🔴نخستین واکنش رونالدو بعد از پیوستن به النصر
رونالدو بازیکن پرتغالی این گونه به عقد قرارداد با النصر واکنش نشان داد:
🔹برای تجربه جدید خود در یک کشور متفاوت شور و شوق دارم.
🔹 بیصبرانه در انتظار آشنایی با هم تیمیهای جدید خود هستم. باهم برای کسب موفقیت های بیشتر تلاش خواهیم کرد./ایسنا
⭕️رسانههای عربستانی درباره محل اقامت رونالدو:
🔹یک قصر در ریاض که شامل یک تیم امنیتی کامل خواهد بود.
🔸۵ ماشین اختصاصی
🔸یک فروشگاه اختصاصی در داخل این قصر
🔸یک سوپرمارکت
🔸یک شهربازی
🔸استخرهای شنا
🔸۲ زمین فوتبال
🔸یک زمین بسکتبال
🔸یک محوطه بولینگ
🔸میزهای بیلیارد
🔸۲ باشگاه بدنسازی
🔸۳ رستوران
♦️که همه منحصرا در اختیار رونالدو و خانوادش خواهند بود.
╔═••••🌎🇮🇷🌏🇮🇷🌎🇮🇷🌍••••═╗
@Modafeane_harame_velayat
╚═••••••••••••••••••••••••••••••••═╝
📩 رهبر انقلاب در دیدار خانواده آیتالله مصباح یزدی: بزرگداشت جناب آقای مصباح یکی از واجبات کارهای حوزه و روحانیّت و ماها و همه است و بزرگداشت ایشان به معنای زنده نگه داشتن جهتگیری ایشان و راه ایشان است.
🔹️ مرحوم آقای مصباح (رضوان الله علیه) یک خصوصیّات منحصر به فردی داشتند که من در مجموعهی فضلای برجستهی قم که از قدیم میشناختیم، و حالا هم بحمدالله برکات بعضیشان ادامه دارد، نگاه میکنم، جامع این خصوصیّات را کسی مثل مرحوم آقای مصباح مشاهده نمیکنم؛ علم فراوان، فکر خوب و نوآور، بیان رسا و واضح، انگیزهی تمامنشدنی و بینظیر، خلقیّات و رفتارهای شایسته و برجسته، سلوک و معرفت و توجّه معنوی و مانند اینها؛ مجموع اینها را واقعاً انسان نمیتواند پیدا کند. اینها در آقای مصباح جمع بود. ۱۴۰۱/۱۰/۰۵
#لبیک_یا_امام_خامنهای
#لبیک_یا_خامنه_ای
#لبیک_یا_خامنهای
#آیتالله_مصباح_یزدی
#بصیرت
#مالکاشتر
#مالکزمان
📙هر چه فرماندهان به مالک اشتر گفتند داخل شهر نرو، آن ها از طرفداران معاویه هستند. اما مالک تصمیمش را گرفته بود، وارد شهر شد و همه را جمع کرد. به آن ها گفت: ای مردم نادان شهر رقه، اگر راه را برای مولایم علی باز نکنید با سپاهم به شما حمله می کنم و همه را از لب تیغ می گذرانم. مردم رقه مات و مبهوت از عظمت مالک به هم نگاه می کردند. ابهت مالک همه آن ها را گرفته بود. در آخر تصمیم گرفتند راه را برای علی علیه السلام باز کنند.
#حضرتعلی در شجاعت مالک می فرماید: مالک اشتر کسی است که سستی در عزمش راه ندارد و بیم لغزش در او نمی رود. در جایی که سرعت لازم است کندی نمی کند و در جایی که ملایمت لازم است تندی نمی کند.
📗 داعش هر لحظه حلقه محاصره شهر را تنگ تر می کرد، نمی دانستم چه بلایی تا روز های آینده بر ما نازل می شود. آن شب روی تپه های شهر مشغول نگهبانی بودم و ماه را تماشا می کردم. ناگهان صدای ملخ های بالگرد حواسم را جمع خود کرد. با خود گفتم چه کسی جرات کرده محاصره را بشکند و وارد شهر بشود! پیامی فوری از بیسیم به گوشم رسید. هیچ کس حق شلیک به بالگرد را ندارد ... 📕برشی از کتاب مالک زمان
💢#برشی_از_کتاب
😍 خاطره لبخند مادر شهید
✍بی بی سکینه از دار دنیا فقط یک پسر داشت.با پول کارگری علی را بزرگ کرد.علی شفیعی رفت جبهه و شهید شد.
حاج قاسم هر جا بود،از سوریه،از عراق،از لبنان،زنگ می زد و احوال بی بی سکینه را می پرسید،کرمان که می آمد،حتما می رفت دیدنش،پیرزن کسی را نداشت.حاجی آستین بالا می زد و دستی به سر وگوش خانه می کشید.تشک و ملحفه ی تخت بی بی را مرتب می کرد،استکان ها را می شست؛خلاصه هر کاری از دستش برمی آمد انجام می داد.بعد هم دوتا چای قند پهلو می ریخت و می نشست کنار مادر شهید.لبخند پیرزن،خستگی را از جان حاج قاسم می شست و می برد.
