eitaa logo
مدافعان حرم ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
19.4هزار ویدیو
207 فایل
🔹﷽🔹 کانال مدافعان حرم ولایت با متنوع ترین مطالب روز؛ آموزشی_اقتصادی_نظامی_مذهبی وسرگرمی. ♡ ارسال بهترین وجذابترین رمان‌ها پیام بصورت پست ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17359336874500 ارتباط با ادمین @MAHDy_Yar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
45.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌️جنجالی ترین مستند ! همه واجبه این ویدیو رو ببینن 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🔴توقف ۵ ساعته پرواز فرودگاه‌های تهران مدیرکل فرودگاه بین‌المللی مهرآباد: 🔹با توجه به برگزاری مراسم  روز ۱۴ خرداد، پروازهای فرودگاه مهرآباد و فرودگاههای مستقر در پایانه هوایی تهران روز یکشنبه از ساعت ۸ تا ۱۳ متوقف خواهد شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
37.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨🔗رودست ایران به آمریکا : ماهواره های جاسوسی آمریکا تحت رصد ماهوراره های ایرانی 🔹 التماس مخفیانه نماینده های بایدن به ایران برای توافق 🔹 تمجید عجیب مقام ارشد موساد از ایران : ایرانی ها برترین هستند 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
41.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔗 ایهود اولمرت : اگر وارد جنگ با ایران شویم ایران فردای جنگ با اسرائیل از بمب اتمی رونمایی خواهد کرد 🎙 نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی در صحبت های اخیر خود در خصوص ایران به مسئله ی تقابل با ایران اشاره ای داشته است. ایهود اولمرت گفته: خیلی ها امروز از حمله نظامی به ایران حرف میزننند و این در حالی است که اگر ما با ایران وارد جنگ شویم آنها از فردایش با خیال راحت از بمب اتمی رونمایی خواهد کرد... 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
31.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨🔗لشکرکشی طالبان به سمت مرز ایران ، گمرک دوغارون تخلیه شد 🔹توئیت معنی دار سپاه پاسداران همزمان با ترور مقام صهیونیستی 🔹 اعتراف همزمان نماینده آمریکا و گروسی به شکست مقابل سیات های ایران 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در دوره ای که عده ای به دلیل عقده گشایی های سیاسی با رسانه های زردشان به دنبال سوق دادن ایران به جنگ با افغانستان هستند؛ این خانم مهاجر اهل افغانستان در اینستاگرام محتوای روشنگرانه خوبی به زبان ساده درخصوص روابط ایران و افغانستان و خنثی سازی مواردی که به دنبال اختلاف افکنی بین دو ملت است تولید می کند. 💠 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جریمۀ فدراسیون فوتبال به‌خاطر تقلب در صدور مجوز حرفه‌ای 🔸اِی‌اِف‌سی فدراسیون فوتبال ایران به‌دلیل ایراد و به‌نوعی تقلب در روند صدور مجوز حرفه‌ای برخی تیم‌ها در سال ۲۰۲۲، ۱۸۵ هزار دلار جریمه کرد. 🔸پیشتر هم فدراسیون ۱۲۰ هزار دلار جریمۀ تعلیقی شده بود؛ بنابراین فدراسیون ۳۰ روز وقت دارد ۱۸۵ هزار دلار را به اضافۀ ۱۲۰ هزار دلارِ تعلیقی پرداخت کند. 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴طرح نصب پهپاد شاهد ۱۳۶ بر روی جنگنده سوخو و بمب افکن توپولوف ۲۲ ام،، 🔹️ در این طرح توپولوف ۲۲ چهار فروند و جنگنده سوخو ۲ فروند از این پهپاد را حمل کرده و به این ترتیب اهداف در برد حدود ۳۰۰۰ کیلومتر را می‌توانند تهدید کنند. 