فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مهران_رجبی
من باید جواب....
عزت رو «فالوور» و «من و تو» نمیده.
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹
#کانال_مدافعان_حرم
#رمان_سرزمین_زیبای_من
دنیای بدون مرز
کم کم داشتم فراموش می کردم ... خطی رو که خودم وسط اتاق کشیدم از بین رفته بود ... رفتار هادی، اون خط رو از توی سرم پاک کرد ... .
هر چه می گذشت، احساس صمیمیت در وجود من شکل می گرفت ... اون صبورانه با من برخورد می کرد ... با بزرگواری اشتباهاتم رو ندید می گرفت ... و با همه متواضع بود ... حالا می تونستم بین مفهوم صبور بودن با زجر کشیدن و تحمل کردن ... تفاوت قائل بشم ... مفاهیمی چون بزرگواری و تواضع برام جدید و غریب بود ... برای همین بارها اونها رو با ترحم اشتباه گرفته بودم ... سدهایی که زندگی گذشته ام در من ساخته بود، یکی یکی می شکست ... و در میان مخروبه درون من ... داشت دنیای جدیدی شکل می گرفت ...
با گذر زمان، حسرت درون من بیشتر می شد ... این بار، نه حسرتی به خاطر دردها و کمبودها ... این حس که ای کاش، از اول در چنین فرهنگ و شرایطی زندگی کرده بودم ... این حس غریب صمیمیت ...
دوستی من با هادی، داشت من رو وارد دنیای جدیدی از مفاهیم می کرد ... اون کتاب های مختلفی به زبان فارسی بهم می داد ... خنده دار ترین و عجیب ترین بخش، زمانی بود که بهم کتاب داستان داد ... داستان های کوتاه اسلامی ... و بعد از اون، سرگذشت شهدا ... من، کاملا با مفهوم شهادت بیگانه بودم اما توی اون سرگذشت ها می تونستم بفهمم ... چرا بعد از قرن ها، هنوز عاشورا بین مسلمان ها زنده است ... و علت وحشت دنیای سرمایه داری رو بهتر درک می کردم ...
کار به جایی رسیده بود که تمام کارهای هادی برام جالب شده بود ... و ناخودآگاه داشتم ازش تقلید می کردم ... تغییر رفتار من شروع شد ... تغییری که باعث شد بچه ها دوباره بیان سمتم و کم کم دورم رو بگیرن ... اول از همه بچه های افغانستان، من رو پذیرفتن ... هر چند، هنوز نقص زیادی داشتم ... تا اینکه ... آخرین مرز بین ما هم، اون روز شکست ... .
هادی کلا آدم خوش خوراکی بود ... اون روز هم دیرتر از همه برای غذا رسید ... غذا هم قرمه سبزی ... وسط روز چیزی خورده بودم و اشتهای چندانی نداشتم ...
هادی در مدتی که من نصف غذام رو بخورم، غذاش تموم شده بود ... یه نگاهی به من که داشتم بساط غذام رو جمع می کردم انداخت ... و در حالی که چشم هاش برق می زد گفت ... بقیه اش رو نمی خوری؟ ... سری تکان دادم و گفتم ... نه ... برق چشم هاش بیشتر شد ... من بخورم؟ ... بدجور تعجب کردم ... مثل برق گرفته ها سری تکان دادم ... اشکالی نداره ولی ... .
با خوشحالی ظرف رو برداشت و شروع به خوردن کرد ... من مبهوت بهش نگاه می کردم ... در گذشته اگر فقط دستم به ظرف غذای یه سفید پوست می خورد ... چنان با من برخورد می کرد که انگار آشغال بهش خورده ... حتی یه بار ... یکی شون برای اعتراض، کل غذاش رو پاشید توی صورتم ... حالا هادی داشت، ته مونده غذای من رو می خورد ... .
وسایلم رو جمع کردم و اومدم بیرون ... گریه ام گرفته بود ... قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ...
رسم بندگی
حال عجیبی داشتم ... حسی که قابل وصف نبود ... چیزی درون من شکسته شده بود ... از درون می سوختم ... روحم درد می کرد ... و اشک بی اختیار از چشم هام پایین می اومد ... .
تمام سال های زندگیم از جلوی چشمم عبور می کرد ... تمام باورهام نسبت به دنیا و انسان هایی که توش زندگی می کردن فروریخته بود ... احساس سرگشتگی عجیبی داشتم ...تمام عمر از درون حس حقارت می کردم ... هر چه این حس و تنفرم از رنگ پوستم بیشتر می شد ... از دنیا و انسان هایی که توی اون زندگی می کردن ... بیشتر متنفر می شدم ... .
هر چه این حس حقارت بیشتر می شد ... بیشتر دلم می خواست به همه ثابت کنم ... من از همه شما بهتر و برترم ... اما به یک باره این حس در من شکست... برای اولین بار ... قلبم به روی خدا باز شد ...برای اولین بار ... حس می کردم منم یک انسانم ...برای اولین بار ... دیگه هیچ رنگی رو حس نمی کردم ... وجودم رنگ خدا گرفته بود ...
یه گوشه خلوت پیدا کردم ... ساعت ها ... بی اختیار گریه می کردم ... از عمق وجودم خدا رو حس کرده بودم ... .
