eitaa logo
مدافعان حـــرم
762 دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
11.2هزار ویدیو
237 فایل
🌱بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊 زنده کردن یاد و خاطره ی شهدا کمتر از شهادت نیست 🥀 "مقام معظم رهبری " ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17332925273420 اطلاعات👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1883046322C1568ca0f84 900_____________🛬_1k
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 ࿐჻ᭂ🌸💛🌸჻ᭂ࿐ گویند: اخر چه کسی حوصله"چادر"را دارد..؟! بله درست است... زهرایی بودن لیاقت می خواهد ...
💠 حجاب در آخرالزمان ✍ امام علی (ع) فرمودند : در آخرالزمان که بدترین دوران است ؛ جمعی از زنان پوشیده اند در حالیکه برهنه اند لباس دارند اما آنقدر نازک و کوتاه است که گویی هنوز برهنه اند.. و از خانه با آرایش بیرون می‌آیند، اینها از دین خارج شده اند ، و در فتنه ها وارد شده اند و به سوی شهوات میل دارند .. و به سوی لذات خوارکننده شتاب میکنند و حرام ها را حلال می‌دانند و اگر توبه نکنند در دوزخ به عذاب ابدی گرفتار می‌شوند .. 📚وسائل‌الشعیه ج14ص19
◖🧕🏻🌱◗ -بینِ‌کنایه‌ها‌بگو‌بازمزمه -می‌پوشمش‌فقط‌به‌عشقِ‌فاطمه:) ‹🌱⇢ › ‹🧕🏻⇢
•••❤️🌿 روایتۍ از شھید هادۍ‌🗞-!- رفتم‌ پیشِ‌ ابراهیم، هنوز متوجھ‌ حضورِ من‌ نشده‌ بود! با تعجب‌ دیدم‌ هر چند لحظھ‌ سوزنۍ را بھ‌ پشتِ‌ پلک‌ چشمش‌ میزند!😧 گفتم؛ چیکار میکنۍ داش‌ ابرام؟ تا متوجھِ‌ من‌ شد، از جا پرید و گفت: هیچۍ، چیزۍ نیست!🚶🏻‍♂ گفتم‌ :باید بگۍ برای‌ چۍ سوزن زدۍ تو صورتت😕!! مکثۍ کرد و خیلۍ آهستھ‌ گفت: سزاۍ چشمۍ کھ‌ به‌ نامحرم بیفته‌ همینھ‌...! -ابراهیم‌ به‌ نامحرم‌ آلرژۍ داشت! حتۍ براۍِ صحبت‌ بابستگانِ‌ نامحرمشان هم‌ سرش‌ را بالا نمیگرفت...! چقدر مثل‌ شهداییم؟... / ♚❀
🕊 ❤️🍃- توصیه های شهید احمد مشلب به دختران: مواظب خود باشید که این مهم ترین چیز است.🖇 در اجتماع ما کسی به فکر رعایت حجاب و اخلاق نیست، ولی شما به فکر باشید و زینبی برخورد کنید . سه چهارم دختران در حال حاظر حجابشان حجاب نیست و چیزهایی که می پوشند، واقعاً حجاب نیست. ممکن است عبا {چادر }بپوشند، ولی عبایشان دارای مد و برق است که من برای اولین بار است که میبینم و حجابشان حجاب نیست. یا حجاب دارد ولی به مردان نگاه می کند. باید چشم خود را به زمین بدوزد و احترام عبایی {چادر} را که بر سر دارد نگه دارد.💫 ما باید از فاطمه زهرا سلام الله علیها الگو بگیریم. حضرت سلام الله علیها به گونه ای بود که غیر از حضرت علی (علیه السلام) کسی او را نمی دید. الان حجاب بر سر دارد ، ولی همراه با مدل های جدید ، یا صورت آرایش کرده. ...♡ 📙برگرفته از کتاب به قلم بهشتیان. اثر گروه شهید هادی
- تـانـیـایـدگـره‌از کـاربـشـروانـشـود...🥀
.. روزگارِغریبےست... صاحب‌الزمان‌باشےو این‌همه‌تنها... ظاهراهمه‌ےماعاشقیم‌ولے عاشقانه‌صدایت‌نمےڪنیم‌آقا...💔🍂
مدافعان حـــرم
حالا سوزش سوزن در پیشانی ام بهانه خوبی بود که به یاد ناله های مظلومانه حیدر ضجه بزنم و بیواهمه گریه
بسم الله الرحمن الرحیم انگشتم دیگر بیتاب شده بود، بی اختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد. پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند. لبهایش را به هم فشار میداد تا ناله اش بلند نشود، پاهای به هم بسته اش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود. فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و طاقتم را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمیام به جای اشک، خون فواره زد. این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به خدا التماس میکردم تا معجزهای کند. دیگر به حال خودم نبودم که این گریه ها با اهل خانه چه می-کند، بیپروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپاره-های داعش شهر را به هم ریخت. از قداره کشی های عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال آمرلی امیدوار شده و آتشبازی این شب ها تفریحشان شده بود
خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت. هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو میکردم این خمپاره ها فرشته مرگم باشند، اما نه! من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمیدانستم این مقاومت به عذاب حیدر ختم میشود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود. زن عمو با صدای بلند اسمم را تکرار می-کرد و مرا در تاریکی نمیدید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال میکردند دوباره کابووس دیده ام و نمی دانستند اینبار در بیداری شاهد شهادت عشقم هستم. زن-عمو شانههایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره میخواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمیخورد. وحشت همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم. چطور میتوانستم دم بزنم وقتی میدیدم در همین مدت عمو و زن عمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمیکشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال میخواست مراقب ما باشد. حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بیتابی کند و زهرا وحشتزده پرسید : »برق چرا رفته؟« عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد : »موتور برق رو زدن.« شاید داعشیها خمپاره باران کور میکردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل.
یه سوال ساده: اگه امام حسین(ع) امروز بود، در برابر خواننده‌ای که زنان مسلمان را دعوت به کشف حجاب می‌کرد، چه واکنش و رفتاری داشت؟ آقای ، برای کدام امام حسین شعر و روضه خوندی که هنوز نشناختیش و از یک فاسد حمایت کردی؟
علیه فراموشی یعنی یادمون نره سال گذشته واسه چی مملکت به آشوب کشیدن 👌
اینجا حرم شاه نجف،حضرت امیرالمؤمنین(ع)، و همچنین جمعیت انبوهِ مردمِ دین گریز که معرف حضورتون هستند.:))