🔹️در فیلم نشان می‌دهد که با این حامل های جدید ردسیه می‌تواند تمامی خاک اروپای غربی را تهدید کند، این در حالی است که این پهپاد در حالت پرتاب از زمین هم بردی ۲۵۰۰ کیلومتری دارد و از استان بریانسک روسیه تا غرب انگلیس را تحت پوشش خود قرار می‌دهد. 🔹️با این طرح به واسطه شعاع رزمی بالای بمب افکن توپولوف ۲۲ ام ۳ که ۷۵۰۰ کیلومتر برد یک طرفه و ۳۷۵۰ کیلومتر شعاع رزمی دارد در واقع می‌توان اهدافی در برد های ۶۳۰۰ کیلومتری را با این ترکیب هدف قرار داد. 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 ظاهرا طالبان اراده کرده سریال برره را برای ایرانی ها واقعی سازی کند 😁 نیروهای طالبان اومدن جلو مهندسای ایرانی رو گرفتن میگن ۲.۵ سانت تو مرز ما اومدید؛ مهندس ایرانی هم میگه خب یه چکش بیارید صافش کنم... 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
🔺خودروی محبوب ایرانی‌ها ۲۵۰ میلیون شد! 🔹ژیان از جمله خودروهای نوستالژیک و خاص بازار محسوب می‌شود که هنوز هم نسخه هایی از آن به فروش می‌رسد. 🔹شاید تصور کنید به دلیل قدیمی بودن این خودرو قیمت بالایی نداشته باشد اما کاملا در اشتباه هستید. 🔹اگر به دنبال خرید یک ژیان از بازار باشید باید هزینه‌ای بین ۷۰ الی ۲۵۰ میلیون تومان کنید. 🔹یکی از گران‌ترین ژیان‌های بازار که با قیمت ۲۵۰ میلیون تومان آگهی شده مدل سال ۱۳۵۰ یعنی ۵۲ سال قبل است. 🔹این که قیمت ژیان به چنین ارقامی رسیده کمی عجیب به نظر می‌رسد. 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
🔮 قانون دنیا همینه 💫هرکاری کنی خوب یا بد نتیجه‌اش به خودت برمیگرده سوره إسرا آیه ۷ 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
🌸رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: هر کس در هزار بار بر من بفرستد، فرشتگان همواره برای او آمرزش می‌طلبند. 📗جامع احادیث شیعه ج۶ ص۱۸۷ 💥💥 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🍃چـشـم و هـم‌چـشـمـی درجوانی اسبی داشتم،وقتی سوار بر آن از کنار دیواری عبور می‌کردیم و سایه‌ی خودش را روی دیوار می‌دید خیال می‌کرد اسب دیگری است خرناس می‌کشید و سعی ‌می‌کرد ‌از آن‌ جلوبزند هر چه تند می‌رفـت، می‌دید هنوز از سایه‌اش جلو نیفتاده، باز به سرعتش اضافه می‌کرد تا حدی که اگر این جریان ادامه می‌یافت، مرا به کشتن می‌داد. اما دیوار تمام میشد، سایه‌اش از بین می‌رفت و آرام می‌گرفت. در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی، بدنت(که مرکب توست)می‌خواهد از آنها جلو بزند و اگر از چشم‌ و هم‌ چشمی با دیگران بازش نداری تو را به نابودی می‌کِشد حـاج اسماعیل دولابـی «احکام شرعی دین مبین اسلام» 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
♦️‼️یادآوری‼️♦️ 🔸دعای عظیم الشأن در شب جمعه علامه مجلسی فرمودند: شب جمعه مشغول مطالعه بودم. به این دعا رسیدم: اَلْحَمْدُ للهِ مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَةِ اِلی بَقائِها. اَلْحَمْدُ للهِ عَلی کُلِّ نِعْمَة اَسْتَغْفِرُاللهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ. بعد یک هفته مجدد خواستم آنرا بخوانم، در حالت مکاشفه ندایی از ملائکه شنیدم که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم. 📚 بحارالانوار،ج۱۰۲، «احکام شرعی دین مبین اسلام 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
