eitaa logo
مدافعان حـــرم
762 دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
11.2هزار ویدیو
237 فایل
🌱بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊 زنده کردن یاد و خاطره ی شهدا کمتر از شهادت نیست 🥀 "مقام معظم رهبری " ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17332925273420 اطلاعات👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1883046322C1568ca0f84 900_____________🛬_1k
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حـــرم
راه اگر سخت ، اگر تلخ ، ولی میدانم آخرش لذت نابیست اگر صبر کنم ...🪻🌙 #انگیزشی #رادیو‌انگی
ᵗʰᵉʳᵉˢ ᵃˡʷᵃʸˢ ˢᵒᵐᵉᵗʰⁱⁿᵍ ᵍᵒᵒᵈ ᶜᵒᵐⁱⁿᵍ ʳᵉᵐᵉᵐᵇᵉʳ ᵗʰᵃᵗ همیشه چیزهای خوبی در راه است این را به خاطر بسپار✨💛
مدافعان حـــرم
از سر کار برمی گشتم مسجد و اونجا توی اتاقی که بهم داده بودند؛ می خوابیدم …  چند بار، افراد مختلف به
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت بیست و سوم : خانه من رئیس تعمیرگاه حقوقم رو بیشتر کرد … از کار و پشتکارم خیلی راضی بود … می گفت خیلی زود ماهر شدم … دیگه حقوق بخور و نمیر کارگری نبود … خیلی کمتر از پول مواد بود اما حس فوق العاده ای داشتم …  زیاد نبود اما هر دفعه یه مبلغی رو جدا می کردم … می گذاشتم توی پاکت و یواشکی از ورودی صندوق پست، می انداختم توی خونه حنیف … بقیه اش رو هم تقسیم بندی می کردم … به خودم خیلی سخت می گرفتم و بیشترین قسمتش رو ذخیره می کردم … . هدف گذاری و برنامه ریزی رو از مسلمان ها یاد گرفته بودم … اونها برای انجام هر کاری برنامه ریزی می کردند و حساب شده و دقیق عمل می کردند … . بالاخره پولم به اندازه کرایه یه آپارتمان کوچیک مبله رسید …  اولین بار که پام رو توی خونه خودم گذاشتم رو هرگز فراموش نمی کنم … خونه ای که با پول زحمت خودم گرفته بودم … مثل خونه قبلی، یه اتاق کوچیک نبود که دستشوییش گوشه اتاق، با یه پرده نصفه جدا شده باشه … خونه ای که آب گرم داشت … توی تخت خودم دراز کشیده بودم … شاید تخت فوق العاده ای نبود اما دیگه مجبور نبودم روی زمین سفت یا کاناپه و مبل بخوابم … برای اولین بار توی زندگیم حس می کردم زندگیم داره به آرامش میرسه …  توی تختم دراز کشیدم و گوشی رو گذاشتم روی گوشم … چشم هام رو بستم و دکمه پخش رو زدم … و اون کلمات عربی دوباره توی گوشم پیچید … اون شب تا صبح، اصلا خوابم نبرد …  کم کم رمضان هم از راه رسید … رمضانی که فصل جدیدی در زندگی من باز کرد …  
قسمت بیست و چهارم: رمضان زندگی سراسر ترس و وحشت من تموم شده بود … یه آدم عادی بین آدم های عادی دیگه شده بودم … کم کم رمضان سال 2010 میلادی از راه رسید … مسلمان ها برای استقبالش جشن گرفتن … برای من عجیب بود که برای شروع یک ماه گرسنگی و تشنگی خوشحال بودند … توی فضای مسجد میز و صندلی چیده بودن … چند نوع غذای ساده و پرانرژی درست می کردن … بعد از نماز درها رو باز می کردن … بدون اینکه از کسی دینش رو بپرسن از هر کسی که میومد استقبال می کردن … من رو یاد مراسم اطعام و شکرگزاری کلیسا می انداخت … بچه که بودم چندباری برای گرفتن غذا به اونجا رفته بودم … تنها تفاوتش این بود که اینجا فقیر و غنی سر یک سفره می نشستن و غذا می خوردن … آدم هایی با لباس های پاره و مندرس که مشخص بود خیابان خواب هستند کنار افرادی می نشستند و غذا می خوردند که لباس هاشون واقعا شیک بود … بدون تکلف … سیاه و سفید … این برام تازگی داشت … و من برای اولین بار به عنوان یک انسان عادی و محترم بین اونها پذیرفته شده بودم … این چیزی بود که من رو اونجا نگه می داشت و به سمت مسجد می کشید … . بودن در اون جمع و کار کردن با اونها لذت بخش بود … من مدام به مسجد می رفتم … توی تمام کارها کمک می کردم … با وجود اینکه به خدا اعتقادی نداشتم و باور داشتم خدا قرن هاست که مرده … بودن در کنار اونها برام جالب بود … مسلمان ها برای هر کاری، قانون و آداب خاصی داشتند … و منم سعی می کردم از تمام اون آداب و رفتار تبعیت کنم …
. 🕊 آرامِـش‌ورَستگـٰارۍدُنیـٰارا دَرخِیمھ‌چـٰادُرت‌مُھَیـٰاڪردۍシ! 🤍✨
مــــدح زهـــ💚ــرا را همین جملہ ڪفایتـــــ مے ڪند..❣ چـــ🖤ــادرش حتے یهـــودے را هدایتــــــ مے ڪند..
در کنار اعمال ِصالحتان، خالی کردن ِقلبتان را از مادیات در توجه قرار دهید ؛ یکی از راه های رسیدن به دیدار حضرت عصر عج همین است .
من آن کسی هستم که در آخر زمان با این شمشیر ذوالفقار ظهور و خروج میکنم و زمین را پر از عدل و داد می نمایم همان گونه که پر از ظلم و جور شده است . - قال‌حضرت‌حجت عج
کرانه عشق(:alafasi.mp3
زمان: حجم: 10.26M
آرامش‌خالص‌تزریق‌میکنه^^!♥
‌‏ضحكتك أجمّل من وردتين وسبعين أغنية . «خنده‌ت قشنگ‌تر از دو تا گُل و هفتاد تا آهنگه🎼.»
قُدس النا🌞.
{مادر } : در راه مجاهدت، الگــوے یــکـے از شـهــداے بــہ نــامِ... معروف به بود. او را دوسـت داشـت و با او زیـاد دیــدار داشــت. رفتـار، کــردار و انـدیشــــہ هاے دانیال برای الگو و سرمشق بود و دوسـت داشت شبیــہ بـہ او باشـد. 🌿🪖 🌿🪖