شکنجه گاه من بود
با او تبدیل به تفریحگاهی شد که فقط صدای خنده ام را میشنید.
اما بی او فقط یک مسلخ عاشقانه است..