امام صادق(علیه السلام) : ميان دنيا و آخرت هزار گردنه است که کوچک‌ترين و آسان‌ترين آن‌ها مرگ است! من لايحضر ، ج ۱، ص ۱۳۴ «احکام شرعی دین مبین اسلام» 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 چند بار حرف زدن در نماز به صورت سهوی ❓سوال: اگر کسی در چند جای نماز سهوا حرف بزند،آیا باید برای هر مورد یک سجده سهو بجا آورد؟ ✅ جواب: 🔹 : اگر عمدی نباشد، برای هر مورد کلام بیجا باید دوسجده سهو بجا آورد. 🔸 آیت الله شیرازی: اگر در نماز چند كلمه يا چند جمله بگويد بطورى كه از صورت نمازگزار خارج نشود و همه آن يكى حساب شود، دوسجده سهو براى همه‏ كافى است. 🏷 پی‌نوشت: استفتا از سایت آیت الله خامنه ای / شماره استفتاء: ym۹۲۹۶w استفتا از سایت آیت الله مکارم / کد رهگیری : 140009210072 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
📗 «🦂 عقربی که پنج نفر را می خورد» 🔹پیامبر خدا (ص) فرمودند: در روز قیامت، از داخل جهنم عقربی خارج می شود که سر آن عقرب در آسمان هفتم است و دُمش در ته زمین و دهانش هم از مشرق تا مغرب است. آن عقرب مےگوید : «أَینَ مَن حارَبَ اللهَ و رَسُولَه؟» آنهایی که با خدا و پیامبر خدا جنگ داشتند کجا هستند؟ ✅جبرئیل فرود می آید و می پرسد: «چه کسانی را می خواهی؟ مقصودت از کسانی که با خدا و پیامبر خدا در جنگ بودند چه کسانی است؟» عقرب می گوید: آنها پنج نفرند و من می خواهم آنها را ببلعم: ❶ اول تارِکُ الصَّلوة:  آن کسی که بی نماز از دنیا رفته است، مخصوصاً اگر منکر هم بوده و نماز را قبول نداشته که دیگر هیچ! این عقرب می گوید من ارادۀ تارک الصلوة را دارم. او با خدا و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در جنگ بوده است. ❷ دوم مانِعُ الزَّکاة:  کشاورزی که گندم داشته اما زکاتش را نمی داده، گاو و گوسفندش در حد نصاب بوده زکات نمی داده، طلا به میزان بیست مثقال داشته زکاتش را نمی داده، این عقرب می گوید: من به دنبال کسانی هستم که در دنیا زکات نمی دادند. ❸ سوم آکِلُ الرِّبا: کسانی که نزول می خوردند. در زمان ما هستند کسانی که پول می دهند و نزولش را سر ماه می گیرند. چه قدر گناه دارد. ❹ چهارم شارِبِ الخَمر: کسانی که شراب می خورند، چهارمین گروهی هستند که آن عقرب به دنبالشان هست. ❺ پنجم قَومٌ یُحَدِّثُونَ فِی المَسجِدِ حَدیثَ الدُّنیا: مردمی که در مسجد می نشینند و به جای اینکه مباحثه کنند، درس بخوانند، دعا بخوانند، حرف آخرت و مسائل شرعی و قرآن و مفاتیح بزنند، از دنیا صحبت می کنند: امروز دلار چند بود؟ طلا مظنه اش چه قدر بود؟ شنیده ام بالا رفته؟! این حرف ها جایش در مسجد نیست. آن عقرب به دنبال کسانی است که در مسجد از دنیا حرف بزنند. (برگرفته از کتاب در محضر مجتهدی) «احکام شرعی دین مبین اسلام» 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
💠 🔸 امام باقر (علیه السلام): زمانی که بندگان قطع گردد، نیز از جانب خداوند قطع میشود. 📚 تحف العقول/ص457 ✍🏼 شکر گزاری نعمت، همیشه باعث زیاد شدن آن است. قرآن کریم میفرماید: ❇️ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ ... اگر مرا سپاس گویید، بر نعمت شما می افزایم و اگر کفران کنید، بدانید که عذاب من سخت است. 🌺سوره ابراهیم آیه7. 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
مدافعان حرم ولایت
#راز_پیراهن قسمت پنجاهم: چهار مرد سیاه پوش نزدیک تر بهم نشستند و با لحنی آرام شروع به حرف زدند کردن
