🔴 برای مراسم اربعین واکسن کرونا بزنید
♦️استاندار کربلا پس از موفقیت در برپایی مراسم عاشورا، شرط پذیرش زائران اربعین برای ورود به کربلا را داشتن کارت واکسیناسیون کرونا اعلام کرد.
اللهم الرزقنا🤲🖤
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm
🏴 لوح | به رهبری حسین
▪️رهبر انقلاب: انقلاب شکوهمند ما از برکات عظیم حادثهی کربلاست. ۱۳۷۲/۳/۲۶
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دارویی که ویروس رو ماندگار کنه
بخشی از صحبت های مهم رهبر درفروردین ۹۹ در مورد دارو های آمریکایی که باعث ماند گار کردن کرونا میشد
اونایی که دم از سلامتی ما زدن با هزینه سازی از رهبرانقلاب هر کاری دوست دارن میکنن اما مانند آب خوردن پا گذاشتن روی این سخن رهبر !!
و دارویی هایی مانند رمدسیویر، فاموتیدین آمریکایی و بسیاری دیگه دارو ساخت آمریکا و کشورای غربی یا شرقی رو اوردن رو مردم ما امتحان که حالا خود شاهد هستید بی نتیحه و بی اثر آمار مرگ و میر و جهش کرونا بیشتر!!!
رهبر در مورد در اختیار داشتن ژنوم ایرانی ها توسط دشمن هم هشدار داد!چرا کسی لبیکی نگفت!حتی مدعیان انقلابی؟
ویروسی که هی جهش میکنه جهش هم فوری میاد ایران رو مردم ایران هم زیاد اثر داره بعید است بی ربط به این موضوع باشه!!
اصلا شاید ویروسی نبود در اصل!! با این دارو ها و آلوده کردن غذا و اب هوا ...مردم رو ویروسی کردن!!مثل همون جنایت های قبلی علیه بشر که در ژاپن ،آمریکا،المان ...و در ایران به اسم ایدز داشتن!زندگی بهتر با فرزند کمتر صورت گرفت...
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm
🖋بررسی صلاحیت و برنامههای وزرای پیشنهادی؛ فردا
▪️از ساعت ۸ صبح فردا شنبه سی ام مردادماه بررسی صلاحیت و برنامههای وزرای پیشنهادی رئیس جمهور در صحن علنی مجلس شورای اسلامی آغاز خواهد شد
▪️براساس آیین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی در زمان بررسی برنامهها و صلاحیت وزرای پیشنهادی، ابتدا رئیس جمهور به مدت دو و نیم ساعت فرصت خواهد داشت که در صورت ضرورت در صحن علنی مجلس حضور یافته و به دفاع از برنامههای دولت و همچنین معرفی وزرای پیشنهادی و برنامههای آنها بپردازد.
▪️پس از پایان بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی که پیش بینی میشود حدود ۴ روز به طول انجامد، رای گیری کلی برای وزرای پیشنهادی در صحن علنی انجام و نتایج آن در آن جلسه اعلام خواهد شد.
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm
▪️ما خیال میکنیم این اشک فقط برای بهشت رفتن است، البته برای بهشت هم هست، اما ما را رحیم میکند، هرگز به ما اجازه احتکار نمیدهد که ما داشته باشیم و کسی گرسنه باشد، جامعه حسینی هرگز اهل احتکار نیست.
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 صحبتهای استاد #رائفی_پور درباره تحولات افغانستان
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm
دوستان عزیز تحلیل کامل و جامعي از طالبان و اوضاع افغانستان. مطالعه دقیق آن برای شناخت تاریخچه و اوضاع امروز افغانستان و وضعیت و موضع طالبان نسبت به اقوام داخلی ، آمریکا و بیگانگان و کشورها و جمهوری اسلامی ایران لازم است.
( عموما در این نوشتار اعداد ممیز دار را از راست به چپ بخوانید صحیح است )
دکترسعدالله زارعی :
سریر، سیرت و صراط طالبان
گروههای ضدآمریکایی در افغانستان در یک تراز نبودند. «طالبان» مهمترین جریانی بود که به دلیل انگیزههای دینی و اعتقاد جدی به مبارزه با آمریکا و نیز برخورداری از شبکه گستردهای از هواداران میتوانست به راهبرد اخراج آمریکا از منطقه کمک کند.
به گزارش خبرگزاری فارس، سعدالله زارعی طی یادداشتی نوشت: در تیرماه 1400، بحث افغانستان و تحولات سیاسی و امنیتی آن در کانون مباحث منطقهای قرار گرفت. افغانستان به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، از جمله همسایگی با چهار قدرت چین، روسیه، هند و ایران و تأثیر آن بر مسایل سیاسی، اقتصادی و امنیتی آنان، کشور مهمی به حساب میآید. یک جنبه دیگر اهمیت این تحولات شکست 20 سال جنگ آمریکا و اخراج نظامیان آن از افغانستان است که در نوع خود رخداد کمسابقهای محسوب میشود.
