eitaa logo
مدافعان حـــرم
895 دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
10.9هزار ویدیو
229 فایل
🌱بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊 زنده کردن یاد و خاطره ی شهدا کمتر از شهادت نیست 🥀 "مقام معظم رهبری " ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17332925273420 اطلاعات👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1883046322C1568ca0f84 900_____________🛬_1k
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|💔🔗 اول بنا نبود، چنیـن عاشقٺ شوم♥!′ یڪ باࢪ روضہ آمدم و . . . چنیـن دربدر شدم‌ :)✨ -🌿' -🔗' _______________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•ازانقلاب‌علمیت‌اسلام‌زنده‌شدیاباقرالعلوم🖤:)... °• ...°•
🗣اعترافات یک زن از جهاد نکاح سه نفری از در اتاق پریدیم بیرون... اوه... اوه....چه وضعیتی!!! یخچال افتاده بود زمین و پاهای یکی از آقاها زیر یخچال مونده بود دو نفر دیگه داشتن تلاش میکردن بکشنش بیرون... خانم مائده هم مرتب میزد تو سرو صورت خودش می گفت رسول خوبی رسول... به هر بیچارگی بود یخچال رو از روی پای همون که رسول صداش میزدن برداشتن... داغون شده بود... فرزانه یه نگاهی به پای رسول کرد یه نگاهی به خانم مائده با شتاب گفت: خوب زنگ بزنید اورژانس و دوید سمت رسول رو کرد به خانم مائده گفت: من دوره کمک های اولیه رو گذروندم جعبه ی کمک های اولیه دارید؟ خانم مائده که کاملا هول کرده بود و پهنای صورت اشک می‌ریخت. رفت جعبه کمک های اولیه بیار ... فرزانه اومد پای رسول رو بررسی کنه که رسول چنان خودش رو عقب کشید نزدیک بود سرش بخوره به دیوار! در حالی که درد زیادی می کشید و تو خودش می پیچید گفت نیازی نیست دست نزنید الان اورژانس میرسه... فرزانه یه نگاه عصبانی بهش کرد و بلند شد اومد سمت من... دیدم اوضاع خیلی خرابه و نمی تونیم مصاحبه رو ادامه بدیم به خانم مائده گفتم پس با این وضعیت مصاحبه رو بذاریم برا یه وقته دیگه... با هق هق گفت: ببخشید من به داداشم گفتم امروز مهمون داریم نمی خواد این یخچال رو ببری تعمیر گاه! گفت: من کاری به مهمونا ندارم با دوستام اومدم یه لحظه می بریمش تموم ... همون‌طور اشک‌ می ریخت گفت اومد ثواب کنه کباب شد .... خدا حافظی کردیم و داشتیم بیرون میومدیم اورژانس هم همون موقع رسید...رسول رو گذاشتن رو برانکارد قبل از اینکه سوار ماشین بشه با همون حال خرابش گفت: ببخشید خانمها برنامه ی امروزتون خراب شد ... سوار ماشین شدیم فرزانه سرش رو گذاشت رو فرمون گفت عجب روزی بود ها... تر کیدیم... گفتم فرزانه :صحنه هایی امروز دیدم که هیچ وقت یادم نمیره !چه زجر روحی توی اتاق کشیدیم... واقعا چه جوری بعضی ها تونستن تن به جهاد نکاح بدن !!! فرزانه گفت:آره واقعا خیلی بد بود دفعه ی دیگه توی خونشون قرار مصاحبه نذاریا نصف عمر شدیم... بعد هم ادامه داد پسره رو دیدی عه!عه! یکی نیست بهش بگه تو که اینقد متعصبی جلو خواهرت رو می‌گرفتی که....