قسمت پنجاه و یکم: ژینوس که اصلا نمی دانست چه کار کرده و در کدام عالم است ، مانند مجسمه ای یخی به دنبال زری راه افتاد و پشت سر او سوار بر ماشین مشکی رنگ با شیشه های دودی شد. ژینوس احساس خستگی شدیدی می کرد ،اما نیرویی درون وجودش مانع از آن میشد که بخوابد. پس روی خود را طرف زری کرد و می خواست بگوید کجا میروند، دهن باز کرد که حرف بزند ،ناگهان صدای انگلیسی مردی از گلویش خارج شد، ژینوس با وحشت به دستان خود نگاه کرد و سپس عاجزانه به زری چشم دوخت. راننده ماشین بدون توجه به پیش میرفت. زری که نگاه وحشت زدهٔ ژینوس را دید ،قهقه ای بلند سر داد و گفت : نترس دختر ، این طبیعی است ، جنّی زبر و زرنگ در وجود تو لانه کرده ، اینک هر کاری که آدمیزاد از انجام آن عاجز است ، تو می توانی انجام دهی ، تو خارق العاده شده ای... و سپس نگاهی به پیراهن قرمز و نیمه عریان تن ژینوس کرد و ادامه داد: رازهایی در این پیراهن نهفته است که امیدوارم هیچ وقت از آنها سر در نیاوری که نمی آوری. ژینوس دوباره به خود فشار آورد و اینبار با صدایی کودکانه گفت : کجا میریم؟! زری لبخندی زد و گفت : انگار جن درونت بازیش گرفته، هر بار به شکلی حرف میزنی، نگران نباش یه جای خوب میریم...یه جشن بزرگتر...خیلی بزرگ...و تو باز آنجا میدرخشی.. ژینوس نفسش را به تندی بیرون داد و گفت : اذیت میشم ، انگار توی دلم پر از آتش هست ، خواهش می کنم یه کاری کن ،من دوباره عادی بشم ، من نمی موام خارق العاده باشم... زری سری تکان داد و گفت : صبر کن دختر، دندون روی جگر بزار ، قبل از جشن همه چی عادی میشه.... ژینوس خیره به جلو اما ذهنش ،مملو از افکار گوناگون بود، هیچ آرامشی نداشت ، او دلش برای روزهای قدیمی و خاطرات گذشته تنگ شده بود ، اما گویی ،اختیاری در این زندگی کنونی نداشت.. ادامه دارد.. 📝 به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
قسمت پنجاه و دوم: بالاخره بعد از چندین ساعت رانندگی، انگار به مقصد رسیدند، باز هم جایی در قلب جنگل ، ساختمانی بزرگ با آجرهای قرمز رنگ پدیدار شد ، ساختمانی که در نگاه اول هر بیننده ای فکر می کرد اطرافش پر از دود سیاه است. با نزدیک شدن ماشین ، درب بزرگ و سیاهرنگ خانه باز شد و ماشین وارد خانه شد. خانه ای دقیقا شبیه همان خانه ای که چند ماه ژینوس در انجا زندانی بود. وارد خانه شدند، ژینوس از ماشین پیاده شد و مانند جوجه ای که به دنبال مادرش راه می افتد به دنبال زری راه افتاد. درب اصلی ساختمان ،دربی شیشه ای با شیشه های دودی، انگار اینها در دنیای سیاهی و تاریکی باید زندگی می کردند. وارد خانه شدند، پیش رویشان ،هالی بزرگ ،سمت راستش آشپزخانه و انتهای هال هم به راهرویی می خورد که دو درب روبه روی هم به چشم می خورد. در این خانه خبری از فرش نبود و کف هال پوشیده از سنگ های مرمر سیاهرنگ بود و کنار دیوارها کاناپه های نوک مدادی قرار داشتند. سر و صدایی که از داخل آشپزخانه می امد ،نشان میداد که به جز زری و ژینوس ، افراد دیگری هم در آنجا حضور دارند. چند لحظه تامل کردند و بعد از چند دقیقه ، مردی قوی هیکل با چشمهای درشت مشکی رنگ و خط بخیه ای که از گوشهٔ چشم شروع شده بود و تا شقیقهٔ مرد کشیده شده بود ، جلو آمد و به ژینوس اشاره کرد که دنبالش برود. ژینوس با اضطرابی در نگاهش به زری چشم دوخت و زری ،آهسته گفت به دنبالش برو ، خطری تو را تهدید نمی کند. ژینوس بدون اینکه اختیاری داشته باشد در پی آن مرد روان شد و وارد یکی از اتاقهای انتهای سالن رفت. وارد اتاق شد ومتوجه شد همان چهار مرد سیاهپوش که در کلبه چوبی حضور داشتند ، اینجا هم هستند. دیوارهای اتاق با عکس های عجیب و غریب که اینک برای ژینوس ترسناک نبود ،تزیین شده بود وکف اتاق با فرشی که شبیه صفحه شطرنج بود پوشیده شده بود ، باز هم حلقه ای