1.موقعیت انسانی و اقتصادی
افغانستان 652860 کیلومتر مربع مساحت دارد و با پاکستان (2430 کیلومتر)، تاجیکستان (1206 کیلومتر)، ایران (936 کیلومتر)، ترکمنستان (746 کیلومتر)، ازبکستان (137 کیلومتر) و چین (76 کیلومتر) مرز دارد. این کشور معادن زیرزمینی فراوانی دارد، از جمله گاز طبیعی، نفت، زغالسنگ، مس، کرومیت، طلق، سولفات باریوم، گوگرد، سرب، روی، آهن، نمک، سنگهای قیمتی و اورانیوم. ارزش این معادن سه هزار میلیارد دلار برآورد شده است. افغانستان از نظر گونه گیاهی که علاوه بر ارزش غذایی و دارویی، ارزش توریستی هم دارد، با دارا بودن حداقل 5000 گونه گیاهی، از این جهت یکی از غنیترین کشورهاست. گفتنی است آلمان که در زمینه گونههای گیاهی یکی از کشورهای غنی به حساب میآید و البته از نظر وسعت (با دارا بودن 357386 کیلومتر مربع) کمی بیش از نیمی از افغانستان است، حدود 4000 گونه گیاهی دارد و در مرتبه بعد از افغانستان قرار میگیرد.
افغانستان از نظر منابع آبی هم کشور پرآبی است. رود آمو، هریررود، ارغند آب، هیرمند، رود کابل و آمودریا علاوه بر افغانستان کشورهای تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان و ایران را هم پوشش میدهند و لذا افغانستان از قدرت هیبرو استراتژیک نیز برخوردار است. .
جمعیت افغانستان حدود 40 میلیون نفر برآورد شده که 2/64 درصد آن بین یک تا 24 سال سن دارند. این در حالی است که سن فقط 5 درصد جمعیت این کشور 55 سال به بعد است. نرخ رشد جمعیت این کشور 3/2 درصد و در ردیف دهم دنیاست. بنابراین میتوان گفت که افغانستان کشور جوانی است و جمعیت جوان آن در دهههای آینده افزایش نیز خواهد داشت. 77درصد جمعیت افغانستان اولاً به زبان فارسی تکلم میکنند و 23 درصد هم زبان اولشان پشتونی، ازبکی، ترکمنی، بلوچی، نورستانی، پشهای و... و زبان رسمی این کشور، «فارسی دری» است. پشتونها حدود 40 درصد، تاجیکها حدود 32 درصد، هزارهها حدود 12 درصد، ازبکها حدود 9 درصد، ایماقها حدود 4 درصد، ترکمنها حدود 3 درصد، بلوچها حدود 2 درصد از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند و درصد بسیار اندکی هم اقوام دیگر شامل پشهای، نورستانی، سیدها و براهوییها هستند. البته حداقل از 60 سال پیش به این طرف، هیچ سرشماری رسمیای در این کشور صورت نگرفته است و لذا آنچه از بافت و تقسیمات جمعیتی این کشور ذکر شد، متکی به نتایج پژوهشهائی است که سازمانهای مختلف تحقیقاتی دنیا در این خصوص ارائه کردهاند و ما در اینجا میانگین اعدادی را که ذکر کردهاند، آوردهایم.
افغانستان یک کشور عمدتاً روستایی است. براساس آماری که در سال 1390 از سوی سازمان ملل منتشر شد، 5/76 درصد جمعیت این کشور در روستاها زندگی میکنند و پایتخت (با حدود 5/4 میلیون نفر) تنها شهری است که جمعیت میلیونی دارد. کابل، قندهار، هرات، مزار شریف، قندوز، جلالآباد، طالقان، پل خمری، چاریکار، شبرغان، غزنی، خوست، سرپل، فیروزکوه و بامیان از نظر جمعیت پس از کابل قرار میگیرند.
پشتونهای این کشور عمدتاً در مناطق جنوبی، در مرز پاکستان و مناطق غربی، در مرز ایران و تاجیکها، هزارهها و ازبکها و شیعیان عمدتاً در مناطق مرکزی، شرقی و شمالی، در مرز پاکستان، هند، چین، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان استقرار دارند. لذا افغانستان بین اقوام مختلف تقسیم شده و غیرپشتونها بر حدود 60 درصد خاک و حدود 60 درصد جمعیت این کشور احاطه دارند. پشتونها بر حدود 1650 کیلومتر مرز افغانستان با پاکستان و ایران و غیر پشتونها بر حدود 2887 کیلومتر مرز افغانستان با پاکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان و چین احاطه دارند.
شیعیان افغانستان شامل دو گروه جعفری و اسماعی
لی، بین 17 تا 20 درصد (7 تا 8 میلیون نفر) جمعیت این کشور را شامل میشوند که به ترتیب در میان هزارهها، تاجیکها، پشتونها، ترکمانها و... قرار گرفتهاند و عمدتاً در مناطق مرکزی به سمت شرق این کشور سکونت دارند و جمعیت آنان در بامیان، غور، سمنگان، کابل، دایکندی، اُزرگان و سرپل تمرکز بیشتری دارد. گفته میشود حدود 30 درصد جمعیت کابل ـ حدود 35/1 میلیون نفر ـ را شیعیان این کشور تشکیل دادهاند که به صورت نسبتاً متمرکز در غرب پایتخت سکونت دارند. افغانستانیها بهطور کلی در دو تیره «درانیها» و «بارکزاییها» قرار میگیرند.
