#معرفیشهید
شهید مدافعحرم: محمدهادی ذوالفقاری
تاریخ تولد: ۱۳۶۷/۱۱/۱۳
محل تولد: تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
محل شهادت: مکیشفیه،سامرا
نحوه شهادت: شهادت در عملیاتانتحاری
محل مزار شهید: وادیالسلام،نجف
یادبود مزارشهید: گلزارشهدای تهران
᪥࿐🍓
ملاک های شیخ هادی برای ازدواج بر خلاف
جوانان نسل جدید ، خاص و خدایی بود.
دلش می خواست همسرش حجاب کامل داشته باشد.
می گفت دوست ندارم همسرم به شبکه های اجتماعی
و رسانه ها و تلوزیون و .. وابستگی غلط داشته باشد.
وقتش را پای سریال ها و فیلم ها تلف نمی کرد.
می گفت وقت انسان را هدر می دهد.
از نظر او زندگی بدون اینها زیبا تر بود.
📚 کتاب پسرک فلافل فروش
#شهیدمحمدهادی_ذلفقاری
کار فرهنگی مسجد موسی ابن جعفر علیه السلام بسیار گسترده شده بود.سید علی مصطفوی برنامه های ورزشی و اردویی زیادی را ترتیب می داد.
همیشه برای جلسات هیئت یا برنامه های اردویی فلافل می خرید.می گفت هم سالم است هم ارزان.
یک فلافل فروشی به نام جوادین در خیابان پشت مسجد بود که از آنجا خرید می کرد.
شاگرد این فلافل فروشی یک پسر با ادب بود.که با یک نگاه می شد فهمید این پسر زمینه ی معنوی خوبی دارد.
بارها با خود سید علی مصطفوی رفته بودیم سراغ این فلافل فروشی و با این جوان حرف می زدیم.سید علی می گفت:این پسر باطن پاکی دارد،باید او را جذب مسجد کنیم.
برای همین چندبار با او صحبت کرد و گفت که ما در مسجد چندین برنامه ی فرهنگی و ورزشی داریم.اگر دوست داشتی بیا و توی این برنامه ها شرکت کن.
حتی پیشنهاد کرد که اگر فرصت نداری،در برنامه ی فوتبال بچه های مسجد شرکت کن.آن پسرک هم لبخندی می زد و می گفت: چشم.اگر فرصت شد،می یام.
رفاقت ما با این پسر در حد سلام و علیک بود. تا اینکه یک شب مراسم یادواره ی شهدا در مسجد برگزار شد.این اولین یادواره ی شهدا بعد از پایان دوران دفاع مقدس بود.
در پایان مراسم دیدم همان پسرک فلافل فروش انتهای مسجد نشسته!
به سید علی اشاره کردم و گفتم: رفیقت اومده مسجد.
سیدعلی تا او را دید بلند شد و با گرمی از او استقبال کرد.بعد او را در جمع بچه های بسیج وارد کرد و گفت:ایشان دوست صمیمی بنده است که حاصل زحماتش را بارها نوش جان کرده اید!
خلاصه کلی گفتیمو خندیدیم.بعد سید علی گفت: چی شد این طرفا اومدی؟!
اوهم با صداقتی که داشت گفت: داشتم از جلوی مسجد رد می شدم که دیدم مراسم دارید.گفتم بیام ببینم چه خبره که شما رو دیدم.
سیدعلی خندید و گفت: پس شهدا تو رو دعوت کردن.
بعد باهم شروع کردیم به مجع آوری وسایل مراسم. یک کلاه آهنی مربوط به دوران جنگ بود که این دوست جدید ما با تعجب به آن نگاه می کرد.سید علی گفت:اگه دوست داری، بگذار روی سرت.
اوهم کلاه رو گذاشت روی سرش و گفت: به من می یاد؟
سیدعلی هم لبخندی زد و به شوخی گفت: دیگه تموم شد، شهدا برای همیشه سرت کلاه گذاشتند!
همه خندیدیم. اما واقعیت همانی بود که سید گفت: این پسر را گویی شهدا در همان مراسم انتخاب کردند.
پسرک فلافل فروش همان هادی ذوالفقاری بود که سید علی مصطفوی او را جذب مسجد کرد و بعد ها اسوه و الگوی بچه های مسجدی شد
عشق خواهری ♥️😍:
این شهید بزرگوار دو مزار دارد یکی در نجف یکی در تهران به رسم یادبود .شهید هادی یکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ شهید شد اما پیکرش پنجشنبه پیدا شد این هم بی دلیل نبود هادی در شب اول فاطمیه در سامرا و کاظمین تشییع شد و شب جمعه در کربلا و نجف بسیار باشکوه تشییع شد نماز را نیز مرحوم آیت الله آصفی نماینده رهبر انقلاب در نجف بر پیکر هادی اقامه کرد تشییع و تدفین هادی در وادی السلام نجف است این قبر کمی جلوتر از مزارا سید علی قاضی است هادی محل مزار خود را می دانست او مدتها در کنار قبر خود مشغول نماز و عبادت بود
از خواهرنم میخواهم که حجابشان را مثل حضرت زهرا رعایت کنند نه مثل حجاب های امروز چون حجابها بوی زهرا نمی دهد از برادرانم میخواهم که غیر از حرف آقا (ولی فقیه )است حرف کسی دیگر را گوش ندهد جهان در حال تحول است دنیا دیگر طبیعی نیست الان دو جهاد در پیش داریم اول جهاد نفس که واجب تر است زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم می شود که اهل جهنم هستیم یا بهشت حتی در جهاد با دشمن ها احتمال میرود که فردکشته شود ولی شهید به حساب نیاید چون برای هوای نفس رفته...