دایره وار توسط مردان سیاه پوش درست شده بود که ژینوس با اشاره استاد بزرگ متوجه شد باید در وسط این دایره قرار گیرد. ژینوس با اشاره او وارد جمع انها شد و همچون آنها در وسط دایره بر زمین نشست. با نشستن ژینوس ، انگار مهر سکوت را شکستند و‌هر چهار مرد با حرکات هماهنگ دست چیزهایی می خواندند، وردهایی که بیشتر شیبه آهنگ های ماسون ها بود و اگر فرد عادی وارد این اتاق میشد ، بی شک سکته میکرد. اما برای ژینوس این حرکات دیگر وحشتناک نبود. اما او احساس خستگی می کرد.. ادامه دارد 📝 به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
قسمت پنجاه و سوم: صدای مردان سیاه پوش یا بهتر است بگوییم ،شیطان پرستان جن زده ، مدام بالا و بالاتر میرفت ، تا جایی که ژینوس در سرش احساس سنگینی شدیدی می کرد و دردهای بدی که از سر شروع میشد و کم کم تمام تن و بدنش را می گرفت، زیاد و زیادتر میشد. دردهایی که انگار پایانی نداشت، سر و دست وپا و همه جا را فرا گرفت و ناگهان ژینوس مانند مرده ای که در حال جان دادن است بر روی زمین افتاد و شروع به دست و پا زدن کرد. دنیا دور سرش سیاه و کبود شده بود و دردی از سر میگرفت تا ریشهٔ جانش می پیچید و کم کم صدای ناله هایی سوزناک از حلقوم دخترک نگون بخت بیرون می آمد. در این هنگام چهار مرد سیاه پوش از جای خود بلند شدند و بالای سر ژینوس ایستادند و با صدایی بلندتر از قبل ،الفاظی کشدار و ترسناک شروع به خواندن عبارتی موزون کردند، ناگهان ژینوس مانند مرغی سرکنده چند بار بلندش و در هوا معلق ماند و بعد از چند لحظه از همان فاصله کم به روی زمین افتاد و انگار بیهوش شد. در این زمان چهار مرد سیاه پوش که گویی تمام توانشان تحلیل رفته بود، نفسشان را رها کردند و همانطور که به ژینوس نگاه می کردند ، استاد بزرگ گفت: بالاخره جنی که بدنش را تسخیر کرده بود ، خارج شد، بعد از بیهوشی کوتاه، این دخترک بهوش خواهد آمد. یکی از مردان سیاه پوش ،در حالکیه سرش را به نشانه تایید تکان میداد گفت: پس ترتیبی دهید که به این دختر رسیدگی شود تا برای مراسم فردا شب آماده شود و با زدن این حرف ،هر چهار نفر به سمت درب خروج اتاق به راه افتادند و ژینوس در حالیکه نفس های کوتاه میکشید به خوابی عمیق فرو رفته بود. ادامه دارد.. 📝 به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
قسمت پنجاه و چهارم: ژینوس احساس می کرد که دست و پایش مثل چوب خشک شده، می خواست به شدت دستش را تکان دهد،تمام توانش را جمع کرد و شروع به تکان دادن کرد که نتیجهٔ تمام توانش تکان خوردن انگشت کوچک یکی از دستانش بود. ژینوس احساس سبکی خاصی می کرد و در عین حال حس ضعف شدیدی سراسر وجودش را فرا گرفته بود. باز هم تمرکز کرد و تلاش نمود، ناگهان یاد قدیم افتاد، یاد کودکی اش که مادر به او میگفت: هر کجا گیر افتادی،هر کجا احساس کردی که نمی توانی کارت را درست انجام دهی یک بسم الله زیر لب بگو و یک یاعلی بلند بگو و آنوقت است که نیرو خواهی گرفت. ژینوس آرام لبهایش را تکان داد و زیر لب گفت: بسم الله الرحمن الرحیم، عبارتی را گفت که انگار ماه ها بود فراموش کرده بود. تا این جمله از ذهنش گذشت و بر زبانش نشست، انگار نیرویی مضاعف گرفته بود،به راحتی به پهلو چرخید و با یک یاعلی از جا برخواست. با تعجب به اطراف نگاه کرد و زیر لب گفت : یعنی من اینجا چکار میکنم. از جا بلند شد نگاهی به لباس قرمز رنگ تنش کرد ،احساس بدی به او دست داد. دور تا دور اتاق را جستجو کرد، اتاقی که خالی از وسیله بود و تنها وسیله اش موکتی شطرنجی در وسط و تختخوابی ساده و کبود رنگ گوشه اتاق بود، این اتاق حتی پنجره ای رو به بیرون نداشت. ژینوس روی تخت نشست و در همین حین،درب اتاق باز شد، زری باسینی غذایی در دست وارد شد، سینی را در کنار ژینوس گذاشت، ژینوس بی توجه به غذای رنگ و لعاب دار داخل سینی که بر خلاف همیشه خبری از سبزی و سالاد و..