2.حکومت و سیاست
افغانستان در طول 300 سال اخیر دستخوش تغییرات و دگرگونیهای زیادی بوده است. حکومت این کشور در فاصله سالهای 1126 تا 1205 ش. به مدت 79 سال در دست درانیها بوده و در فاصله سالهای 1205 تا 1352ش به مدت 147 سال بارکزاییها اداره این کشور را در دست داشتهاند. افغانستان در این دو دوره به صورت پادشاهی اداره شده است. پس از این دوره تا امروز، درانیها و بارکزاییها بهطور مشترک در حکومت حضور دارند. در دوره بارکزاییها این کشور به اشغال انگلیس درآمد.
پس از دوره پادشاهی، به مدت پنج سال نظام جمهوری در افغانستان مستقر شد. با کودتای کمونیستهای تحت حمایت اتحاد جماهیر شوروی در سال 1357 نام این کشور به «جمهوری دموکراتیک افغانستان» تغییر داده شد.
با پیروزی مجاهدین اسلامی بر قوای شوروی و اخراج آنها و غلبه بر دولت دستنشانده مسکو، از سال 1371 تا 1375 «دولت اسلامی» با ریاستجمهوری استاد صبغةالله مجددی و استاد برهانالدین ربانی شکل گرفت. پس از پنج سال این حکومت ساقط شد و طالبان به مدت پنج سال «امارت اسلامی» را جایگزین آن کرد. با سقوط طالبان و اشغال نظامی افغانستان به وسیله قوای غربی به فرماندهی آمریکا، «دولت موقت» به ریاست حامد کرزی شکل گرفت و تا 1382 با قانونی موقت اداره شد.
این کشور در 14 دی 1382 با قانون اساسی جدید به «جمهوری اسلامی افغانستان» تبدیل شد و 18 سال دوام آورد. هماینک یک بار دیگر همسایه شرقی ما در آستانه تشکیل «امارت اسلامی افغانستان» قرار دارد و بناست هشتمین تحول بنیادی حکومتی را طی کمتر از 300 سال تجربه کند. در عین حال نگاهی به 274 سال تاریخ اخیر این کشور ـ یعنی دوران پس از استقلال از ایران ـ به ما میگوید افغانستان در طول این دوران درگیر جنگهای خارجی و داخلی بوده است.
این کشور سه بار به اشغال نظامی سه ابرقدرت ـ انگلیس در قرن 19، شوروی در قرن 20 و آمریکا در قرن 21 ـ درآمد و البته در هر سه نوبت، «قهرمانانه» از آن خارج شد. در طول این دوران، بهویژه از سال 1357 که کودتای کمونیستی موسوم به «انقلاب ثور» به وقوع پیوست، افغانستان همزمان با جنگ خارجی و درگیریهای مداوم داخلی مواجه بوده است. 30 سال از این دوران 43 ساله، افغانستان در اشغال نظامی شوروی و سپس آمریکا بوده است و در همین دوران جنگ داخلی بین اقوام هم جریان داشته که به دلیل تحریک اشغالگران بوده است. افغانستانیها پس از پایان اشغال این کشور توسط شوروی ـ در سال 1369 ـ به سمت درگیری بین افراد و گروههایی پیش رفت که اخراج ارتش سرخ از این کشور، محصول همکاری آنان با یکدیگر بود.
البته در دوران ده ساله اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی، قدرتهای دیگر بینالمللی و منطقهای هم در درگیریهای داخلی این کشور ایفای نقش کردند که باید به آمریکا، انگلیس، عربستان، امارات و پاکستان اشاره کرد. آنان در این دوران به نام کمک به آزادسازی افغانستان از سیطره ارتش سرخ و «کمونیزم بینالملل»، بعضی از گروههای افغانی را که احزاب هفتگانه خوانده میشدند، علیه بعضی از آنان که به احزاب هشتگانه شمال موسوم بودند، تحریک و تسلیح و تأمین مالی میکردند. سیاست آنان این بود که پس از آنکه قوای شوروی افغانستان را ترک کرد، جهادگران افغانی که هر دو صبغه دینی داشتند، به قدرت نرسند و بنای یک دولت اسلامگرای سنی که بهطور طبیعی با دولت اسلامگرای ایران قرابت پیدا میکرد، گذاشته نشود. کما اینکه وقتی طالبان در افغانستان به قدرت رسید، عربستان و پاکستان برای تبدیل پشتونهای طالب به گروهی فرقهگرا و وحدتستیز و رویارو قرار دادن آن با جمهوری اسلامی، همه توان خود را به کار گرفتند که البته موفق نشدند.
