♥امام حسن مجتبى علیه السلام می فرمایند :
(( أنَا الضّامِنُ لِمَن لَم یَهجُس فى قَلبِهِ إِلاَّ الرِّضا
أَن یَدعُوَ اللّه فَیُستَجابَ لَهُ؛ ))
كسى كه در دلش هوایى جز خشنودى خدا خطور نكند،
من ضمانت مى كنم كه خداوند دعایش را مستجاب كند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چکار کنیم مردها
دنبال کس دیگه ای نرن ...؟!
«📕 ⃟🚘»
-
-
بعضۍوقتاۍِجورۍباآهنگحسمیگیریموبغض
میڪنیم . .!
ڪھ اگر اون بغضروبراۍخداڪردھبودیمجورۍ
بغلمونمۍڪردڪھتمــامغمهاۍدنیــارو
فراموشمیڪردیموآرووممۍشدیم...シ!
-
-
⸾🍓 ⃟📮⸾↫ #بدون_ٺعاࢪف"
⸾🍓 ⃟📮⸾↫ #مدیر"
‹⛓💌›
••
من ملڪه هستم!!! 😌
آرے ، خداے مهـــربانم
مرا ملڪه آفرید و چادرم، تاج بدگےام
را بر سرم نهاد 💚👑
و مرا فرمانرواے چشمان آدمیان
منصوبــ کرد...!!
چرا ڪه من تعیین میڪنم🧕
چه کسۍ لایق دیدن زیبایی هایم باشد.
من ملڪه هستم!! 😇
چادرم
خود نمادِ ملڪه بودنِ من استــ...! 😌👑
🌿#کلام_شهید💌
ملتے که شهیدانش را فراموشکند؛
هرگز رنگ خوشبختیوعزت را نخواهد دید!
#شهید_احمد_مهنه♥️🕊
♥️!“•••
⋆.
سَـلآممَـنبھحـُسینو،بہڪربَلآ؎ِحسیـن
تمـٰآمعـٰآلماِمڪآن،شَـوَدفَـدآ؎ِحـُسینシ..!
⋆.
📕⃟📎¦⇢ #اربـآبـمـ_حسیـن•
مدافعان حـــرم
بسم رب المهدی #قسمت هفتم فهیمه خانوم یک لباس سفید بر تن میکنند گل ازدواجشان را به دست میگیرند و
بســــــم رب الحســـــین
#قسمت هشتم
شاید فکر کنید این عشق ها فقط در کتاب ها و زمان های قدیم تر باشند، اما اکنون هم هزاران هزار داستان های عاشقانه و زیبایی وجود دارد که با خواندن آن می توانید به درک عمیقی از زندگی ،عشق و ایثار برسید.
بعد از شهادت آقا غلامرضا تا مدتی فهیمه خانم پیش خانواده همسرش زندگی میکرد و آنها را دلداری می داد. در عین حال در همان چند وقتی که از ازدواج آقاغلامرضا و فهیمه خانوم میگذشت و به دلیل رفتارها و ویژگیهای خاص ایشان انس و الفت زیادی بین خانواده آقا غلامرضا و فهیمه خانم پیدا شده بود .
ایشان آرامش خاصی به خانواده همسرشان می بخشیدند برای همین خانواده ے آقا غلامرضا نمیخواستند فهیمه خانم را از دست بدهند و از ایشان خواستگاری کردند برای پسر دومشان یعنی آقا علیرضا.
در ابتدا ایشان قبول نمیکردند، چون عهد کرده بودند بعد از شهادت آقا غلامرضا با یک جانباز ازدواج کنند تا اینکه شبی خواب میبینن آقا علیرضا جانباز شده اند و پس از آن جواب بله را میدهند.
فهیمه خانوم هم در نخستین نامه هایی که برای همسر دومشان به جبهه میفرستند گفتند:
هدفشان از ازدواج با آقا غلامرضا و سپس آقا علیرضا اتنها رضای خداوند بوده است.
همسر دوم فهیمه خانم طلبه بودند بعد از ازدواج هم به خاطر ملاحظه حال ایشان و اینکه دوباره داغ دیگه ای نبیند و اینکه نتواند این همه تنهایی را تحمل کند و برادر دیگرشان هم مفقودالاثر شده بود به جبهه نمیرود.
تا اینکه سال ۱۳۶۴ شبی با دیدن برنامه روایت فتح فهیمه خانم به آقا علیرضا می گویند:
من خجالت میکشم که این همه در جبهه اند و تو اینجایی جنگ به نیرو نیاز دارد.
این حرفها را فهیمه خانم میزنند. فهیمه خانومی که شوهر اولش را از دست داده است بعد از مدت ها زندگی سر و سامانی پیدا کرده یک پسر یک سال و نیمه به نام غلامرضا دارد و شوهرش هم در حد اعلای کلمه دوست دارد در حقیقت زندگی شان شیرینی خاصی پیدا کرده بود اما، بازهم فهیمه خانم همسرشان را به جبهه رفتند تشویق میکنند.
خلاصه اینکه آقا علیرضا هم وقتی خیالشان از جانب همسرشان راحت میشود صبح فردای آن روز به جبهه می روند. خود آقا علیرضا هم بعدها تعریف میکنند که هر وقت از جبهه میآمدند تهران همسرشان به عنوان استقبال تمام خانه را با گل تزیین میکرد موقعی که میخواست به جبه برگردند، فهیمه خانوم پوتینهای او را واکس می زند وسایلش را آماده میکرد و در غیاب آقا علیرضا چنان به خانه و زندگی می رسیدند که زیبایی خانه و زندگی آنها ضرب المثل فامیل و محله بود.
اما از طرف دیگر حتی ذره ای هم از مقامات معنوی فهیمه خانم کم نشده بود از طرفی در دبیرستان روشنگر تدریس می کرد و از طرف دیگر هم در مساجد ارگان های انقلابی فعالیت می کردند حتی موقعی که پسر سوم خانواده یعنی عبدالرضا مفقودالاثر شده بود و ایشان نخستین کسی بودند که از این موضوع مطلع شدند و توانستندطوری به مرور و به خوبی این خبر را به خانواده منتقل کنند که ضربه کمتری به روحیات آنها بخورد.
آقا علیرضا دوباره بعدها تعریف میکردند که وقتی از جنوب برمیگردم با فهیمه جدیدتری مواجه میشوم انگار در همان چند وقت چنان به خودسازی خودش می رسید که همیشه احساس می کردم به مقامات معنوی اش اضافه شده.
و جالب اینجاست که در این مدت فهیمه خانم چند بار خواب آقا غلامرضا را دیده بودند.
#این داستان ادامه دارد...
به رسم هرشب ۳تا ۵ صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج روحنا فداه❤
ثوابش هدیه به شهدای دفاع مقدس🍀
#تلنگࢪانھ
آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند،
تو به دنبال نگاه زیبا باش ...
#پیشروی
کارگردان دنیا خداست!
مهم نیست نقش ما ثروتمند است یا تنگدست...
سالم است یا بیمار ...
مهم اینست که محبوبترین کارگردان عالم نقشی به ما داده!
نباید از سخت بودن نقش گله مند بود...
چرا که سخت بودن نقش: نشانه اعتماد کارگردان به شایستگی بازیگر هست ...
امیدوارم خوش بدرخشیم !
#ڪلآمابراهیم
باید رفت و آمد ها و صله رحم را مطابق دستورات دین و بدون تجمل انجام دهیم ...