شب ... بلند شدم و وضو گرفتم ... در حالی که کنترلی در برابر اشک هام نداشتم ... به رسم بندگی ... سرم رو پایین انداختم ... و رفتم توی صف نماز ایستادم ... بچه ها همه از دیدن من، جا خوردن ... اون نماز ... اولین نماز من بود ...
برای من، دیگه بندگی، بردگی نبود ... من با قلبم خدا رو پذیرفتم ... قلبی که عمری حس حقارت می کرد ... خدا به اون ارزش بخشیده بود ... اون رو بزرگ کرده بود ... اون رو برابرکرده بود ... و در یک صف قرار داده بود ...حالا دیگه از خم کردن سرم خجالت نمی کشیدم ...
بندگی و تعظیم کردن ... شرم آور نبود ... من بزرگ شده بودم ... همون طور که هادی در قلب من بزرگ شده بود ...
ان الله مع الصابرین
کمی هم خبرهای جهان رو ببینیم
تخممرغ در انگلیس سهمیهبندی شد
🔹مردم انگلیس بهدنبال تخممرغ با طبقههای خالی فروشگاهها مواجه شدهاند. گستردهترین شیوع آنفولانزای پرندگان در انگلیس و افزایش هزینهها عرضه تخممرغ در سراسر کشور را با مشکل مواجه کردهاست.
🔹مشتریان در سوپرمارکتهای بزرگ سنتزبری و تسکو هیچ تخممرغی پیدا نمیکنند و فروشگاه لیدل در برخی از شعبههای خود تخممرغ را سهمیهبندی کردهاست.
⭕️خنده داره! :))))
🔻جمهوری اسلامی همان نظامی است که دنیا اراده کرد که دولت سوریه سقوط کند اما این اجازه را نداد. اما حالا بعضی ها القا می کنند، کار جمهوری اسلامی تمام شده است! خنده دار است.
#ایران_قوی
#جمهوری_اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر زیبایی که حاج مهدی رسولی در دانشگاه زنجان خواند👌👌
احسنت بر این مداح بصیر
خانمها حتماً ببینید👌😎
به خودم افتخار کردم...
دوستان خیلی قشنگ جایگاه زن رو تو شعر بیان کرده .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#برای_ایران 🇮🇷
همه با هم کنار تیم ملی هستیم
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
در زمان غیبت
امام زمان(عج)
چشم و گوشتان
به ولیفقیه باشد...
🔻شهیدمهدیزینالدین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- #استوری
حالا بعد از شهادت پدر او مرد خانه است
به مسئولیتش و ادامه راه پدر می اندیشد
وداع فرزند شهید مدافع حرم #مهدی_اثنی_عشری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداکنه بهم نگی تموم فرصتت...💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
#استوری
#حامد_زمانی
#امام_زمان
#جمعه
#دلتنگی
#لبیک_یا_خامنه_ای ❤
#پایان_مماشات
#ایران_قوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نترسید؛همهچیدرستمیشه!☺️
چراچهارتابیحجابمیریزنبیرون
فکرمیکنیدانقلابکارشتمومه؟
#پشت_انقلابمان_هستیم✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 استاد #رائفی_پور
شما فکر کن اگر تشیع و اهل بیت نبودن
یکی همین داعشی هارو میدید
میگفت این اسلامه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
امام حسین(علیهالسلام): هنگامی که مردم به وسیله بلا آزموده میشوند، دیندار کم میشود!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو به آرزوت رسیدی🙃♥️🌿:)!
#شهید_آرمان_علی_وردی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥️قول میدهم که بیتابی نکنم...
🔹صحبتهای همسر شهید دانیال رضازاده در مراسم تشییع شهدای امنیت در مشهد
مدافعان حـــرم
کمی هم خبرهای جهان رو ببینیم تخممرغ در انگلیس سهمیهبندی شد 🔹مردم انگلیس بهدنبال تخممرغ با طب
اینا واسه پوشاندن نداری خودشون این اغتشاشو ها رو گنده کردن
وگرنه هر ساله اینا چرت و پرت میگن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-
انتخابمنمسیر
ابتذالنیست
هرزگیبرایمیهن
افتخارنیست...‼️
استوࢪے¦story📲
#لبیک_یا_خامنه_ای✋🏼
#پایان_مماشات 💥
#حجاب🧕🏻
-
مدافعان حـــرم
_ تا بسیج هست ،
نظام اسلامی و جمهوری اسلامی
از سوی دشمنان تهدید نخواهد شد ،
این یک رکن اساسی است .
[ سیدعلیخامنهای ]
#دستور_جهاد
#فرمانده
هیئت، کانون جهاد است؛ هیئت، کانون جهاد است؛ جهاد فیسبیلالله، جهاد در راه احیای مکتب اهلبیت، مکتب امام حسین (علیه السّلام)، مکتب شهادت. خب ائمّه (علیهم السّلام) چه جور جهادی میکردند؟ ائمّه جهاد نظامی که نمیکردند؛ جز معدودی -فقط حضرت امیرالمؤمنین، امام حسن مجتبیٰ و حضرت امام حسین با شمشیر جنگیدند- بقیّهی ائمّه که با شمشیر نجنگیدند؛ جهادشان چه بود؟ «جهاد تبیین»؛ همین که بنده مکرر تکرار میکنم تبیین یا جهاد تبیین، تبیین کنید، روشنگری کنید. هیئت، محلّ جهاد تبیین است. به نظر من از این «اَحیوا اَمرَنا» این نکتهی بسیار مهم استفاده میشود.