3.هویت طالبان
اولین بار در اواخر سال 1372 زمزمه تشکیل گروهی متشکل از طلبههای دینی مدارس پاکستان که گفته میشد تحت حمایت مالی عربستان سعودی قرار دارند، به گوش رسید. پس از چندی و در اوائل سال 1372 گروهی تحت نام «تحریک اسلامی طلبا»، با شعار اجرای شریعت اسلامی موجودیت خود را اعلام کرد. در سال 1373 و در زمان درگیری میان مجاهدین افغانی، نیروهای «طالبان» به شهر مرزی «اسپین بولدک» حمله و آن را تصرف کردند. پس از آن به ترتیب به ولایت قندهار و ولایت فراه حمله کردند. در نیمه دوم شهریور این سال شهر هر
ات نیز به تصرف آنان درآمد. در نیمه دوم شهریور 1375، شهر جلالآباد و پنجم مهر ماه همین سال بالاخره کابل به تصرف طالبان درآمد و جنگ در ایالتهای دیگر استمرار یافت. سوم خرداد 1376 مزار شریف به تصرف طالبان درآمد؛ سه روز بعد با «قیام عمومی مردم» از آن عقبنشینی کرد، اما طالبان در حدود 14 ماه بعد (17 مرداد 1377) با تلفات بسیار دوباره بر مزار شریف تسلط یافت.
سه روز پس از این، طالبان بر «ولایت تخار» سیطره پیدا کرد و یک ماه پس از آن ـ 22 شهریور 1377 ـ بر «ولایت بامیان» نیز تسلط یافت. طالبان در 4 آبان 1376 رسماً نام «امارت اسلامی افغانستان» را جایگزین دولت اسلامی افغانستان کرد. بنابراین اگرچه استقرار حکومت طالبان از آبان 1376 شروع شد، اما این به معنای تسلط کامل حکومت طالبان بر همه ولایات و ولسوالیهای این کشور نبود. کما اینکه طالبان در تاریخ پنجم مرداد ماه 1378 حمله وسیع خود را برای تصرف ولایات شمال کابل آغاز کرد. این به معنای آن است که طالبان پنج سال درگیر استقرار حکومت مطلوب خود بود. حکومت مطلوبی که 21 آبان 1380 با سقوط آخرین پایگاههای نظامی آن در اطراف شهر کابل به پایان رسید.
طالبان در این دوره، یک بار پس از آنکه با مقاومت شدید مردم در ولایات شمالی مواجه شد، در تاریخ 9 اردیبهشت 1377 به مذاکره با علمای جبهه متحد شمال در اسلامآباد تن داد. از آن طرف در دوره تشکیل امارت طالبان، این حکومت از سوی سازمان ملل و اکثریت قاطع کشورهای جهان و از جمله اغلب همسایگان این کشور به رسمیت شناخته نشد. سازمان ملل در تاریخ 3 آبان 1378، یک سال دیگر اعتبار حکومت برهانالدین ربانی را که بیش از ده درصد افغانستان در اختیار نداشت تمدید کرد. پارلمان اروپا نیز هفت ماه پیش از سقوط طالبان، «احمدشاه مسعود» وزیر دفاع دولت ربانی را به بروکسل، پایتخت اتحادیه اروپا دعوت و از وی استقبال کرد.
در این دوره هرج و مرج اتفاقات مهمی روی دادند. پنجم مهر ماه 1375، دکتر نجیبالله آخرین رئیسجمهور دوره مارکسیستها که به دفتر سازمان ملل در کابل پناهنده شده بود، به همراه برادرش احمدزی از این دفتر بیرون کشیده شد و به قتل رسید و بدنشان در میادین کابل به دار آویخته شدند.
در تاریخ 17 مرداد 1377، 9 دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی در حمله مهاجمان به کنسولگری ایران در مزار شریف به شهادت رسیدند. منابع خارجی گروه طالبان را عامل این حمله معرفی کردند که البته با تکذیب مکرر رهبران این گروه مواجه شد. بعضی از منابع امنیتی معتقدند حمله به کنسولگری ایران و شهادت 10 نفر از مأمورین ایرانی توسط سرویس اطلاعاتی پاکستان و با هدف ممانعت از شکلگیری روابط بین حکومت جدید افغانستان و ایران و نیز کشاندن پای ایران به درگیری صورت گرفت و ارتباطی به حکومت طالبان نداشت. در واکنش به تحولات افغانستان و اتفاقاتی که برای دیپلماتهای ایرانی افتاد، ارتش ایران 10 شهریور 77 دستاندرکار برگزاری یک مانور نظامی شد که منابع نظامی آن را علامت ورود ایران به جنگ علیه طالبان ارزیابی کردند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در آن زمان به برگزاری مانور در مرزهای شمال شرق کشور انتقاد و ورود ایران به درگیری را رد کردند.
