00:00
أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ🙃
حࢪم حࢪم:حࢪم حࢪم
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🙂❤️
4822816021372.mp3
5.68M
-﷽ـ
◉━━━━━━───────
↻ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ
🎵پای غمت گیرم حسین
#امام_حسین
AMIRREZA MALASAD - Yeki inja delesh tangeh (320)(2).mp3
10.29M
-﷽ـ
◉━━━━━━───────
↻ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ
یا ابا عبدالله حسین
#امام_حسین
enc_16624253312806161038931.mp3
3.38M
-﷽ـ
◉━━━━━━───────
↻ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ
دستام خالیه💔🥺
#امام_حسین
Amir Kermanshahi - Be Khabe Man Bia (128).mp3
4.73M
-﷽ـ
◉━━━━━━───────
↻ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ
عمر من با تو طی میشه🚶🏽♂🫀
#امام_حسین
خوب رفقا
دمتون گرم که هستید
ان شاءالله تا ظهور با هم هستیم
این کانال هدفی داره و هدفش رضایت پروردگار و ظهور مولاست
بچه ها یه چیزی بگم بهتون
حتی اگه تک و تنها تو این دنیا باشید حتی اگه همه بدن حتی اگه همه بر خلق و خو هستن شما بچسب به زندگیت
بخدا دنیا انقدر بیخود نیست کاه همش بشینیم غصه بخوریم
زمان ها خیلی زود از دستمون میرن و میبینیم ای دل غافل چکردیم؟
پس همچی میگذره
مطمئن باشید همه سختی دارن یکی زیاد یکی کم
ولی خدا برای هر کسی اندازه طاقتش ساخته
دمتون گرم که هستید
ان شاءالله تاثیر کانالمون زیاد بشه 🤲🏽🌼
مخلصم
کاری بود بنده درخدمتم
نوکرم 🌿
یا حق 🌱✋🏾
#امام_زمان
#الهم_عجل_ولیک_الفرج
برای تبادل ،انتقاد ،نظر،پیشنهاد ،ارسالی و ... به این آیدی مراجعه بفرمائید
آیدی ☜︎︎︎ @Loveshahadat
♥️
❤❤
۳تا۵ صلوات برای ظهور آقامون امام زمان❤ عج ❤
ثوابش برای شهدای گمنام
شبتون مهدوی
AUD-20220910-WA0018.mp3
1.71M
🌷 فایل صوتی آیت الکرسی 🌷
💠🔹آیت الکرسی
💠🔹بسم الله الرحمن الرحیم
🌸اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ
🌸من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
🌸منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
🌸لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ
🌸فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
🌸اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ
🌸 أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَاللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ.
سلام بر تو اى حجّت خدا در زمينش، سلام بر تو اى ديده خدا در ميان مخلوقاتش، سلام بر تو اى نور خدا كه رهجويان به آن نور ره مىيابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده مىشود، سلام بر تو اى پاكنهاد و اى هراسان از آشوب دوران، سلام بر تو اى همراه خيرخواه، سلام بر تو اى كشتى نجات، سلام بر تو اى چشمه حيات، سلام بر تو، درود خدا بر تو و بر خاندان پاكيزه و و پاكت، سلام بر تو، خدا در تحقق وعدهاى كه به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرمايد، سلام بر تو اى مولاى من، من دلبسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب میجويم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار میكشم.
#امام_زمان
✅ #موفقیت
🌺 Some people dream of success while others wake up and work
🔻 برخی افراد #آرزوی_موفقیت میکنند، در حالی که برخی دیگر #بیدار میشوند و #کار میکنند.
🌺 سلام صبح زیباتون بخیر😊💪
کربلا نرفتن سخته
کربلا رفتن سختتره..!
تا نرفتی شوق رفتن داری
تا رفتی هم شوق مُردن💔:))
🕊🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
جوری با خلقالله رفتار کنیم
ڪه با خودشون بگن:
+اگه این بندهۍ خداست و انقدر خوب و آرامشبخشــھ
"پس خود خدا چجوریه؟!…✨
🕊🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
بعضۍوقٺاهمبایدبشینی
سرسجاده،بگۍ:خداجونم
لذتگناهڪردنروازمبگیر
میخوامباهاٺرفیقشم...