💢#جان_فدا
💢#حاج_قاسم
📚 منبع: کتاب سلیمانی عزیز۲ ص ۱۲۶
🖤
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
🆔 @Modafeane_harame_velayat
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت_۳۳ 🎬
کارمن تمام شده بود که لیلا امدوگفت:ام عمر میگه بیا,نهاررااماده کن....
میدانستم که درخانه ی اینها نهار معمولا یک نمونه غذاست اما امروز نمیدانم ازبخت بد ما یا واقعا وضعشان خوب شده بود که ام عمر روبه لیلا سفازش چندین غذا را داد وخودش رفت کنار شوهرخبیثش وبچه هایی که اززمانی امدیم چشممان به چشمشان نیافتاده بوداما صدایشان رامیشنیدیم,فقط یک بار بکیر را دیدم که زیرچشمی مرا میپایید .
بساط نهار برپاشد ,چون ما کنیز زرخریدشان بودیم,ابوعمرامر کرد که به زیرزمین برویم ,ام عمر انگار بعداز ان کتک مفصلی که به من زده بود ,عقده از دست دادن پسرش التیام یافته بود وبه من هیچ نمیگفت وحتی نگاهی هم نمیانداخت ,انگار که سالهاست با من قهر بود.
شکرخدا اینجوری برای من هم بهتر بود.وقتی میخواستیم برویم پایین,از انهمه غذای رنگ ووارنگی که اماده کرده بودیم,
ابو عمر دوتکه نان خشک مثل کسی که جلوی سگش میاندازد جلویمان انداخت وگفت:بردارید ,این نهارامروزتان,اما اگر کنیزان حرف گوش کن ومودبی بودید جیره ی روزانه تان را چرب تر وبیشتر میکنم😈
خیلی پست بود ومیخواست بااین کارش مارا حقیر وحقیرت کند...میدانستم نقشه ی شومی درسرش است که میخواهد انقدربر ماسخت بگیرد تا ما ذله شویم تاوقتی خواسته اش رامطرح کرد دست رد به سینه اش نزنیم.
بدون توجه به تکه نان از کنارش گذشتم ولیلا هم همین کار راکرد.
ناگهان با صدای فریاد خشمگین ابوعمر خشکمان زد:عفریته های پدر....س...گ ...
به من کم محلی میکنید؟حرف مرا زمین میزنید؟
به سمت من ولیلا یورش برد وناگهان...
#ادامه_دارد ..
🆔 @Modafeane_harame_velayat
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
🆔 @Modafeane_harame_velayat
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۳۴ 🎬
ناگهان باران مشت ولگد بود که برسرورویمان میامد وازاین بدتر اینکه سه دختر ابوعمر وبکیر هم امدند ببینند چه شده وشاهد حرکات وحشیانه ی پدرشان بودند.
بدترین صحنه ی حقارتم همین بود,منی که روزگاری با این دختران دوست وهم بازی بودیم وهمیشه درهمه چیز براین دختران برتری داشتیم ,حالا دراین وضعیت...😭
ابوعمر با دیدن فرزندانش که شاهد ماجرا بودند,انگار نیرویی مضاعف گرفته بود ومیخواست به انها ثابت کند که مرد است ومردانگی اش رابا ظلم بر دودختر ضعیف وبی پناه به رخ فرزندانش میکشید.
او مارا مجبور کرد که چهاردست وپا شویم وبا دهان لقمه نان را از زمین برداریم..
واقعا چاره ای دیگر نداشتیم ...
با چشمی گریان وبدنی کوفته ودهانی پراز خون وارد زیر زمین شدیم....چهارچشمی لیلا رامیپاییدم که سراغ روبنده اش نرود ,شک نداشتم که دیگر طاقتش طاق شده بود وحق هم داشت,اخر ما ظرفیت اینهمه سختی وخواری وحقارت را نداشتیم.
روبنده اش را که صبح ابوعمر دراورده بود وگوشه ای انداخته بود پیدا کرد...حرکاتش ارام بود ,من هم نگاه میکردم که چه میکند,دیگر توان حرف زدن ونصیحت کردن رانداشتم,بی رمق روی حصیر افتادم.
لیلا هم لنگ لنگان امد وکنارم نشست وگفت:شاهدی که خیلی تحمل کردم ,اما دیگر از حد به درشده,مرا ببخش که تنهایت میگذارم. ...
#ادامه_دارد ..
🆔 @Modafeane_harame_velayat
🚨یکی از بیمارىهاى خطرناک
مرضى بىصداست که هیچگونه علامتى نداشته و ندارد و اما مىتواند آسیب شدیدى به شما وارد نماید. این بیماری، مرض «عادىشدنِ نعمت» است!
