بِنَفْسِيأنتَ♥؛
إِلَىمَتَىأَحَارُفِيكَیامَوْلاىَ...!🦋
جانمفدايت؛تاچهزمانىنسبتبهتو،🦋
سرگردانباشمآقایمن؟!🦋
فقطبدانکهمنهم،حیرانم:)!🦋
#امام_زمان☘
#الهم_عجل_ولیک_الفرج
هرڪہشدپابندعشقٺدرجهان
ازهمہعالــــمبِبُـــــردناگہــــان
نامتوحاجٺروایشمیڪند
اےهمــہدارونـدارِآسمـــــان
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
مدافعان حـــرم
عباس با تمام خستگی رفت و ما نمیدانستیم کلام این فرمانده ایرانی معجزه میکند که ساعتی بعد با دو نفر از
بسم رب الشهدا و الصدیقین
#رمان_تنها_میان_داعش
ساعتی به افطار مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین
کوبید.
از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را میشنیدم و تلاش میکردم از زمین بلند شوم که صدای انفجار بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید.
یکی از مدافعان مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :
»نمیبینید دارن با تانک اینجا رو میزنن؟ پخش شید!«
بدنم را به سختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد.
او همچنان فریاد میزد تا از مقام فاصله بگیریم و ما وحشتزده میدویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام می آید.
عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت به سرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید.
برادرم درست در آتش داعش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم.
رزمندهای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمیداد و من میترسیدم عباس در برابر گلوله تانک ارباً ارباً شود که با نگاه نگرانم التماسش میکردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلوله های خمپاره را جا زد و با فریاد »لبیک یا حسین« شلیک کرد.
در انتقام سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشیها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و به سرعت برگشت.
چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده میشد، اعتراض کرد :
»تو اینجا چیکار میکنی؟«
تکیه ام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانی ام شکسته است.
با انگشتش خط خون را از کنار پیشانی تا زیر گونه ام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سد صبرم شکست و اشک از چشمانم جاری شد.
فهمید چقدر ترسیده ام، به رزمندهای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند.
نمیخواستم بقیه با دیدن صورت خونی ام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس میگوید :
»داعشی ها پیغام دادن اگه اسلحه ها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.«
خون غیرت در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :
»واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟«
عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمیدانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بیتوجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب میلرزید، ادامه داد :
»خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم امان داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!«
روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :
»میدونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار موصل حراجشون کردن!«
دیگر رمقی به قدم هایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد.
اگر دست داعش به آمرلی میرسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل!
اگر ۱۲ مرداد ۱۴۰۰ بهتون میگفتن دولت رئیسی توی دو سال فروش نفت رو ۲برابر میکنه واکنش تون چی بود؟
خواستم بگم دولت رئیسی توی دو سال فروش نفت ایران رو ۴برابر کرده!
#دولت_مردمی
#خبر
🚩بیا تا برویم؛ همزمان با فرا رسیدن ایام اربعین حسینی از جدیدترین دیوارنگاره میدان انقلاب با محوریت نوجوانان دهه هشتادی و با شعار «بیا تا برویم» رونمایی شد.
#خبر
⭕️#تلنگر
-منتظرظھورآقا#نماز اولوقتمیخوانَد
بهسوۍنمازبشتابید!
دوستداریمشھیدشویم؟!
بانمازقضاڪسۍشھیدنمیشود!!
بانمازدیروقتڪسۍبهدرجهۍشھادت
نمۍرسد!🥀
#شهید_علی_عابدینی🕊
#تلنگرانه
[ #تلنگر]
امام رضا(علیهالسلام): 👇
تَعَطّروا بِالاِستغفارِ وَلا تَفضَحَنَّكُم رَوائِحُ الذُّنوبِ!
با استغفار کردن،🤲 خود را معطّر و خوشبو کنید تا رایحة (متعفن) گناه، شما را مفتضح ننماید!✔️
🔹جامع احادیثالشیعه، ج ١٤، ص ٣٣٧
#دیر_نفهمیم
•|ٺو|•
آخرین نفرے هستے ڪہ↷
براے اولین بار عاشقـش شدم
حضرٺِ ؏ـشـდـقم🫀🔐⚘
#عاشقانه
#مذهبی_ها_عاشق_ترن
خوب خوب خوب رفقا 😁✋🏾
خبرای خوبی داریم 😉👌🏽
ان شاءالله از فردا ظهر ها به مدت ۱۵ دقیقه محفل قرآنی خواهیم داشت
درباره داستان های قرآن و نتیجه ها و پیام های اونها صحبت خواهیم کرد و کلی درس میگیریم 🤩🌼
پس با ما باشید و دوستانتان رو معرفی کنید به کانال ما 🥰🫂
࿐჻ᭂ🌸💛🌸჻ᭂ࿐
《♡https://eitaa.com/Modafeane_Haraam♡》