طالبان در تاریخ 27 اسفند 1378 بزرگداشت عید نوروز را که یکی از وجوه مشترک فرهنگی ایران، افغانستان و چند کشور دیگر است ممنوع کرد و از برگزاری جشن پرهیز داد و آن را غیرمشروع خواند. یک مفتی طالبان در تاریخ 9 اسفند 1379، فتوای نابودی تمام مجسمهها را به عنوان آثار شرک و مشرکین صادر کرد و 13 روز بعد آثار باستانی نایاب در ولایت بامیان تخریب شدند که اعتراضات شدیدی را در پی داشت. در تاریخ 18 شهریور 1380، حدود دو ماه پیش از آنکه آخرین پایگاههای نظامی طالبان در اطراف کابل سقوط کنند، چهره نامدار افغانستان، «احمدشاه مسعود» در منطقه خواجه بهاءالدین ولایت تخار به شهادت رسید. غربیها انگشت اتهام را به سوی طالبان گرفتند؛ اما بررسیهای اطلاعاتی بیانگر آن است که این ترور ناجوانمردانه از سوی سرویس اطلاعاتی انگلیس، MI6 و در پوشش مصاحبه یک خبرنگار و با استخدام عامل انتحاری به وقوع پیوست. گفته میشود آمریکا و انگلیس که در پی حمله به افغانستان و تصرف این کشور بودند، به دلیل آنکه احمدشاه مسعود را مهمترین خطر امنیتی در به نتیجه رسیدن این تهاجم و استقرار سیستم سیاسی ـ امنیتی مدنظر خود میدانستند، پیش از حمله از میان برداشتند و ردپای خود را با عملیات انتحاری از بین بردند تا اتهام علیه گروههای مذهبی نظیر طالبان پذیرفتنی باشد.
پیش از این در تاریخ 20 اسفند 1373 یعنی در آغاز حرکت طالبان برای تصرف افغانستان، شخصیت جهادی برجسته شیعه «عبدالعلی مزاری» در ولایت میدان افغانستان در حالی که اسیر طالبان بود، به شهادت رسید. منابع اطلاعاتی ایران عامل این ترور را سرویس اطلاعاتی پاکستان و بعضی از منابع خارجی طالبان را مسئول به شهادت رساندن آقای مزاری دانستن
د و گفتند قدرت فوقالعاده مزاری در بسیج مردم و توانایی او در تقریب بین مذاهب باعث شد که طالبان او را مانع مهمی بر سر راه سیطره کامل آنان بر افغانستان و بهخصوص بر ولایات شمالی آن بداند و وی را از میان بردارد.
4.مذهب و مسلک طالبان
اهل سنت افغانستان اعم از پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک و... «حنفی» هستند. بعضی از محققین معتقدند ابوحنیفه اهل کابل بوده است. حنفیها از نظر روش و نگرش دینی، اهل رأی و اجتهادند. گفته میشود نعمان بن ثابت مشهور به امام حنفیه (150 ـ 80ق) گفته است هر حدیث صحیحی، فارغ از اینکه آن را چه کسی نقل کرده باشد، مذهب من است. بنابراین پیروان ابوحنفیه، گرایش سلفیگری ندارند و با بقیه مذاهب اسلامی رویکرد تسامحی دارند.
طالبان چه از منظر حنفیت و چه از منظر پشتونیت، سلفی به حساب نمیآید. این گروه مثل اکثر احناف، صوفی به حساب میآید و جزو دو فرقه صوفی نقشبندیه و قادریه محسوب میشود. رهبران طالبان به همین دلیل به اندیشههایی مثل «وهابیت» و «داعش» که رویهای تکفیری دارند، حساسند و اعضای خود را از گرایش به آنان پرهیز میدهند. اختر محمد منصور معروف به ملا منصور که سابقاً عضو «حرکت انقلاب اسلامی» بود و در فاصله 3 اردیبهشت 1392 تا 31 اردیبهشت 1395 رهبری طالبان را در دست داشت و سپس توسط پهبادهای آمریکایی کشته شد، در دوره خود در نامهای خطاب به رهبران میدانی طالبان نوشت: «شنیدهام عدهای در طالبان تفکر سلفی دارند. اینها باید از طالبان اخراج شوند.» این افراد اخراج شدند و براساس برخی گزارشهای اطلاعاتی، اخراجیهای طالب از سوی سرویس دولتی افغانستان ـ خاد ـ علیه طالبان به کار گرفته شدند.
مرحوم «عبدالله نوری» رهبر حنفی «حزب نهضت اسلامی تاجیکستان» در زمانی که حکومت افغانستان در دست طالبان بود، به یکی از دیپلماتهای ایرانی گفته بود: «اشتباه نکنید، فکر طالبان فکر حنفی است و در ورای فکر حنفی هم کار نمیکند.» وی در جریان سفر به قندهار با «ملاعمر» رهبر وقت طالبان ملاقات کرد و در پاسخ به این سئوال که ملاعمر برای ایران چه پیامی به شما داد، گفت: «ملاعمر از من خواست به شما بگویم آمریکا میخواهد مار را بگیرد و به شکم شیر بزند تا هر دو کشته شوند.» منظور او از مار دولت طالبان و مراد او از شیر جمهوری اسلامی بود.