یارَفیقَمَنلارَفیقَلَه♥️🙂
🕊🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود سلام یا زهرا با ریتم سلام فرمانده . در مورد عفاف و حجابه . خیلی قشنگه❤️
حتما ببینید
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
فحشی که منه بچه شیعه میخورم
فدای سرِ امیرالمؤمنینی که..
تو مساجد لعنِش میکردن✋🏼
#بچه_شیعه
#لبیک_یا_خامنه_ای
💟بسم الله الرحمن الرحیم 💟
#رمان_نسل_سوخته 🔥
قسمت نود و پنجم: و نمازی که قضا نشد
خوابم برد ... بی توجه به زمان و ساعت ... و اینکه حتی چقدر تا نمازشب ... یا اذان باقی
مونده بود ...
غرق خواب بودم ...که یه نفر صدام کرد ...
ـ مهران ...
و دستش رو گذاشت روی شونه ام ...
ـ پاشو ... الان نمازت قضا میشه ...
خمار خواب ... چشم هام رو باز کردم ...
چشم هام رو که باز کردم دیگه خمار نبودم ... گیجی از سرم پرید ...
جوانی به غایت زیبا ... غرق نور بالای سرم ایستاده بود ...
و بعد مکان بهم ریخت ... در مسیر قبله، از من دور می شد... در حالی که هنوز فاصله
مادی ما ... فاصله من تا دیوار بود ... تا اینکه از نظرم ناپدید شد ...
مبهوت ... نشسته ... توی رختخواب خشکم زده بود ... یهو به خودم اومدم ...
- نمازم ...
و مثل فنر از جا پریدم ... آفتاب طلوع کرده بود و زمان زیادی نبود ... حتی برای وضو
گرفتن ... تیمم کردم و ... الله اکبر ...
همون طور رو به قبله ... دونه های درشت اشک ... تمام صورتم رو خیس کرده بود ...
هر چه قدر که زمان می گذشت... تازه بهتر می فهمیدم واقعا چه اتفاقی برام افتاده بود
کی میگه تو وجود نداری؟ ... کی میگه این رابطه دروغه؟ ... تو هستی ... هست تر از
هر هستی دیگه ای ... و تو ... از من ... به من مشتاق تری ... من دیشب شکست خوردم
و بریدم... اما تو از من نبریدی ... من چشمم رو بستم ... اما تو بازش کردی ... من ...
گریه می کردم و تک تک کلمات و جمالت رو می گفتم ... به خودم که اومدم ... تازه
حواسم جمع شد ... این اولین شب زندگی من بود ... که از خودم ... فضایی برای خلوت
کردن با خدا داشتم ... جایی که آزادانه بشینم ... و با خدا حرف بزنم ... فقط من بودم و
خدا ...
خدا از قبل می دونست ... و همه چیز رو ترتیب داده بود ...
قسمت نود و ششم: فقط تو را می خواهم
دل توی دلم نبود ... دلم می خواست برم حرم و این شادی رو با آقا تقسیم کنم ... شاد
بودم و شرمنده ... شرمنده از ناتوانی و شکست دیشبم ... و غرق شادی ...
دیگه هیچ چیز و هیچ کس نمی تونست ... من رو متقاعد کنه که این راه درست نیست
... هیچ منطق و فلسفه ای ... هر چقدر قوی تر از عقل ناقص و اندک خودم ...
هر چند دلم می خواست بدونم ... اون جوان کی بود ... اما فقط خدایی برام مهم بود ...
که اون جوان رو فرستاد ... اشک شادی ... بی اختیار از چشمم پایین می اومد ...
دل توی دلم نبود ... و منتظر که مادرم بیدار بشه ... اجازه بگیرم و اطلاع بدم که می
خوام برم حرم ...
چند بار می خواستم برم صداش کنم ... اما نتونستم ... به حدی شیرینی وجود خدا برام
شیرین بود ... که دلم نمی خواست سر سوزنی از چیزی که داشتم کم بشه ... بیدار
کردن مادرم به خاطر دل خودم ... گناه نبود ... اما از معرفت و احسان به دور بود ...
ساعت حدود 8 شده بود ...با فاصله ... ایستاده بودم و بهش نگاه می کردم ... مادرم خیلی
دیر خوابیده بود ... ولی دیگه دلم طاقت نمی آورد ...
- خدایا ... اگر صلاح می دونی؟ ... میشه خودت صداش کنی؟ ...
