eitaa logo
مدافعان حـــرم
904 دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
10.8هزار ویدیو
229 فایل
🌱بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊 زنده کردن یاد و خاطره ی شهدا کمتر از شهادت نیست 🥀 "مقام معظم رهبری " ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17332925273420 اطلاعات👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1883046322C1568ca0f84 900_____________🛬_1k
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حـــرم
دیگر حتی شیرخشکی که هلیکوپترها آورده بودند به کار یوسف نمی آمد و حالش طوری به هم میخورد که یک قطره آ
بسم الله الرحمن الرحیم هلیکوپتر از زمین جدا شد و ما عزیزانمان را بر فراز جهنم داعش به این هلی کوپتر سپرده و میترسیدیم شاهد سقوط و سوختن پاره-های تنمان باشیم که یکی از فرمانده های شهر رو به همه صدا رساند : »به خدا توکل کنید! عملیات آزادی آمرلی شروع شده! چندتا از روستاهای اطراف آزاد شده! به مدد امیرالمؤمنین علیه السلام آزادی آمرلی نزدیکه!« شاید هم میخواست با این خبر نه فقط دل ما که سرمان را گرم کند تا چشمانمان کمتر دنبال هلیکوپتر بدود. من فقط زیر لب صاحب الزمان عج را صدا میزدم که گلولهای به سمت آسمان شلیک نشود تا لحظهای که هلیکوپتر در افق نگاهم گم شد و ناگزیر یادگاری های برادرم را به خدا سپردم. دلتنگی، گرسنگی، گرما و بیماری جانم را گرفته بود، قدمهایم را به سمت خانه میکشیدم و هنوز دلم پیش حلیه و یوسف بود که قدمی میرفتم و باز سرم را می-چرخاندم مبادا انفجار و سقوطی رخ داده باشد. در خلوت مسیر خانه، حرفهای فرمانده در سرم میچرخید و به زخم دلم نمک میپاشید که رسیدن نیروهای مردمی و شکست محاصره در حالیکه از حیدرم بیخبر بودم، عینحسرت بود.
به خانه که رسیدم دوباره جای خالی عباس و عمو، در و دیوار دلم را در هم کوبید و دست خودم نبود که باز پلکم شکست و اشکم جاری شد. نمیدانستم وقتی خط حیدر خاموش و خودش اسیر عدنان یا شهید است، با هدیه حلیه چه کنم و با این حال بی اختیار سمت کمد رفتم. در کمد را که باز کردم، لباس عروسم خودی نشان داد و دیگر دامادی در میان نبود که همین لباس عروس آتشم زد. از گرما و تب خیس عرق شده بودم و همانجا پای کمد نشستم. حلیه باطری را کنار موبایلم کف کمد گذاشته بود و گرفتن شماره حیدر و تجربه حس انتظاری که روزی بهاریترین حال دلم بود، به کام خیالم شیرین آمد که دستم بی اختیار به سمت باطری رفت. در تمام لحظاتی که موبایل را روشن میکردم، دستانم از تصور صدای حیدر میلرزید و چشمانم بیاراده میبارید. انگشتم روی اسمش ثابت مانده و همه وجودم دست دعا شده بود تا معجزهای شود و اینهمه خوشخیالی تا مغز استخوانم را میسوزاند. کلید تماس زیر انگشتم بود، دلم دست به دامن امام مجتبی علیه السلام شد و با رؤیایی دست نیافتنی تماس گرفتم. چند لحظه سکوت و بوق آزادی که قلبم را از جا کنَد! تمام تنم به لرزه افتاده بود، گوشی را با انگشتانم محکم گرفته بودم تا لحظه اجابت این معجزه را از دست ندهم و با رؤیای شنیدن صدای حیدر نفسهایم میتپید. فقط بوق آزاد میخورد، جان من دیگر به لبم آمده بود و خبری از صدای حیدرم نبود. پرنده احساسم در آسمان امید پر کشید و تماس بی هیچ پاسخی تمام شد که دوباره دلم در قفس دلتنگی به زمین کوبیده شد. پی در پی شماره میگرفتم، با هر بوق آزاد، میمردم و زنده میشدم و باورم نمیشد شر عدنان از سر حیدر کم شده و عشقم رها شده باشد. دست و پا زدن در برزخ امید و ناامیدی بلایی سر دلم آورده بود که دیگر کارم از گریه گذشته و به درگاه خدا زار میزدم تا دوباره صدای حیدر را بشنوم. بیش از چهل روز بود حرارت احساس حیدر را حس نکرده بودم که دیگر دلم یخ زده و انگشتم روی گوشی میلرزید.