طالبان براساس اصول اعتقادی و البته منافع سیاسی خود، مانع دور گرفتن داعش در این کشور شده، حال آنکه جغرافیای افغانستان بسیار مستعد حضور فعال گروههای تکفیری در این کشور است و بعضی از سیاستهای نهادهای اطلاعاتی غربی و سازمانهای اطلاعاتی متعلق به کشورهای منطقه در صدد توسعه نفوذ گروههای تکفیری در این کشور هستند.
یک نکته دیگر تفاوت دیدگاههای سیاسی میان گروههای تکفیری با طالبان است. از نظر داعش و بسیاری دیگر از گروههای تکفیری، مقابله با شیعه و جمهوری اسلامی، اولویت اول و «جهاد قریب» به حساب میآید. آنها در این راه آمادگی دارند با کشورهای مخالف ایران از جمله آمریکا و عربستان وارد ائتلاف بشوند. اما طالبان در طول سالهای حیات خود ـ 1373 تا 1400 ش ـ از تعرض به شیعه اجتناب کرده و آنان را بخشی از امت در نظر گرفته است. از نظر طالبان اولویت در مبارزه با آمریکا و نفوذ غرب است. الان هم مناطق شیعی افغانستان، حتی در مقایسه با مناطق پشتوننشین، سفیدترین مناطق به حساب میآیند. طالبان در این 30 سال خواستار رابطه فعال با جمهوری اسلامی بوده و از نظر امنیتی مراقبت کرده تا در مرز ایران که در حدود سه دهه اخیر در سیطره گروه طالبان بوده است، اتفاق ناخوشایندی روی ندهد. برای تصدیق این ادعا، بررسی وضع امنیتی مرزهای ایران در دوران مورد اشاره کفایت میکند. در این سالها مرزهای ایران با افغانستان از مرزهای ایران با پاکستان، عراق و ترکیه امنیت بیشتری داشته و حال آنکه در همه این سالها، ایران رابطه رسمی با طالبان نداشته است.
درباره رفتارهای سلفی ملاحظهای وجود دارد. همه میدانیم که طالبان در دوره حکومت خود ـ سالهای 75 تا 80 ـ و پس از آن مرتکب تندرویهایی شده است که در قواعد مذهب حنفی نمیگنجند. ممانعت از تحصیل زنان، ممانعت از حضور انفرادی زنان در بیرون خانه، تخریب ابنیه تاریخی، اجبار به داشتن محاسن برای مردان، کوتاه کردن موی سر، اعدام متهمین به زنا بدون رعایت شروط شرع مقدس، مخالفت با مظاهر تمدن غرب نظیر تلویزیون و سینما، بخشی از رفتارهای افراطگرایانه این گروهاند.
واقعیت این است که افراطگرایی و سلفیت لزوماً جنبه مذهبی ندارد و ضرورتاً به وجود استنادهای دینی وابسته نیست. افراطگرایی یک رویکرد و رفتار فردی و یا اجتماعی است که گاهی فارغ از مذهب و استدلالهای دینی صورت میگیرد. افراطگرایی حکومتی، بهخصوص میتواند جنبه سیاسی داشته و متکی به خوی قدرتطلبی باشد. کما اینکه دستورات مذهب ممکن است در مواجهه با برخی از سنتهای معارض قومی و یا اجتماعی، تغییر پیدا کن
ند و برخی سنتهای قومی جای رویکردهای مذهبی را بگیرند.
یک محقق افغانستانی معتقد است آنچه از افراط دینی طالبان مشاهده کردهایم، ناشی از اعتقادات قومی و قبیلهای موسوم به «پشتونوالی» است. «رضوانی بامیانی» که سالها با رهبران و بدنه طالبان مراوده داشته است، در مقاله تحقیقی «شاخصههای تفکر دینی طالبان» ـ که در شماره 95 هفتهنامه فریاد عاشورا چاپ کابل منتشر شد ـ نوشت: «عقاید طالبان، آمیزهای از برداشت سطحی آنها از شریعت اسلامی و اعتقادات، آداب و رسوم قومی و قبیلهای پشتون است.» وی میگوید در جریان سفر به قندهار شاهد تناقضات و نقاط مبهم زیادی در افکار و رفتار پیروان این جنبش بودم. از جمله اینکه وقتی از یکی از طلاب جوان شنیدم که با افتخار میگفت، «مولوی احسانالله خان»، استاندار ایالت غزنی زن و مردی را به علت متهم بودن به ارتکاب زنا سنگسار کرده است، پرسیدم: «اثبات این جرم از نظر فقهی تقریباً محال است. شما چطور چهار شاهد عادل را جمع و این دو را سنگسار کردهاید؟»، گفت: «این مسئله با اجماع ثابت شده است و اجماع در این زمینه کافی است!»
