مدافعان حـــرم
رفیـــق یعنے وقٺی نگـاش مےڪنی لبخند خدارو تو وجودش حس مےڪنی.. #عکاسی_مجاهد #رفیقانه #مجاهدِ_بی
یکی نیست بگه اون دستمال اونجا چیکار میکنه 🦖😫
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَاللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ.
سلام بر تو اى حجّت خدا در زمينش، سلام بر تو اى ديده خدا در ميان مخلوقاتش، سلام بر تو اى نور خدا كه رهجويان به آن نور ره مىيابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده مىشود، سلام بر تو اى پاكنهاد و اى هراسان از آشوب دوران، سلام بر تو اى همراه خيرخواه، سلام بر تو اى كشتى نجات، سلام بر تو اى چشمه حيات، سلام بر تو، درود خدا بر تو و بر خاندان پاكيزه و و پاكت، سلام بر تو، خدا در تحقق وعدهاى كه به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرمايد، سلام بر تو اى مولاى من، من دلبسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب میجويم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار میكشم.
#امام_زمان
✨✨✨✨✨✨
رمان: #قصهدلبری
قسمت_شصتم
همه ی هم و غمش این بود که تا جایی که بدنمان می کشد ، در حرم بمانی زیارت نامه بخوانیم و روضه و توسل . سیری نداشت ...
زمانی که اشکی نداشت ، راه می افتاد که برویم هتل.
هتل هم می آمد که تجدید قوا کند برای دوباره رفتن به حرم ..
در کاروان ، رفیقی پیدا کرد لنگه خودش..
هم مداح بود هم پاسدار!
مداحی و روضه کاروان را دو نفری انجام می دادند ،ولی اهل این نبود ، که با کاروان و با جمع برود ..
می خواست دو نفری باهم باشیم .
می گفت :« هرکی کربلا میره ، از صحن امام رضا میره!»
قسمت شد خادم حرم حضرت عباس علیه السلام فیش غذا به ما داد ..
خیلی خوشحال بودیم ، رفتیم مهمانسرای حضرت
با خواهرم رفتیم برگه جواب آزمایش را بگیریم ، جوابش مثبت بود .
میدانستم چقدر منتظر است
مأموریت بود .
زنگ که زدم بهش گفتم ، ذوق کرد .
میخندید
وسط صحبت قطع شد ..
فکر کردم آنتن رفته یاشارژ گوشی اش مشکل پیدا کرده .
دوباره زنگ زد ، گفت : « قطع کردم برم نماز شکر بخونم!»
این قدر شاد و شنگول شده بود که نصف حرف هایم را نشنید
خیلی انتظارش را می کشید
در ماموریت های عراقی و سوریه لباس نوزاد خریده بود و در حرم تبرک کرده بود به ضریح
در زندگی مراقبم بود ، ولی در دوران بارداری بیشتر
از نه ماه ، پنج ماهش نبود و همه آن دوران را خوابیده بودم ..
دست به سیاه و سفید نمی زدم . از بارداری قبل ترسیده بودم
خیلی لواشک و قرء قوروت دوست داشتم
تا اسمش میامد هوس می کرد
✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨
رمان: #قصهدلبری
قسمت_شصتویکم
پدر و مادرم می گفتند : « نخور فشارت می افته! »
اما محمدحسین برایم می خرید😁
داخل اتاق صدایم میزد : « بیا باهات کار دارم!»
لواشک و قره قوروتها را یواشکی به من می داد و با خنده می گفت :
« زن مارو! باید مثه معتادا بهش جنس برسونیم ! »
نمی توانستم زیاد در هیئت ها شرکت کنم .
وقتی میدید مراعات می کنم ، خوشحال می شد و برایم غذای تبرکی می آورد
برای خواندن خیلی از دعاها و چله ها کمکم می کرد .
پا به پایم می آمد که دوتایی بخوانیم
بعضی را خودش تنهایی می خواند
زیاد تربت به خوردم میداد.
به خصوص قبل از سونوگرافی و آزمایش ها..
خودش از کربلا آورده بود و می گفت : « اصل اصله!»
اسم بچه را از قبل انتخاب کرده بودیم : امیرحسین
در اصل ، امیرحسین اسم بچه اولمان بود .
به پیشنهاد یکی از علمای تهران ، گذاشتیم امیرمحمد .
گفته بود : « اسم محمد رو بذارید روش تا به برکت این اسم ، خدانظر كنه و شفا بگیره ! »
می گفت :
« اگه چهار تا پسر داشته باشم ، اسم هرچهارتاشون رو میذارم حسین ! »
با کمک مادرم ، داخل ماشین نشستم .
راه افتاد . روضه گذاشت ، روضه حضرت علی اصغر..
سه تایی تادم در بیمارستان گریه کردیم برای شیرخواره امام حسین (ع)
زایمانم در بیمارستان خصوصی بود ..
لباس مخصوص پوشید آمد داخل اتاق .
به نظرم پرسنل بیمارستان فکر می کردند الان گوشه ای می نشیند و لام تا کام حرف نمی زند..
برعکس ، روی پایش بند نبود ، هی قربان صدقه ام می رفت
✨✨✨✨✨
40.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴اگه با شنیدن اسم خانم رقیه (س) یاد محرم و روضه و مصیبت می افتی این نماهنگ مخصوص توئه🫵
✍کم کاری های ما در حوزه تولیدات رسانه ای و فرهنگی از اهل بیت اونقدری بوده که بچهامون حضرت رقیه رو اگر بشناسن فقط به روضه و مصیبت میشناسن و این خوب نیست چون ممکنه با حضرت اُنس نگیرن
یکسری بچهای سوریه و ایران در حرم حضرت رقیه (س) برای دردانه اباعبدالله یه جشن تولد با کیک و بادکنک آرایی ضریح گرفتن
پیشنهاد میکنم سیده رقیه رو حتما ببینید👌
#ذکر_درمانے
💎آیت الله العظمی شیخ محمد تقی بهجت در حاشیه قرآن شخصی خود دستور عمل زیبایی را نوشته بودند که در ادامه می خوانید:
💎هر کس در بین الطلوعین یعنی بین فجر کاذب و فجر صادق ( ۵ دقیقه قبل از اذان صبح تا ۵ دقیقه بعد از اذان) این ذکر را بگوید هر حاجتی داشته باشد برآورده میشود
💎ولو اگر تشرف به خدمت امام زمان (عج) باشد:
صلوات (۱۴ بار)
یا مولای یا صاحب الزمان ادرکنی (۴۰ بار)
صلوات (۱۴ بار)