سلام رفقا ببخشید شرمندتونم از فرط خستگی و کلافگی نفهمیدم چطور خوابم برد و متاسفانه پست ها موند ان شاءالله جبران میکنم حلال کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَاللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ. سلام بر تو اى حجّت خدا در زمينش، سلام بر تو اى ديده خدا در ميان مخلوقاتش، سلام‌ بر تو اى نور خدا كه رهجويان به آن نور ره مى‌يابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده مى‌شود، سلام بر تو اى پاك‌نهاد و اى هراسان از آشوب دوران، سلام بر تو اى همراه خيرخواه، سلام بر تو اى كشتى نجات، سلام بر تو اى چشمه حيات، سلام بر تو، درود خدا بر تو و بر خاندان پاكيزه و و پاكت، سلام بر تو، خدا در تحقق وعده‌اى كه به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرمايد، سلام بر تو اى مولاى من، من دل‌بسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب می‌جويم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار می‌كشم.
تسلیت میگم بهتون شهادت آقا رسول الله و امام حسن مجتبی علیهم السلام امیدوارم به حق امروز مزد عزاداری هممون شفاعت حضرت رسول ص باشه و به برکت یک زندگی دنیایی سالم، اون دنیا هم همنشین اهل بیت باشیم...
السلام علیک یا مظلوم ✋🏴
16196332223095641984620.mp3
8.07M
باسعادته،هرکسی‌زیر‌سایته..💔
من‌ شکایت میکنم از آنهایی که...
♥🍃 چادرم‌مانع‌نیست، چادرم‌وصیت‌مادر‌است، چادرم‌از‌خرابه‌های‌شام‌‌و‌پشت‌درگذشته تا‌به‌دست‌من‌رسیده.. من‌امانت‌دار‌ارثیه‌بانوی‌دوعالمم
•‹🖇💌›• ‌. • اگرخستھ‌شدیم، بایدبدانیم‌کجاۍکاراشکال‌دارد؛ وگرنھ‌کاربراۍخداکھ‌خستگـےندارد :) - شھیدحسن‌باقری🌱'
ﻣﻦ‌ﺭﺍﭘﺲ‌ﺍﺯ‌شھاﺩﺕ‌ﺩﺭﮐﻨﺎﺭ‌ﺣﺎﺝ‌ﺣﺴﯿﻦ‌ﺧﺮﺍﺯﯼ ﺩﻓﻦ‌ﮐﻨﯿﺪ؛ﭼﻮﻥ‌ﯾﻘﯿﻦ‌ﺩﺍﺭﻡ‌ﯾﮑﯽ‌ﺍﺯ‌ﺩﺭﻫﺎﯼ‌بھﺸﺖ ﺩﺭ‌ﻫﻤﯿﻦ‌ﻗﺒﺮشھید‌ﺧﺮﺍﺯﯼ‌ﺑﺎﺯ‌ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ. سردارشھید‌حاج‌احمدکاظمی
•🥀🌹🕊• 🌹 وقتی برای خدا باشی ، تو را آنقدر مشهور مـیکند که عالم تو را بشناسد .. ثمره اخلاص و معامله با خدا این است . شهید ابراهیم هادی ♥
☁️🌱جانـے ڪه نه بی‌ما و نه با ماست ڪجاست؟! -مــولانا ♥️
تمام هراسم این است در همان باشکوهْ لحظه‌ای که ؛ قرار است تـو که | تمامِ جانِ کعبه‌ای | ... در کنارش بایستی و از همانجا سرنوشت تاریخ را عوض کنی!! مولای غریبم مهدی جان ، آیا من در خیل کسانی که به یاری‌شان امیدواری؛ هستم ...؟ یا تماشاچی‌اَم ... شبیه خیلی‌ها!!! اللهم عجل لوليک الفرج بحق سيدتنا الزينب علیها السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا