eitaa logo
مدافعان حـــرم
900 دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
10.8هزار ویدیو
229 فایل
🌱بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊 زنده کردن یاد و خاطره ی شهدا کمتر از شهادت نیست 🥀 "مقام معظم رهبری " ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17332925273420 اطلاعات👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1883046322C1568ca0f84 900_____________🛬_1k
مشاهده در ایتا
دانلود
ای که روشن شود از نور تو هر صبح جهان روشنای دل من.... حضرت خورشید سلام
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات بر جان و دل صبور مهدی صلوات تا امر فرج شود مهیا بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
اردوغان اگر بلد نیست بره بین مردم زلزله زده، رئیسی رو‌بفرستیم یادش بده😉
✍️ سدها عامل وقوع 100 زلزله در دنیا بوده اند که در یک نمونه در سال 2008 در چین 135 هزار کشته داشته سد اردوغان ظاهرا صد و یکمی آنهاست...
خواستگاری به سبک سعدی 😂😍 جناب ‏سعدی رفته خواستگاری دیده معیاراش به دختره نمیخوره اینجوری خواستگاریو پیچونده : من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم؟ حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم 😂😂
اوکراین را به جهنم انتقام ملت ایران از اروپا و آمریکای جنایت کار تبدیل خواهیم کرد جنگ اصلی اوکراين هنوز آغاز نشده است، بهاری آتشین در انتظار جانيان و سفاکان است
ز دوری تو نمردم چه لاف مهر زنم که خاک بر سرِ من باد و مهربانی من :) محتشم‌کاشانی
‌"مابیشترین‌چیزی‌کھ‌‌امروزنیازداریم این‌است‌کھ‌نوجوانان‌وجوانان‌ما‌بہ طورجدی‌درس‌بخوانند..📚! _ حضرت‌آقا _ |جهادعلمی؛✌️🏿'
‹📻🕊›
ااستاد‌پناهیان:↯ تجربہ‌بهم‌یا‌دداده‌ڪه... براےاینڪه‌طلب‌شهادت‌ڪنے ‌نبایدبہ‌گذشتہ‌خودت‌نگاه‌کنے...! راحـت‌بـاش! نگــران‌هیـچےنبـاش! فقط‌مواظب‌این‌باش‌ڪه شیطون‌بهت‌نگہ‌تولیاقت‌شهادت‌ندارے....!ジ 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برم جمکران ببینم این اُسکُلا کجا میرن! ماجرای پسری که مسیرِ زندگیش در جمکران عوض شد..✨
``شکارِلحظه|شناختین؟🌱 :) اگه یه فوتبالیست تو یه پارتی شبانه باشه خبرش همه جا پخش میشه‌ مگه نه؟ اما اگه یه فوتبالیست اعتکافِ حرمِ امام‌رضا علیه السلام ثبت نام کنه و سه روز صورتشو با چفیه بپوشونه که بتونه ناشناس زيارت کنه و به عبادت خدا و معنویاتش بپردازه و تشریفاتی نداشته باشه اصلا خبرش پخش نمیشه.
شعار مردم ترکیه: کاش ماهم از این تروریستا داشتیم...
شعار غربی های مدعی انسانیت: چراغی که به ترکیه رواست، به سوریه حرام‌ است!
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت سی و سوم: دلت می آید؟ ... نهار رسیدیم سبزوار ... کنار یه پارک ایستادیم ... کمک مادرم وسایل رو برای نهار از توی ماشین در آوردم ... وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... سر سفره نشسته بودیم ... که خانمی تقریبا هم سن و سال مادرم بهمون نزدیک شد ... پریشان احوال ... و با همون حال، تقاضاش رو مطرح کرد ... - من یه دختر و پسر دارم ... و ... اگر ممکنه بهم کمکی کنید ... مخصوصا اگر لباس کهنه ای چیزی دارید که نمی خواید ... پدرم دوباره حالت غر زدن به خودش گرفت ... - آخه کی با لباس کهنه میره سفر؟ ... که اومدی میگی لباس کهنه دارید بدید ... سرش رو انداخت پایین که بره ... مادرم زیرچشمی ... نگاه تلخ معناداری به پدرم کرد ... و دنبال اون خانم بلند شد ... - نگفتید بچه هاتون چند ساله ان؟ ... با شرمندگی سرش رو آوردباال ... چهره اش از اون حال ناراحت خارج شد ... با خوشحالی گفت ... - دخترم از دخترتون بزرگ تره ... اما پسرم تقریبا هم قد و قواره پسر شماست ... نگاهش روی من بود ... مادرم سرچرخوند سمت من ... سوئیچ ماشین رو برداشت و رفت سر ساک و پدرم همچنان غر می زد ... سعید خودش رو کشید کنار من ... - واقعا دلت میاد لباسی رو که خودت می پوشی بدی بره؟... تو مگه چند دست لباس داری که اونم بره؟ ... بابا رو هم که می شناسی ... همیشه تا مجبور نشه واست چیزی نمی خره ... برو یه چیزی به مامان بگو ... بابا دوباره باهات لج می کنه ها ...
🚶🏽‍♂کار از این فرهنگی تر آخه ؟✋🏾 دمتون گرم نیت مهمه