بسم الله الرحمن الرحیم
#رمان_نسل_سوخته
قسمت پنجاهم: دعایم کن
با شنیدن این جمله حسابی جا خوردم ... همین طور مات و مبهوت چند لحظه بهش
نگاه کردم ... با تکرار جمله اش به خودم اومدم ....
تلویزیون رو خاموش کردم و نشستم پایین تخت ... هنوز بسم الله رو نگفته بودم که ...
- پسرم ... این شب ها ... شب استجابت دعاست ... اما یه وقتی دعات رو واسه من حروم
نکنی مادر ... من عمرم رو کردم ... ثمره اش رو هم دیدم ... عمرم بی برکت نبود ... ثمره
عمرم ... میوه دلم اینجا نشسته ...
گریه ام گرفت ...
- توی این شب ها ... از خدا چیزهای بزرگ بخواه ... من امشب از خدا فقط یه چیز می
خوام ... من ازت راضیم ... از خدا می خوام ... خدا هم ازت راضی باشه ...
پسرم یه طوری زندگی کن ... خدا همیشه ازت راضی باشه... من نباشم ... اون دنیا هم
واست دعا می کنم ... دعات می کنم ... همون طور که پدربزرگت سرباز اسلام بود ... تو
هم سرباز امام زمان بشی ... حتی اگر مرده بودی ... خدا برت گردونه ...
دیگه نمی تونستم خودم رو کنترل کنم ... همون طور روی زمین ... با دست ... چشم
هام رو گرفته بودم ... و گریه می کردم ... نیمه جوشن ... ضعف به بی بی غلبه کرد و
خوابش برد ... اما اون شب ... خواب به چشم های من حروم شده بود ... و فکر می کردم
...
در برابر چه بها و تلاش اندکی ... در چنین شب عظیمی ... از دهان یه پیرزن سید ... با
اون همه درد ... توی شرایطی که نزدیک ترین حال به خداست ... توی آخرین شب قدر
زندگیش... چنین دعای عظیمی نصیبم شده بود ...
خدایا ... من لایق چنین دعایی نبودم ... ولی مادربزرگ سیدم ... با دهانی در حقم دعا
کرد ... که دائم الصلواته ... اونقدر که توی خواب هم ... لب هاش به صلوات، حرکت می
کنه ... خدایا ... من رو لایق این دعا قرار بده ...
قسمت پنجاه و یکم: برکت
با وجود فشار زیاد نگهداری و مراقبت از بی بی ... معدلم بالای هجده شده بود ... پسر
خاله ام باورش نمی شد ... خودش رو می کشت که ...
- جان ما چطوری تقلب کردی که همه نمراتت بالاست؟ ...
اونقدر اصرار می کرد که ... منی که اهل قسم خوردن نبودم... کم کم داشتم مجبور به
قسم خوردن می شدم ... دیگه اسم تقلب رو می آورد یا سوال می کرد ... رگ های
صورتم که هیچ... رگ های چشم هام هم بیرون می زد ...
ولی از حق نگذریم ... خودمم نمی دونستم چطور معدلم بالای هجده شده بود ... سوالی
رو بی جواب نگذاشته بودم... اما با درس خوندن توی اون شرایط ... بین خواب و بیداری
خودم ... و درد کشیدن ها و خواب های کوتاه مادربزرگ ... چرت زدن های سر کلاس
... جز لطف و عنایت خدا ... هیچ دلیل دیگه ای برای اون معدل نمی دیدم ... خدا به
ذهن و حافظه ام برکت داده بود ...
دو ماه آخر ... دیگه مراقبت های شیفتی و پاره وقت ... و کمک بقیه فایده نداشت ...
اون روز صبح ... روزی بود که همسایه مون برای نگهداری مادربزرگ اومد ... تا من برم
مدرسه ... اما دیگه اینطوری نمی شد ادامه داد ... نمی تونستم از بقیه بخوام لباس ها و
ملحفه ها رو بشورن ... آب بکشن و بلافاصله خشک کنن ...
تصمیمم رو قاطع گرفته بودم ... زنگ کلاس رو زدن ... اما من به جای رفتن سر کلاس
... بعد از خالی شدن دفتر ... رفتم اونجا ... رفتم داخل و حرفم رو زدم ...
- آقای مدیر ... من دیگه نمی تونم بیام مدرسه ... حال مادربزرگم اصال خوب نیست ...
با وجود اینکه داییم، نیروی کمکی استخدام کرده ... دیگه اینطوری نمیشه ازش
پرستاری کرد ... اگه راهی داره ... این مدت رو نیام ... و الا امسال ترک تحصیل می کنم
...
اصرارها و حرف های مدیر ... هیچ کدوم فایده نداشت ... من محکم تر از این حرف ها
بودم ... و هیچ تصمیمی رو هم بدون فکر و محاسبه نمی گرفتم ... در نهایت قرار شد ...
من، این چند ماه آخر رو خودم توی خونه درس بخونم ...
حرکتهای کوچیک، گاهی نتایج بزرگ میدن
اون کاسب مغازهدار قمی که وقتی خبر توهین به امام رو شنید، کرکرهی مغازش رو کشید پایین و رفت خونه
آیا فکرشو میکرد این حرکتش به یه موج گستردهی کشوری تبدیل بشه و نهایتا کار شاه مملکت رو به فرار بکشونه؟👊
دوستیا توی جبهھ طوری بود که
همدیگھ رو از میون گلولهها بیرون میکشیدن...(:
سعی کنید رفاقتایی داشته باشید
که همدیگه رو از گناه نجات بدین!🌱
🔹اخلاق امربه معروف چیه ⁉️
🔹چطور رفتار کنیم که اثر گذار باشه❓
🔹شیوه پیامبر واخلاقشون چطور بود که تونستن تو قلب بقیه نفوذ کنن😀؟
🔹ما چطور میتونیم الگو بگیریم🤔
قراره جواب این سوالات رو توی کلاس انلاینمون بگیریم
به مناسبت بعثت پیامبرمون (ص)
یه #کلاس_رایگان داریم درمورد اخلاق 😎
زمان: شنبه ۲۹ بهمن _ ساعت ۱۹
مکان: اسکای روم و از طریق لینک زیر
https://www.skyroom.online/ch/poshtybanman/mahdyar
🔰 #رسانه_نوجوان_مهدیار
@mahdyar_59
چندتا راه برای امام زمانی شدن شنیدم که یک موردشوالان میگم
وقطعاشماهم بافکرکردن به راه هایی رسیدید💚.
بزرگواری میفرمودن:
_اگه میخواید مهدوی شید،
همیشه با آقا صحبت کنید
نمازتونوخوندید تموم کردید بگید
بابامهدی🤍!
طاعات وعباداتتون قبول باشه التماس دعا..
درس میخونید بگید بابامهدی دارم درس میخونم براتون سرباز مفیدی شم
بتونم خدمت کنم
بابامهدی کمکم کنید بفهمم، متوجه شم واز چیزایی که یادمیگیرم استفاده کنم وموفق شم.
ازاتفاق های روزمره، ازگناهایی که نمیتونید دیگه تکرارش نکنید و.. برا بابامهدی تعریف کنید.
مثلا یه کاری روانجام دادید هدیه کنید به چهارده معصوم وشهدا و.. و بگید «به نیت ظهور»
🔷️کاربر عربستانی خطاب به آیت الله العظمی خامنهای:
«دمپایی کهنهی شما به پادشاهی آل سعود و تاج و تخت و تمام قصرهایش میارزد.»
#لبیک_یا_خامنه_ای🇮🇷
🔺طبق اعلام برخی منابع: روسیه درحال مذاکره با ایران است تا بتواند چند خط تولید پهپاد های ایرانی را در روسیه ایجاد کند و خطوط ساخت جنگنده های سوخو 35 و سوخو57 را در ایران ایجاد کند.😎
#ایران_قوی🇮🇷
مدافعان حـــرم
https://EitaaBot.ir/poll/wo9d3s خواهرا ،برادرا این لینک رو جواب بدین👆👆👆👆
با این حساب دخترا ی کانال بیشترن😎
پسرا که جواب ندادن😌
شرمنده دوستان شدم امشب نتونستم بیام تو کلاس 😔
نمیدونم چی شد حالم خوب سر ضبط بودم
دم مغرب یک دفعه به یک ساعت افتادم و دست و پام و بدن کلا خالی کرد، یک ضعف عجیبی تا حالا سابقه نداشتم اینجوری 😐
انشالله بهتر بشم جبران می کنم کلاس رو
کلاس خصوصی با والدین مهدیارشو که یکشنبه شب فعلا به قوت خودش باقیه، اگر بهتر نشدم اطلاع میدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صحبتهای معلم مازندرانی
سلامی دوباره✋
بریم ادامه چالش😃
بعد از کلی فرستادن تم های جور واجور که خیلی هم قشنگ بودن
4تای بهترین رو انتخاب کردیم😍
که قراره داخل کانال گذاشته بشه و شما بزرگوار ها به بهترین تم رو انتخاب کنید و رای بدید 😁🤩
از اینجا به بعد ریش و قیچی دست شماست😉