🗣اعترافات یک زن از جهاد نکاح گفتم ولش کن فرزانه این حرفها رو بگو ببینم از کجا اسپری گاز فلفل آوردی؟ یکدفعه زد پشت دستش گفت وااای اینقد هول کرده بودم یادم رفت برشون دارم بذارمشون تو کیف!!! گفتم جدی داری میگی فرزانه ؟ عه... عه ...چقدر زشت حالا نمیگن این دخترا اسپریه گاز فلفل برا چی همراشون بوده ؟ فرزانه چپ چپ یه نگاه بهم انداخت و گفت ببخشیدا یادت رفته زنهای داعشی کمربند انتحاری می ساختن و جا به جا میکردن خوب این خانمه هم یکی از همونا! جرات داره یه چیزی راجع به اسپریه گاز فلفل بگه والا!!! گفتم: باشه قبول حالا کجا انداختیش؟ گفت: همون جایی که رفتم پای این آقا رسولشون رو ببینم... اَه... بیاو خوبی کن...گفتم در هر صورت چاره ایی نیست باید بی خیالش بشیم... فرزانه گفت نمیشه دوباره بریم خونشون مصاحبه؟! گفتم: فرزانه نگاه اسپریه گاز فلفل که هیچ! اسلحه ژ۳ هم جا میزاشتی! من دیگه تحت هیچ شرایطی پامو تو این خونه نمیذارم... فرزانه اخماشو کرد تو هم گفت نمی دونی که چقدر التماس داداشم کردم تا برام جور کرد بفهمه خیلی بد میشه... گفتم در هر صورت تو که توقع نداری بخاطر یه اسپریه فلفل برگردیم تو اون خراب شده ! فرزانه عینکش رو جالبه جا کرد و گفت: باش بعدشم شروع کرد با خودش غرغر کردن... گفتم: خانم امجد عزیز غر نزن فعلا هم نمی‌خواد چیزی به داداشت بگی تا ببینیم خانم مائده هیچی میگه یا نه.... حالا هم راه بیفت سمت دفتر که الان باید بریم گزارش کار بدیم به جلالی... رسیدیم دفتر آقای جلالی توی اتاقش نشسته بود و یه عالمه کاغذ هم جلوش، در زدیم رفتیم داخل ... با دیدن ما از جایش بلند شد و گفت : چه خبر ؟! مصاحبه خوب بود؟ اتفاقاتی رو که افتاده بود و گفتم البته با سانسور استرسی که خودمون کشیدیم.... گفت خوب پس باید یه بار دیگه برید برا مصاحبه همین فردا خوبه! گفتم فرداخوبه ولی بگید ایشون بیان اینجا، ما تو خونشون معذب بودیم... آقای جلالی گفت معذب! چرا چیزی شده؟ گفتم نه! نه! چیزی نشده ولی اینجوری مسلط تر می تونیم مصاحبه بگیریم ... گفت باشه پس بذارید هماهنگ کنم باهاشون... با فرزانه رفتیم تو اتاق و شروع کردیم به بررسی دوران نوجوانی خانم مائده... یک ساعتی گذشت آقای جلالی در زد و اومد داخل اتاق گفت: هماهنگ کردم برای فردا ولی ظاهراً چون پای داداششون آسیب دیده نمی تونن بیان دیگه ناچارا شما باید مجدد برید پیششون... گفتم آقای جلالی ما نمی ریم صبر می کنیم پای داداششون خوب شد بعد بیان برا مصاحبه! یه نگاه با جدیت کرد گفت: خانم نمی تونید کار کنید بگید من یه فکر دیگه بکنم... فرزانه گفت: نه آقای جلالی مشکلی نیست میریم... من یه نگاه با حرص به فرزانه کردم اونم یه چشمک که آقای جلالی متوجه نشه زد... آقای جلالی یه نگاه به من کرد و گفت: بالاخره چکار می کنید ؟؟؟ گفتم: ساعت چند هماهنگ کردید؟ با تایید سرش رو تکون دادو گفت: همون ساعت ده....
❤❤ ۳تا۵ صلوات برای ظهور آقامون امام زمان❤ عج ❤ ثوابش برای شهدای مدافع حرم شبتون مهدوی
سلام صبح جمعتون بخیر
سلام دادین به آقا!!!!
اگه یادت رفته همین الان دستتو بزار رو سینت و بگو السلام علیک یا صاحب الزمان
به همین سادگی
آقا صداتو هر جا که باشی میشنوه
شهید امروز
التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
..𑁍⸾⸾✨'! ‌ مـٰا‌امنیت‌را‌از‌دشمن‌التمـاس‌نمیڪُنیم! مـٰا‌ح‌َـق‌خود‌را‌ بـا‌خون‌هـایۍڪہ‌براۍ سَربلنـدۍنـَذر‌شدھ... و‌برای‌آزادگـۍایستـاده پـس‌میگـیریم🖐🏿..:)! ‌ 🕶••
🔴 اندوه بی پایان در قیامت ✍ وقتی فرصت‌ها از دست رفت، گرفتار اندوه بی پایان می‌شوید، چون غصّه در قیامت پایان ندارد. فرصت‌ها را غنیمت بدانید. « أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یٰا حَسْرَتیٰ عَلیٰ مٰا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّٰهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السّٰاخِرِینَ » نگویید: وای بر ما! ما در کنار خدا که این فرصت‌ها را در اختیار ما گذاشت، بسیار کوتاهی کردیم و مسخره نیز می‌کردیم. اگر دیناری بدهکار هستید و دِین یا حقی نزد شما هست، بروید و ادا کنید. پدر و مادری دارید که از شما ناراضی هستند، بروید و آنها را راضی کنید. اگر خانوادۀ تان را اذیت کرده اید، از آنها عذرخواهی کنید. این‌ها همه دِین و حقوقی است که باید قبل از مردن ادا کرد. نگذارید فرصت از دست برود. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: مردی که به خاطر ظلم، بد دهنی و بداخلاقی همسرش در خانه راحت نیست، خداوند در قیامت، هیچ عمل واجب و مستحبی را از آن زن قبول نمی کند. 📚 کتاب مرگ و فرصت‌ها، مجموعه سخنرانی های استاد انصاریان
✍پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم مي‌فرمايند: 💬 هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند، شيطان فرياد بر مى آورد كه: واى برمن، واى بر من! دو سوم دينش را از دستبرد من، مصون نگه داشت. پس بنده بايد براى حفظ يك سومِ باقى مانده دينش، تقواى الهى پيشه سازد. 📚نوادر راوندى، ص ۱۱۲ ✨سالروز ازدواج امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) مبارک باد✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ▫️از آفریقا آمده بود برای دیدن امامش امام حال رفیقش را پرسید؛ گفت: حالش خوب است؛ سلامتان را رساند! شنید: خدا رحمتش کند! از دنیا رفت، دو روز بعد از اینکه تو راهی سفر شدی! مرد آفریقایی غرق حیرت شد؛ گفت: بخدا او سالم بود! امام فرمود: مگر هرکس میمیرد بخاطر بیماری میمیرد؟! مرد آفریقایی که رفت ابابصیر پرسید: این مرد که بود؟ امام باقر علیه‌السلام فرمود: او از دوستان ماست؛ خیال میکنید شما از چشم و گوش ما دور هستید؟! چه بد خیالی! " والله هیچ چیز از اعمال شما بر ما مخفی نیست! " ما را همیشه حاضر بدانید؛ و عادت کنید به کارهای خیر... 📚بحارالانوار ج۴۶ ص۲۴۳.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این عشقــ❤️ـی که ما به امیرالمومنین علی علیه‌السلام داریم ارث ما از پیغمبره👌🏻 استاد حامد کاشانی 🎙 🌤 🍃 🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•چـه در دل دارے؟ ••عــشـقِ عـلی را ....♥️ ¹⁴روز‌تا‌عید‌سعید‌غدیر‌خم ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
لباس‌هایت ظاهرت را زیبا می‌کنند و ذکر خدا باطنت را.. زیباست اگر مردم تو را مرتب و پاکیزه ببینند اما.. زیباتر این است که خداوند رحمن قلبت را در حال ذکر و یاد خویش ببیند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💚 رو سیاهَم امّـا ، به نگاهِ ... رو سفید میشوم آقا‌‌‌!
❤️امام صادق عليه السلام : هر کس می‌خواهد در دل خویش لذت دوستی ما اهل بیت را احساس کند، برای مادرش زیاد دعا کند. 📚بحار الأنوار ج۲۷ ص ۱۴۷
✨«پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»: 🔅لَولا أنَّ الشَّیاطینَ یَحومونَ عَلی قُلوبِ بَنی‌آدَمَ لَنَظَروا اِلَی المَلَكُوت 🌱اگر بنی‌آدم گرفتار إغوا و وسوسه‌های شیطانی نبودند ملکوت و عظمت آسمان‌ها را با چشم دل مشاهده می‌کردند 📙(بحار، ج ٧٠، ص ٥٩)
میزونید😂?
حال یه شیعه همیشه باید خوب باشه💪🏻
• هر‌موقع‌به‌بهشت‌زهرا‌میرفت... آبۍ‌‌بر‌میداشت‌‌وقبور‌شهدا‌رومۍ‌شست‌! میگفت‌:با‌شهدا‌قرار‌گذاشتم‌‌که‌من‌‌غبار‌رو از‌روۍِقبر‌هاۍآنها‌بشورم‌وآنهاهم‌غبار‌ِ گناه‌‌رواز‌روۍ‌ِ‌دل‌‌من‌‌بشورند... - شهیدرسول‌خلیلی🌱 • •