گروه تبلیغی-جهادی مدافعان ولایت
#برنامه_های_فرهنگی_مدرسه 7⃣ #ویژه_ماه_مبارک_رمضان #ایثار_جهاد_شهادت #قرآن_و_عترت #طرح_شهدا_بر_خوان_ق
#قرآن_و_عترت
#ایثار_جهاد_شهادت
#خاطرات_قرآني_شهدا 1⃣
🌹شهیدان بر «خوان قرآن»📖
💠[ حالت خوف ]💠
یک روز وقتی حاجی واعظی به تفسیر آیه "فخذوه فغلوه ، ثم الجحیم صلوه"👈(پس بگیرید و به زنجیر بکشید ،سپس به جهنم اندازید ) رسید، مجلس از دستش خارج شد .
هم خودش، هم بچهها چنان داد و فریادی راه انداخته بودند که بیا و ببین!! هیچوقت حال خوفی را که بعد از آن روز داشتم، فراموش نمیکنم. تا مدتها با خودم زمزمه میکردم «فخذوه...» و از خوف خدا میلرزیدم!! همان شب بعد از شام #علی_شیبانی را دیدم که در محوطه راه میرفت و زمزمه میکرد و اشک میریخت.
شادکام هم سر سفره به گوشهای خیره میماند و بعد یواشکی اشک خود را پاک میکرد .
در نمازها لحظهای صدای گریه قطع نمیشد. شروع گریه هم از آیه "ایّا ک نعبد و ایّاک نستعین" بود .
اولین کسی که میزد زیر گریه «علی تشکری» بود بعد «سید هاشم سادات» و بعد «محمد رضا رنجبر» معاون گروه ما، البته این ترتیب همیشه رعایت نمیشد!! یک روز، در نماز جماعت بین صدای ناله و گریه بچهها، اتفاقی افتاد که تا مدتها بچهها دست گرفته بودند.
یکی از بچهها وسط گریه با صدای بلند ناله کرد و گفت: « ای خدا!! » بعد از نماز، همه نگاهها برگشت سمت او که در وسط قنوت گفته بود «ای خدا » تا مدتها هر وقت که او را از دور میدیدیم داد میزدیم: چطوری « ای خدا!! »
طرف هم میگفت: « چه غلطی کردیم ها!! » بابا ولم کنید.
با خدا بودم با شما که نبودم!!
#هر_روز_یک_شهید
🌹#شهید_علی_شیبانی🌹
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_عملی_شهدا
🌷💠💠💠💠💠💠💠💠🌷
🆔 @mft_Goharshad97🇮🇷
🌷💠💠💠💠💠💠💠💠🌷
🤲اللّهم عجل لولیک الفرج💔
گروه تبلیغی-جهادی مدافعان ولایت
#قرآن_و_عترت #ایثار_جهاد_شهادت #خاطرات_قرآني_شهدا 1⃣ 🌹شهیدان بر «خوان قرآن»📖 💠[ حالت خوف
#قرآن_و_عترت
#ایثار_جهاد_شهادت
#خاطرات_قرآني_شهدا 2⃣
🌹شهیدان بر«خوان قرآن»📖
💠[ لانه مورچهها ]💠
آقای حاج باقری تعریف میکرد که «آقای جعفر زاده مدت زیادی دنبال ذرهبین میگشت، چند روز هم مرخصی رفت، ولی نتوانست پیدا کند. یک وقت که چادرمان آتش گرفت و وسایل و دوربینها همه سوخت، آمد و گفت:« اجازه دارم ذرهبین داخل دوربین را بردارم؟»
گفتم: «طوری نیست.»
متوجه شدم که با ذرهبین لانه مورچهها را تماشا میکند.
سوره نمل را میخواند و گریه میکرد.
یک روز او را بغل کردم، و بوسیدم و گفتم: «اگر شهید شدی مرا شفاعت میکنی؟!»
گفت: «حتماً »
زیاد از هم دور نشده بودیم، که ناگهان صدای گلوله ای را شنیدم برگشتم به همان محل جعفرزاده امّا شهید شده بود.
#هر_روز_یک_شهید
🌹#شهید_حمید_رضا_جعفر_زاده🌹
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_عملی_شهدا
🌷💠💠💠💠💠💠💠💠🌷
🆔 @mft_Goharshad97🇮🇷
🌷💠💠💠💠💠💠💠💠🌷
🤲اللّهم عجل لولیک الفرج💔
گروه تبلیغی-جهادی مدافعان ولایت
#قرآن_و_عترت #ایثار_جهاد_شهادت #خاطرات_قرآني_شهدا 2⃣ 🌹شهیدان بر«خوان قرآن»📖 💠[ لانه مورچهها ]💠
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#قرآن_و_عترت
#ایثار_جهاد_شهادت
#خاطرات_قرآني_شهدا 3⃣
🌹شهیدان بر《خوان قرآن》📖
💠[ نذر ختم قرآن ]💠
یک شب در پایگاه بسیج نشسته بودیم و جلسهای برگزار شده بود ، محور جلسه، اعزام نیرو به جبهه بود در روز بعد. از بین بچهها شور و شعف خاصی در چهره ی شهید
«عظیم محمدیان فر» که نوجوانی عاشق بود، میدیدم .
بعد از جلسه، عظیم به یکی از مسئولین بسیج گفت که نامش را در اسامی اعزام نیروی فردا بنویسد. ولی اون مسئول مخالفت کرد و گفت: که سنش کم است و بگذارد چند مدت دیگر، اعزامش میکند.
عظیم محزون و گرفته برگشت و در یکی از اتاقهای بسیج تا صبح، #قرآن_خواند و عبادت کرد و لابد دعا میکرد که فردا به او اجازه رفتن به جبهه بدهند. فردا صبح که شد رفتم پیشش و بهش گفتم:« عظیم چکار کردی؟؟»
آرام و بغضآلود گفت: « ختم قرآن نذر کردهام تا خدا خودش کارم را درست کند و امروز اعزام شوم.»
او همان روز، موافقت مسئولین بسیج را گرفت و با ما اعزام شد.
در پادگان کرخه، دیدمش که دارد اشک میریزد -اشک شوق- و خدا را شکر میکند و قرآن میخواند. او در همان عملیات « والفجر هشت » به آرزوی دیرینهاش که شهادت بود رسید و بهشتی شد.
🙏التماس دعا...
#هر_روز_یک_شهید
🌹#شهید_عظیم_محمدیان_فر🌹
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_عملی_شهدا
🆔 @mft_Goharshad97🇮🇷
🏴💠💠💠💠💠💠💠💠🏴
🤲اللّهم عجل لولیک الفرج💔
گروه تبلیغی-جهادی مدافعان ولایت
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 #قرآن_و_عترت #ایثار_جهاد_شهادت #خاطرات_قرآني_شهدا 3⃣ 🌹شهیدان بر《خوان قرآن》📖 💠[ نذ
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#قرآن_و_عترت
#ایثار_جهاد_شهادت
#خاطرات_قرآنی_شهدا 4⃣
🌹شهیدان بر《خوان قرآن》📖
💠[ سوره والعصر ]💠
عملیات والفجر هشت، یک هفتهای از او خبر نداشتیم. دلم شور میزد. هر چه زنگ می زدم قرارگاه، میگفتند از او خبر نداریم.
یک دعایی توی مفاتیح بود، شروع کردم به خواندن.
هنوز تمام نشده، خودش تماس گرفت!! فقط توانست یک احوالپرسی کوتاه کند؛
گفت:« نمیتوانم بیایم.»
گفتم:«حالا که تو نمیآیی، من می آیم اهواز.»
وقتی رفتم آنجا، دستم را گرفت و #سوره_والعصر را خواند تا آرام شدم.
از آن به بعد هر وقت میآمد سر بزند، سوره والعصر را میخواندیم.
#هر_روز_یک_شهید
🌹 #شهید_شیخ_عبداللّه_میثمی🌹
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_عملی_شهدا
🆔 @mft_Goharshad97🇮🇷
🏴💠💠💠💠💠💠💠💠🏴
🤲اللّهم عجل لولیک الفرج💔
گروه تبلیغی-جهادی مدافعان ولایت
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 #قرآن_و_عترت #ایثار_جهاد_شهادت #خاطرات_قرآنی_شهدا 4⃣ 🌹شهیدان بر《خوان قرآن》📖 💠[ سور
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#قرآن_و_عترت
#ایثار_جهاد_شهادت
📖#با_قرآن
🌹#با_شهدا
#خاطرات_قرآنی_شهدا 5⃣
🌹شهیدان بر《خوان قرآن》📖
💠[قرآن اساس حرکت مشترک]💠
همسر شهید: مهریهام یک جلد کلاماللّه مجید بود و یک سکه ی طلا.
محمد، آن یک جلد قرآن را پس از ازدواج خرید و در صفحه اولش نوشت:
(( امیدم در اینست که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد و نه چیز دیگر که همه چیز فناپذیر است جز این کتاب. ))
از مهریه ام مانده بود آن یکعدد سکه، که آنرا هم من بعد از عقدم بخشیدم .
#هر_روز_یک_شهید
🌹#شهید_سید_محمد_جهان_آرا🌹
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_عملی_شهدای_دفاع_مقدس
🆔 @mft_Goharshad97🇮🇷
🏴💠💠💠💠💠💠💠💠🏴
🤲اللّهم عجل لولیک الفرج💔
گروه تبلیغی-جهادی مدافعان ولایت
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 #قرآن_و_عترت #ایثار_جهاد_شهادت 📖#با_قرآن 🌹#با_شهدا #خاطرات_قرآنی_شهدا 5⃣ 🌹شهیدان ب
#قرآن_و_عترت
#ایثار_جهاد_شهادت
#خاطرات_قرآنی_شهدا 6⃣
🌹شهیدان بر《خوان قرآن》📖
💠[بهانه برای قرائت قرآن]💠
برای اینکه باعث انس هر چه بیشتر همسرش با قرآن بشود، به او گفته بود:« من دارم یک کار تحقیقی میکنم.تو میتوانی کمکم کنی؟؟»
خانمش گفته بود:«چکار باید بکنم؟»
علی گفته بود:« دارم آیههایی را که درباره جبهه و جنگ است ،جمع آوری میکنم. تو قرآن را بخوان و هر جا به آیههای اینجوری رسیدی، به من بگو.»
او هم شروع کرده بود به خواندن قرآن. هر آیه ای را که در این رابطه پیدا میکرد به علی نشان میداد، علی میگفت:
«این یکی را قبلاً نوشتهام؛ بگرد یکی دیگر پیدا کن!» خانمش تمام قرآن را با دقت خوانده بود و آخرش متوجه شده بود که هدف علی از این کار، فقط و فقط وادار کردن او به قرائت قرآن بوده است.
#با_قرآن
#با_شهدا
🌹#شهید_علی_محمدی_پور🌹
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_عملی_شهدا
🆔 @mft_Goharshad97🇮🇷
🌷💠💠💠💠💠💠💠💠🌷
🤲اللّهم عجِّل لِوَلیک الفَرَج💔
گروه تبلیغی-جهادی مدافعان ولایت
#قرآن_و_عترت #ایثار_جهاد_شهادت #خاطرات_قرآنی_شهدا 6⃣ 🌹شهیدان بر《خوان قرآن》📖 💠[بهانه برای قرائت قر
#قرآن_و_عترت
#جهاد_ایثار_شهادت
#با_شهدا
#خاطرات_قرآنی_شهدا 7⃣
🌹شهیدان بر《خوان قرآن》📖
💠[ پشت در خانه، قرآن میخواند. ]💠
زودتر از من به خانه آمد و چون کلید نداشت در کوچه به انتظارم نشسته بود، از دور او را دیدم که پشت در حیاط منتظرست و کتابی را در دست دارد و مطالعه می کند، جلوتر که آمدم متوجه شدم قرآن کوچکش را دست گرفته و مشغول قرائت قرآن است.
او حتی در کوچه وقتش را تلف نمیکرد.
#با_قرآن
#با_شهدا
#شهید_محمد_رضا_نظافت
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_عملی_شهدا
🆔 @mft_Goharshad97🇮🇷
🌷💠💠💠🔸🔹💠💠💠🌷
🤲اللّهم عجِّل لولیک الفرج💔
گروه تبلیغی-جهادی مدافعان ولایت
#قرآن_و_عترت #جهاد_ایثار_شهادت #با_شهدا #خاطرات_قرآنی_شهدا 7⃣ 🌹شهیدان بر《خوان قرآن》📖 💠[ پشت در خان
#قرآن_و_عترت
#جهاد_ایثار_شهادت
#با_شهدا
#خاطرات_قرآنی_شهدا 8️⃣
🌹شهیدان بر《خوان قرآن》📖
💠[ نیرو و توانم چند برابر شد! ]💠
در سایت پنج مستقر بودیم. فردای آن روز قرار بود آقای شجیعی به خط مقدم برود. در چادر کنارم نشست و گفت:« کیوانلو میتوانی طوری قرآن بخوانی که نیرویم چند برابر بشود !؟»
گفتم: « نه متأسفانه »
گفت: « از بسیجیهای دوروبرمان کسی را با این خصوصیت میشناسی؟؟»
گفتم: « بله » و یکی از بچههای بیرجند را به حضورش آوردم.
آقای شجیعی بعد از سلام و احوالپرسی گرم گفت: « برادر دوست دارم قرآن را با صدای زیبا برایم قرائت کنی.»
محمدیفر: « گفت اجازه می دهید از حفظ بخوانم؟؟ » آقای شجیعی با تعجب پرسید: « مگر حفظ هم هستی؟»
محمدیفر گفت: « بله بیشتر از نصف قرآن را.»
آقای شجیعی به محض شنیدن این جمله گریهاش گرفت؛ او را در آغوش گرفت و بوسید. خم شد تا پای محمدیفر را ببوسد . میگفت: « اجازه بده زبانت را ببوسم.»
همین که صدای قرآن بسیجی را شنید چنان به شدت گریست که مرا هم به گریه انداخت و وقتی تلاوت آیات تمام شد آقای شجیعی گفت: « برای عملیات نیرو گرفتم، قوی شدم، انگار انرژیام چند برابر شد.»
صبح فردا که عازم ختم میشد از من خواست تا باز هم با آن بسیجی ملاقات کند بار دیگر او را در آغوش گرفت و صورتش را بوسه باران کرد .
#با_قرآن
#با_شهدا #شهید_سید_ابراهیم_شجیعی
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_عملی_شهدا
🆔 @mft_Goharshad97🇮🇷
🌹💠💠💠🌹🌹💠💠💠🌹
🤲اللّهم عجِّل لولیک الفرج💔