👈این بیمارى چهار نشانه دارد👇
۱ـ اینکه نعمتهاى فراوانى داشته باشى، اما آنها را نعمت ندانى، و هیچگونه احساس [شکرگزارى] در قبالش نداشته باشى، گویى این که حقى کسب شده!
۲ـ این که وارد خانه شوى و همهى اعضاى خانواده در سلامتى بسر برند، اما «شکر خدا» را به جاى نیاورى!
۳ـ وارد بازار شوى و خرید کنى و مایحتاج زندگى را در چرخ دستى بگذارى و به خانه برگردى، بدون این که قدردان و شکرگذار صاحب نعمت باشى، و این امر را عادى و حق خودت در زندگى بپندارى.
۴ـ هر روز در کمال صحت و سلامتى از خواب برخیزى در حالى که از چیزى ناراحت نباشى، اما خدا را سپاس نگویى!
👈خدایا مراقبم باش اینگونه نشوم!
آمین🤲
🆔https://eitaa.com/joinchat/3286434026Cc9f896c22c
2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تصاویری از نمای جدید محل شهادت فرماندهان مقاومت، شهیدان حاج قاسم سلیمانی و ابومهدیالمهندس
#حاج_قاسم
#جان_فدا
🌹☘️🌹☘️🌹☘️🌹☘️🌹☘️🌹☘️
🇮🇷https://rubika.ir/Modafeane_harame_velayat
╚══••⚬⚖⚬••═╝
#خواب_کافی برای #افزایش_قد_کودکان
🔹وقتی صحبت از خواب آرام میشود، ناگفته پیداست که این یکی از مهمترین عوامل رشد سالم است. تحقیقات نشان میدهد که نوجوانان در حال رشد حداقل به 8 ساعت استراحت شبانه نیاز دارند، 11 ساعت میتواند در تقویت رشد سالم بسیار مؤثر باشد.
🔹خواب کافی و با کیفیت بسیار حائز اهمیت است، زیرا بدن هنگام خواب رشد میکند و بافت جدید ایجاد میکند. مغز ما هورمون رشد را بطور خاص هنگامی که در چرخه عمیق و آرام خواب قرار داریم آزاد میکند؛ بنابراین، اگر خواب کافی ندارید، این امر میتواند منجر به تولید مقادیر اندک از HGH شود و از این رو شما را از رشد حداکثر قد باز دارد.
https://rubika.ir/Modafeane_harame_velayat
#معجزه🪴
🌿﷽🌿
یک مورد مهم بود برام من دررواقی دیگه شیفتم بود دیدم خلوت ونیرو خادم زیاد هستند گفتم رواقهادیگه دوری بزنم میام ما میتوانیم همه رواقها و صحنهابریم مثل انتظامات جا خاص ومکان خاص نیست خلاصه من ناخوداگاه رفتم رواقی و گفتم حالا که تا اینجا اومدم برم تااخررواق وکفشداری بعد برگردم رفتم تا چشمم خورد به دختری که حجابی مناسب نداشت خلاصه رفتم جلو سلام واحوال پرسی وخوش امد گفتم ودر دستم گیره روسری به دختردادم وگفتم تبرک اقا امام رضا برا عزیزی که به این مکان مقدس اومده اینم کادو وتبرکات اقا خوش اومدید رواق اقا ودختر یهوزد زیرگریه وگفتم به مادرش ومادربزرگش که ترک زبان بودندگفتم چیزی نگفتم که تبرک وکادو اقارودادم مادرش هم گریه کرد وتعجب کردم بعد رفتم دیدم دختردنبالم دویدودستموکشید بردم پیش مادرش ومادربزرگش ومادربزرگش گفت از شهرمان که میخواستیم بیایم دخترمان نمی امد گفت نمیام چرا همش مشهد گفتیم توروخوب ازامام رضا گرفتیم گفت حالاکه منوازامام رضا گرفتیدوروز تولدم مشهد وحرم امام رضا هستیم اگرامام رضا کادو بهم بده میام دیگه همیشه حرم واگرندادکادو اصلا نمیام وگفت ازهتل تاحرم چندجا واستادیم برا تولدش کادو بخریم گفت اول کادوامام رضا کادوشما مهم نیست خلاصه وضوونمازخواندیم گفتیم تونمیخوانی گفت منتظرم امام رضا بهم ببینم واقعا کادو میده یا حرفهاتون حرفه بعد شما توصحبتهای ما اومدی وگفتی کادو امام رضا وتبرکات اقا و دختره گریه کردوگفت واقعا اولین کادو روامام رضا داد من تعجب کردم من اصلا اون محل زمان شیفتم اصلا نمیرفتم چطور شد یهو رفتم اونجا واینجور شد ودرهمان روز چندتا گیره دیگه به دخترانی وررواقها مختلف دادم که همه اتفاقات همان دختراولی بودوکادو تولدشون بودوروز تولدانان اینم امام مهربانی ما
🪴نقل از خادم حرم آقام
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#امامشناسی 🪴
#معجزه 🪴
#آقاجانسلام🪴
#عاشقانِامامرضا🪴