ادامه👇👇👇
تیکه های استخوان
روز دادگاه، هیجان غیر قابل وصفی داشتم ... اونقدر که به زحمت می تونستم برای چند دقیقه یه جا بشینم ... از یه طرف هم، برخورد افراد با من طوری بود که به این فشار اضافه می شد ... انگار همه شون مدام تکرار می کردن ... تو یه سیاه بومی هستی ... شکستت قطعیه ... به مدارک دل خوش نکن ...
رفتم به صورت آب زدم ... چند تا نفس عمیق کشیدم و برگشتم ... داشتم به راهروی ورودی دادگاه نزدیک می شدم که ... یه صدایی رو کاملا واضح شنیدم ... .
- شاید بهتر بود یه وکیل سفید می گرفتیم ... این اصلا از پس کار برمیاد؟ ... بعید می دونم کسی به حرفش توجه کنه... فکر می کنی برای عقب کشیدن و عوض کردن وکیل دیر شده باشه؟ ...
این؟ ... وکیل سفید؟ ... نفسم بند اومد ... حس کردم یه چیزی توی وجودم شکست ... حس عجیبی داشتم ... اونها بدون من، حتی نتونسته بودن تا اینجا پیش بیان ... اون وقت ..." این اصلا از پس کار برمیاد؟ " ... " این؟ " ... باورم نمی شد چنین حرف هایی رو داشتم می شنیدم ... هیچ کسی جز من سیاه ... حاضر نشده بود با اون مبلغ ناچیز از حق اونها دفاع کنه اما حالا ... این جواب خیرخواهی و انسان دوستی من بود ... .
به سرعت برق، تمام لطف های اندکی رو که سفیدها در حقم کرده بودن از جلوی چشم هام رد شد ... حس سگی رو داشتم که از روی ترحم ... هر بار یه تیکه استخوان جلوش انداخته باشن ... انسان دوستی؟ ... حتی موکل های من به چشم انسان ... و کسی که توانایی داره و قابل اعتماده ... بهم نگاه نمی کردن ... .
لحظات سخت و وحشتناکی بود ... پشت به دیوار ایستادم و بهش تکیه دادم ... مغزم از کنترل خارج شده بود ... نمی تونستم افکاری رو که از ذهنم عبور می کرد، کنترل کنم ... تمام زجرهایی رو که از روز اول مدرسه تجربه کرده بودم ... دستی رو که توی 19سالگی از دست داده بودم ... هنوز درد داشت و حتی نمی تونستم برای شستن صورتم ازش استفاده کنم ... مرگ ناعادلانه خواهرم ... همه به سمتم هجوم آورده بود ... .
دیگه حسم، حس آزادی طلبی و مبارزه برای عدالت نبود ... حسم، مبارزه برای دفاع از حق انسان های مظلوم ... که کسی صداشون رو نمی شنید؛ نبود ... حسی که من رو به سمت وکالت کشیده بود ... حالا داشت به تنفر از دنیای سفید تبدیل می شد ... حس انسایت که در قلبم می مرد ... .
•[🕊]•داراییاترا
ازدستاگردادی
شهیدنمۍشوی،
بادستاگردادی
شهیدخواهےشد..
••[ڪسےڪہاهلدنیانیست...
فقطباشهادتآراممےگیرد...♥️ ]••
#هفتمین_سالگرد
انقلاب در توالت عمومی!
پیروزی نزدیکه. هم صدای شلیک زیاد به گوش میرسه و هم بوی گاز اشکآور زیاد استشمام میشه.😂😂
#طنز
📍...:
در نزول گریهام
دیدم صعود خویش را
اشک چون پایین بیاید روح بالا میرود !
#الهمالرزقناشهادت
سلام بر شما ائمه معصومین که بندگان خاص خدایید و از هر چه که داشتید در راه خداوند و معبود و معشوق خویش گذشتید. سلام بر شما که متقیان راه ﷲ هستید. بارالها! از این که به بنده حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بر دارد، تو را سپاس میگویم و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم، تو را شکر و سپاس میگویم. در این راه، دیدار خودت را هم نصیبم گردان!
«محمدحسین محمدخانی»
19.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همین حوالی بود،
شاید کمی پیش تر،
بین الطلوعین ۱۶ آبانِ ۹۴،
تو زدی و روی آفتاب را کم کردی.
برای همیشه به آنچه خواستی رسیدی،
یا بقولی مارک دار شدی..
آن موقع شد که آسمان بر سرمان آوار شد،
وقتی آن رزمنده مقاومت پشت بی سیم گفت:
حاج عمار استشهد💔
حاج عمار شهید شد.
روایت شهادت شهیدمحمدحسیـنمحمدخانے!
درعجبمازڪسانیڪه
هزارانگناهحقالناسمیڪنند،
ولیمعتقداندیڪقطرهاشڪ
برایحسینعضامنبهشتآنهاست'!
شھیدچمران
بسم رب الشهدا و الصدیقین
❤️ولا تحسبن الذین القتوا فی سبیل الله اموات بل احیاء عند ربهم یرزقون .❤️
سلام علیکم بزرگواران🌹
بزرگواری خبر دادن امروز و امشب مراسم تشیع و تدفین شهید مدافع امنیت سید روح الله عجمیان هست.💔
بنا به درخواست بزرگواری، تصمیم گرفتیم ختم پنج هزار صلوات و ۱۴ تا آیت الکرسی داشته باشیم.
ثوابش هدیه به روح شهید روح الله اجمیان.💚
هر تعداد صلوات و آیت الکرسی که شما و یا اطرافیانتان بر میدارید به این آیدی ارسال کنید 👇
@Gomnam_sha_hid
تا ختم صلوات و آیت الکرسی ها به پایان برسد .✅
درضمن شما میتونید هر کار خوبی انجام دادید ثوابش رو هدیه کنید به شهدای امنیت ،شهدایی که این روز ها جونشونو کف دستشون گرفتن و پا به میدون گذاشتن.
مثل چی‼️⁉️
مثلا امروز دوشنبه مختص امام حسین علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام هست شام که پختین به نیت دو امام عزیز باشه ، ثوابش هدیه به هر شهید امنیتی که خواستید .
مثل شهید آرمان علی وردی ،شهید سید روح الله عجمیان و....
از کار های زیبا تون عکس بگیرین و به این آیدی ارسال کنید🔰
@Gomnam_sha_hid
May 11
8.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازداشت شد ... / این فیلم اعتراف عامل جنایت و قتل بسیجی کرجی را نشان میدهد / رو به روی دوربین نشسته اعتراف میکند / اینجا آورده اند اینها را محل جنایت و دارند اعتراف میکنند / فردی که پایش را میکشد و ضربه ی محمد را به صورتش زد نیز اینجا حاضر شده و سپس اعتراف عامل جنایت بعدی را می بینید ...