جمله ام تموم نشده ... مادرم چرخی زد و از خواب بیدار شد ... چشمم که به چشمش
افتاد ... سریع برگشتم توی اتاق... نمی تونستم اشکم رو کنترل کنم ... دیگه چی از این
واقعی تر؟ ... دیگه خدا چطور باید جوابم رو می داد؟ ...
برای اولین بار ... حسی فراتر از محبت وجودم رو پر کرده بود... من ... عاشق شده بودم
...
- خدایا ... هرگز ازت دست نمی کشم ... هر اتفاقی که بیوفته ... هر بلائی سرم بیاد ...
تو فقط رهام نکن ... جز خودت ... دیگه هیچی ازت نمی خوام ... هیچی ...
قسمت نود و هفتم: دنیای من
دنیای من فرق کرده بود ... از هیچ چیز و هیچ کس نمی ترسیدم ... اما کوچک ترین
گمان ... به اینکه ممکنه این کارم خدا رو برنجونه ... یا حق الناسی به گردنم بشه ... من
رو از خود بی خود می کرد ...
و می بخشیدم ... راحت تر از هر چیزی ... هر بار که پدرم لهم می کرد ... یا سعید همه
وجودم رو به آتش می کشید... چند دقیقه بعد آرام می شدم ... و بدون اینکه ذره ای
پشیمان باشم ...
ـ خدایا ... بندگانت رو به خودت بخشیدم ... تو، هم من رو ببخش ...
و آرامش وجودم رو فرا می گرفت ... تازه می فهمیدم معنای اون سخن عزیز رو ...
- به بندگانم بگو ... اگر یک قدم به سمت من بردارید ... من ده قدم به سمت شما میام
...
و من این قدم ها و نزدیک تر شدن ها رو به چشم می دیدم... رحمت ... برکت ... و لطف
خدا ... به بنده ای که کوچک تر از بیکران بخشش خدا بود ...
حالا که دیگه حق سر کار رفتن هم نداشتم ... تمام وقتم رو گذاشتم روی مطالعه ...
حرف هایی که از آقا محمدمهدی شنیده بودم ... و اینکه دلم می خواست خدا را با همه
وجود ... و همون طور که دیده بودم به همه نشون بدم ... دلم می خواست همه مثل
من ... این عشق و محبت رو درک کنن... و این همه زیبایی رو ببینن ...
کمد من پر شده بود از کتاب ... در جستجوی سوال های مختلفی که ذهنم رو مشغول
کرده بود ... چرا خدا از زندگی ها حذف شده؟ ... چه عواملی فاصله انداخته؟ ... چرا؟ ...
چرا؟ ...
من می خوندم و فکر می کردم ... و خدا هم راه رو برام باز می کرد ... درست و غلط رو
بهم نشون می داد ... پدری که به همه چیز من گیر می داد ... حالا دیگه فقط در برابر
کتاب خریدن هام غر می زد ... و دایی محمد ... هر بار که می اومد دست پر بود ... هر
بار یا چند جلد کتاب می آورد ... یا پولش رو بهم می داد ... یا همراهم می اومد تا من
کتاب بخرم ...
بی جایی و سرگردانی کتاب هام رو هم که ... از این کارتون به اون کارتون دید ... دستم
رو گرفت و برد ...
پدرم که از در اومد تو ... با دیدن اون دو تا کتابخونه ... زبونش بند اومد ...
دایی با خنده خاصی بهش نگاه کرد ...
ـ حمید آقا ... خیلی پذیرایی تون شیک شد ها ...
اول، می خواستیم ببریم شون توی اتاق ... سعید نگذاشت ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴هلاکت ۲۲ تروریست داعش در الأنبار عراق
🔹 رئیس دستگاه مقابله با تروریسم عراق از هلاکت ۲۲ تروریست داعش از جمله چند سرکرده آن در یک عملیات منحصر به فرد در استان الأنبار خبر داد.
#افول_داعش
#خبر
دو نکته از دهها نکته درباره توافق ایران_عربستان:
۱- واسطهگری چین برای این توافق عملاً به معنای تضعیف مضاعف هژمونی آمریکا در منطقه است و نشانههای روشنی از دوران جدید
۲- خائنین نهایتاً در میان چرخدهندههای تاریخ به فنا میرن؛ این قسمت: آچمز شدن دریوزههای ایران اینترنشنال
#خبر
#توافق_ایران_عربستان