همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست محاصره
مقاومت میکردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود؛ چطور میتوانستم آزادی شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه
زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم.
روزها زخم دلم را پشت پرده صبر و سکوت پنهان می-کردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بیخبر از حال حیدر خون گریه کنم. اما امشب حتی قسمت نبودبا خاطره عشقم باشم کهداعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد.
در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوشمان به غر ش خمپارهها بود و چشممان هر لحظه منتظر نور انفجار که اذان صبح در آسمان شهر پیچید.
دیگر داعشیها مطمئن شده بودند امشب هم خواب را حراممان کرده اند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانه هایشان خزیدند.
با فروکش کردن حملات، حلیه بالاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خوابشان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمیبرد.
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رقیه رو میگه هااا🙂💔
(باز میرسیم به همون جایی که میگه در نام رقیه فاطمه پنهان است)
تو مسیر مسافر سوار کردم بحث رفت سر فتنه این داستانا بهم گفت این پسره رو کشتن یا خودش مرده؟
گفتم تو چی فکر میکنی؟
گفت اون دختره هم خودش مرده بود باباش خالی بست ما خر شدیم افتادیم خیابون الان یه پرونده باز داریم!
دیگه دروغ هاتون بین جماعت مخالف هم رنگی نداره احمق ها۰۰۰
#جواد_روحی
#خبر
عمل مستحب، انسان را به خدا نزدیک نمیکند!
اگر به واجب زیان برساند
نهج البلاغه حکمت ۳۹
#مذهبی_صورتی
🌙
تردید نکن که نوری هست؛
شاید چندان نباشد که گفتهاند
امّا آنقدر هست
که از پس تاریکیات برآید✨
—چارلز بوکوفسکی
#عکاسی_مجاهد
#انگیزشی
#رادیوانگیزھ
«توکل به خدا، خط دفاعیِ محکم من در برابر حمله نااُمیدیه🫀🌿»
#انگیزشی
#رادیوانگیزھ