اجماع نزد آنان از اصول پشتونوالی است. پشتونوالی مجموعه قوانینی است که زندگی مناطق پشتوننشین را ساماندهی میکند و از اعتقادات و آداب و رسوم ویژهای تشکیل میشود. با استناد به این قانون، خونخواهی و انتقام نزد پشتونها رایج است. در عین حال پشتوانوالی بر جوانمردی، میهماننوازی، شجاعت، شهامت، دفاع از شرف، بهویژه دفاع از حیثیت و شرف زنان تأکید میورزد. پشتونوالی در برخی از امور با شریعت اختلاف دارد. به عنوان مثال اثبات زنای محصنه طبق قانون شریعت اسلامی به چهار شاهد عادل نیاز دارد، اما براساس پشتونوالی، برای اثبات زنا، شایعه کفایت میکند. همچنین در جامعه پشتون، زن از ارث محروم است، اما در شریعت اسلامی، زن نصف مرد ارث میبرد.
یک نکته درباره مذهب تصوف در افغانستان این است که صوفیگری در این کشور از طریق هند وارد شد و در میان پشتونها گسترش یافت و با گذشت زمان، جنبه سنتی خاصی به خود گرفت. بهطوری که محتوای عرفانی آن از دست رفت و خرافات بسیاری داخل آن شد. از این رو پیروان مسلکهایی که به «ملنگ»، «لخت دیوانه» و «جادوگر» معروفند، در احترام به قبور راه افراط در پیش میگیرند و حتی به قبور رؤسای خود هم که وجهه معنوی ندارند احترام میگذارند.
نکته دیگر وجود تطور در مدارس و دروس است. در گزارشی آمده است که در طول حدود 30 سال گذشته تلاش وسیعی برای نفوذ در مدارس دینی پشتونها صورت گرفته است. امارات عربی متحده در این میان بهطور گسترده و در سالیان متوالی به توزیع کتابهای درسی نحلههای سلفی در مدارس پشتون مبادرت ورزیده است. در این زمینه از نقشآفرینی سلفیهایی هم که روزگاری «عرب افغانی» خوانده میشدند و به نام کمک به مبازه با کمونیسم بینالملل و شوروی به افغانستان پا گذاشتند و پس از پایان اشغال افغانستان هم به کشورهای خود باز نگشتند، نباید غفلت کرد. این گروهها در جریان منازعه مجاهدین با برخی از نحلههای سلفی، از گلبدین حکمتیار علیه مجاهدین حمایت میکردند. «اسامه بن لادن» و «عبدالله عزام» دو نمونه از این افراد به حساب میآیند. بنابراین به صرف آنکه در بعضی از رفتارهای طالبان نوعی سلفیگری دیده میشود، نمیتوان از نظر عقیدتی آن را در ردیف سایر گروههای واقعاً سلفی قرار داد. همان طور که نمیتوان هر گروهی را که به خشونت مبادرت میورزد، در ردیف تکفیریها و سلفیها قرار داد. خشونتورزی ممکن است جنبه سیاسی و قدرتطلبانه داشته باشد؛ یا ناشی از نفوذ رهبران بعضی کشورهای عربی باشد و یا ناشی از بروز تحریفها و انحرافات در یک مذهب باشد.
5.واقعیت امروز طالبان
طالبان در طول سه دههای که از پیدایی آن میگذرد، بخشی غیرقابل انکار در جامعه افغانستان بوده است. واقعیت این است که طالبان در حال حاضر هم بهطور طبیعی معرف بخش پشتوننشین افغانستان است و حزبی با نیروهای محدود نیست. هماینک طالبان نزدیک به 30 میلیون نفر از جمعیت و حدود 70 درصد از خاک افغانستان را در سیطره خود دارد. این گروه هماینک حدود 200 هزار نیروی رزمی دارد که دستکم 30 هزار نفر از آنان به صورت منظم و با تجهیزات کامل و همه روزه در اختیار طالبان هستند. طالبان در دوره اخیر تلاش گستردهای برای توسعه قدرت خود و بومیسازی آن انجام داده است. طالبان با درس گرفتن از نگرش صرف پشتونیزم، هماینک تلاش میکند تا در قاعده ملی و نه قومی دیده شود. بر این اساس در ده سال گذشته به موازات ضعیف شدن دولت در کابل و از دست دادن نفوذ و محبوبیت آن، طالبان از میان غیرپشتونها برای خود یارگیری کرده است. به طوری که گفته میشود هماینک مناطق تاجیکنشین توسط تاجیکهای هوادار امارت اسلامی طالبان از دست دولت خارج شدهاند و آزادسازی مناطق ازبکنشین توسط «ازبکهای طالب» انجام میشود. این نشانه عقل
که هیچ نقطهای در شرق آسیا وجود ندارد که بتواند نقش افغانستان را برای آمریکا ایفا کند. افغانستان از نظر جغرافیایی دقیقاً در نقطه تلاقی چهار قدرت مهم آسیایی یعنی روسیه، چین، ایران و هند قرار گرفته و نزدیکترین نقطه به این چهار کشور است. بر این اساس خروج از افغانستان به هیچ وجه نمیتواند انتخاب آمریکا برای رسیدن به موقعیت برتر باشد.