نبود و پلو با گوشت مرغ بود ، غذایی که در سرای جنینان غذایی نایاب بود. ژینوس نگاه سردی به زری کرد و گفت: این لباس چیه که تنم هست؟ من احساس بدی دارم، می خوام عوضش کنم. زری خنده ای کرد و گفت: اول بیا غذات را بخور بعدم این لباس را دربیار تا لباس برات بیارم، منتها فردا شب باید همین لباس را دوباره بپوشی... ژینوس اوفی کرد و با ولع سینی غذا را جلو کشید.. ادامه دارد... 📝 به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
قسمت پنجاه و پنجم: ژینوس بعد از مدتها غذای گوشتی خورد و لباس قرمزی را که برتن داشت و احساس بدی به او میداد از تن در آورد و اینبار لباس پوشیده و بلند خاکستری رنگی پوشید. ژینوس احساس می کرد رفتار اطرافیانش به طرز مشکوکی تغییر کرده، زری مهربان تر از همیشه بود،اما خباثتی عجیب در نگاهش موج میزد. دیگر خبری از خواندن افکار در وجود ژینوس نبود و دیگر کارهای خارق العاده نمی توانست انجام دهد و گاهی اوقات در دریای ناامیدی غرق میشد و به مدت چند لحظه دردی عجیب در سر خود حس می کرد. یک شبانه روز به این منوال گذشت و باز هم دوباره آن لباس قرمز رنگ و دوباره آن ماشین سیاه رنگ و زری... ژینوس به همراه آنان راهی جایی شد که نمی دانست کجاست ، اما حس عجیبی داشت و نگرانی شدیدی وجودش را گرفته بود ، او بعد از مدتها به یاد مادر و دوستش حلما و وحید افتاده بود و دلش آن زمان را می خواست و برایش عجیب بود که چرا کسی به دنبال او نگشته و شاید هم گشته و او خبر ندارد. بالاخره بعد از گذشت ساعتی ، وارد یک روستا شدند، روستایی سرسبز که از تک و توک خانه های آن ،میشد فهمید که ساکنان زیادی ندارد، ژینوس طبق تجربیات این مدت میفهمید که مقصد اصلی آنان این روستا نیست چون گروه شیطان پرستی که با آنها همراه شده بود،جایی میان مردم نداشت و همیشه خانه های مرموز و خارج ازآبادی را برای جلساتشان انتخاب می کرد. بعد ازعبور از روستا ،وارد جاده ای باریک و پر از پیچ و خم شدند که کمترین بی احتیاطی راننده آنها را به قعر دره های سنگی فرو میبرد. پس از گذشت دقایقی ،بالاخره ساختمانی سوله مانند جلویشان ظاهر شد و بی شک همین جا وعدگاه این شیاطین آدم نما بود‌. ماشین ایستاد و هر سه پیاده شدند و زری با احترام زیاد که انگار ساقدوش عروس است ، در کنار ژینوس قدم بر می داشت. جلوی درب بزرگ سوله ایستادند، درب باز شد و مردی که رویش را با نقابی سیاه و سفید پوشانده بود پشت درب ظاهر شد ، چیزی در گوش زری گفت و زری که انگار دستپاچه شده بود، چشمی گفت و دست ژینوس را در دست گرفت و به دنبال خود می کشید. حرکت زری آنقدر تند بود که ژینوس نتواسنت بفهمد که محیط اطرافش و آن خانهٔ سوله مانند چه شکلی هست. زری انگار بارها و بارها به این مکان آماده بود چون مستقیم به سمت راهرویی در سمت چپ رفت و از آن راهرو دری را باز کرد که گویی به صحنه ای بزرگ باز میشد. زری ، مقابل ژینویس ایستاد، با دستانش ،صورت او را قاب گرفت و گفت: تو خیلی زیبا بودی ژینوس و قرار است دل بسیاری از مریدان ، سرور ما را شاد کنی...برو روی صحنه که همگان برای آمدن تو لحظه شماری می کنند ادامه دارد... 📝 به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