دکتر محمدحسن زورق معتقد است: «آنچه در ماجرای خروج آمریکا از افغانستان اتفاق افتاده، به خطر افتادن اقتدار آمریکا در غرب آسیاست. وقتی اوباما با محاسبه غلط و اطمینان به پیروزی خود، روی کنار رفتن بشار اسد از قدرت تأکید کرد، هژمونی آمریکا را به خطر انداخت. همه میدانند هژمونی قبل از آنکه یک امر عینی باشد یک امر ذهنی است.
در این صحنه هم باید بدانیم خروج آمریکا از افغانستان مقدمه خروج از غرب آسیاست و این اتفاق میافتد، در حالی که این خروج، خروج آمریکا از همه دنیا را در پی میآورد و این یعنی افول قدرت آمریکا. البته این را هم بدانیم که وقتی یک قدرت رو به افول بگذارد، ریسکپذیری آن بالا میرود، زیرا به هر دری میزند تا صحنه به نفع او تغییر کند.»
آمریکا در صحنه افغانستان به دلیل جمعبندیهای نادرست، مرتکب اشتباهات فاحش شد و بناچار بدون هیچ دستاوردی خاک این کشور را ترک کرد. آمریکا چون بنا داشت برای حداقل صد سال در افغانستان بماند، چندان به استقرار دولتی افغانستانی فکر نکرد. آمریکا در مذاکره با طالبان هم دچار خطای فاحشی شد، چون بدون دریافت هیچ امتیازی با گروهی پای میز مذاکره نشست که در سال 2001 برای براندازی آن وارد جنگ شده بود و این به اعتبار آمریکا لطمه جدی وارد کرد. اشتباه دیگر آمریکا در رویکرد تکبعدی آن به مسایل افغانستان بود که البته در همه جای دیگر هم دیده میشود. نگاه تکبعدی سبب شکلگیری مخالفتهای مردمی و افزایش هزینهها میشود و این چیزی بود که دولت آمریکا به آن اعتنا نکرد.
شهید بزرگوار سردار سلیمانی در سال 1384 که ژنرال «پل برمر» هنوز بر عراق حکومت میکرد، به جمعی از مقامات این کشور گفت: «تن دادن به طرحهای آمریکا بهزودی شما را دچار بحران میکند. همکاری با آمریکا سبب بروز انواعی از فسادها و فراقها میشود و شکاف طبقاتی شما را به جایی میرساند که راهحلی جز تداوم وابستگی نداشته باشید.»
آمریکا با «شکست خفتبار» آخرین پایگاه نظامی خود در بگرام را تحویل داد. بهمحض خروج، میراث شوم آمریکا برای افغانستان که جز ضعف و تنش میان قومیتهای مختلف آن نبود، ظاهر شد. آمریکا دولت و ارتش جدید این کشور را در حالی که بههیچوجه توان و ظرفیت مواجهه با بحران را نداشتند، میان گرداب امنیتی رها کرد.
همه میدانند که در طول 20 سال گذشته، «اخراج آمریکا از منطقه» سیاست ثابت جمهوری اسلامی ایران بوده و همواره بر آن پافشاری داشته و در مورد جزئیات آن برنامهریزی کرده و این جزئیات را به اجرا درآورده است. ایران طبعاً برای اخراج آمریکا از یک کشور، نیازی به وارد کردن نیروی نظامی ندارد، زیرا هزاران نیرو و دهها سازمان در منطقه وجود دارند که در مسئله اخراج آمریکا با جمهوری اسلامی همنظرند.
گروههای ضدآمریکایی در افغانستان در یک تراز نبودند. «طالبان» مهمترین جریانی بود که به دلیل انگیزههای دینی و اعتقاد جدی به مبارزه با آمریکا و نیز برخورداری از شبکه گستردهای از هواداران میتوانست به راهبرد اخراج آمریکا از منطقه کمک کند. از این رو کار با طالبان مورد توجه ایران قرار گرفت. البته طالبان هم خواهان کار با ایران بود؛ زیرا میدانست در اطراف مرزهای افغانستان کشور دیگری که بهطور جدی در صدد اخراج آمریکا باشد، وجود ندارد. تجربه هم نشان داد که دو طرف میتوانند روی یکدیگر حساب باز کنند. این همکاری در عین حال تغییرات مهمی را در روش و نگاه طالبان موجب شد و بهمرور از تفکر طایفهگری به سمت نگاهی ملیتر و سعهصدر بیشتر سوق پیدا کرد. آمریکا بهشدت از همکاری طالبان با ایران ناراحت است، چون میترسد همگرایی این دو به بروز شکاف جدی در استراتژی تقابل اهل سنت علیه جمهوری اسلامی منجر شود و گروههای اهل سنت دیگر در دنیا را به همکاری با ایران ترغیب کند. از نظر واشنگتن این همکاری ممکن است پروژه اسلامهراسی، شیعههراسی و ایرانهراسی را از بین ببرد و یا بهطور جدی از آثار آن بکاهد.
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm