4.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تقی زاده: «ايران بايد ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگی مآب شود و بس»
🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا همیشه به کارام گره میفته !
🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
2.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نظر مجری آمریکایی درباره کسانی که به جای انسان، حیوانات را به فرزندی گرفتند😳
🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
مدافعان حرم ولایت
#لقمه_حلال #قسمت۳۵: ماریان که نشست ,مرد میانسال دیگری از جا بلند شد وبه سمت پدرم امد,مشخص بود خیلی
#لقمه_حلال
#قسمت۳۶🎬:
با نشستن این مرد، زنی از میان جمع گروه بلند شد و همانطور که سرجای خود ایستاده بود ,شروع به صحبت کرد وگفت:اقا غلام حسین ,تمام چیزهایی که دوستان تعریف کردند وحتی بیش از این را من هم دیده ام وشنیده ام ,ذهنم پر از سوالات ریزودرشتی است که برای هیچ کدام جوابی پیدا نکرده ام,اقا غلام حسین من جمعیتی را دیدم که همه برسینه وبرسر میزدند وبا هم شعری اهنگین را میخواندند,من بااینکه از زبان انها وشعرشان هیچ سردرنمی اوردم ,باانها گریه کردم ,اصلا اشکهایم ناخوداگاه برصورتم جاری شد ,انگار اینجا عیسی مسیح را برصلیب کرده اند,همان حسی را داشتم که درعید پاک مسیحیان به من دست میداد....من نمیدانم ان جمع برای چه گریه وعزاداری میکردند....اما انتهای کلام همه شان حسین بود وگاهی هم عباس وگاهی زینب.....
اقا غلام حسین,تورا به خدایی که میپرستی,برای من ,برای ما بگو اینجا چه خبر است؟نکند قیامت شده و ما بی خبریم؟تو را به جان عزیزانت بگو (این حسین کیست).
با تکرار مکرر این سوال,از دهان ان زن مسیحی,ولوله ای درجمعیت افتاد .
نگاهم از جمعیت کشیده شد به سمت پدرم که صورتش پوشیده از اشک بود بابا احمد از جایش بلند شد وبا گفتن این جمله,ولوله جمع خاموش شد وهمه سراپا گوش شدند:
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست...
این چه شمعی ست که جانه همه پروانه ی اوست..
ادامه دارد....
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#لقمه_حلال
#قسمت۳۷🎬:
بابا احمد همانطور که اشک چشماش را پاک میکرد گفت:پاسخ سوال شما خیلی ساده است اما به اندازه ی ۱۴۰۰سال راه دارد.
پدرم سخنانش را با این سوال شروع کرد:
ایا تا به حال مفهوم عشق را درک کرده اید؟ایا تا به حال حلاوت وشیرینی عشق را چشیده اید؟ایا تا به حال کسی برایتان مهم شده وعاشقش شده اید به طوریکه بخواهید تمام مال وجان وداراییتان را فدایش کنید؟؟میخواهم مفهوم عشق را به یاد بیاورید وبدانید هرچه که از اول پیاده روی دیده اید و تا اخر ان خواهید دید ,همه وهمه هیچ دلیلی ندارد به جز عشق...چه ان دخترک سه چهارساله که باپای برهنه خدمت میکرد وچه ان پیرمرد معلول که خوشحال بود از تعمیر کفش شرکت کنندگان,چه ان پیرزنی که دارو ندارش را به شما ارزانی داشت و نوه اش را مامور خدمت به شما کرد، همه وهمه عاشقند وهیچ اجر ومزدی از تونمیخواهند واجر ومزدشان فقط وفقط رضایت ولبخند معشوقشان که همان حسین ع است .می باشد.
بابا احمد اشاره به جاده پیاده روی کرد وگفت:فکر نکنیداین خیابان ،خیابانی عادیست,اینجا جاده ی بهشت است یعنی برای مایی که به عشق حسین ع امدیم ,معنایش رسیدن به بهشت است چون انتهای این جاده وصل میشود به حرم زیبای معشوق قلبمان,حجت خداوند امام حسین ع.....اینجا همایش عشاق است...
جمعیت همه مبهوت حرفهای پدرم شده بودند,گویی تمام جان وتنشان گوش شده بود وگوش ,تا انتهای این عاشقی را ببینند ومعشوق این عاشقان را بشناسند...همه سراپا گوش شده بودند تا بدانند:این حسین کیست....
ادامه دارد....
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#لقمه_حلال
#قسمت۳۸🎬:
بابا احمد ادامه داد:برای اینکه با حسین ع اشنا بشویم باید به چندین سال قبل یعنی ۱۴۰۰سال قبل برگردیم...
بابا احمد بااختصار از نبوت اخرین فرستاده ی خدا گفت,از تنها فرزند پیامبر ص وازدواجش با علی ع گفت از فرزندان علی وزهرا گفت از عشق محمدص به حسن وحسین ع وسروری حسنین برجوانان اهل بهشت گفت ،از غدیر وامامت علی ع،از رحلت پیامبرص وتشکیل سقیفه بنی ساعده, از فراموشکاری مردم زمان پیامبر ص وفراموشی غدیر گفت,از خلافتی که ازعلی ع غصب شد,از دستانی که بسته شد, از پهلویی که شکسته شد ,از محسنی که نشکفته پرپر شد گفت,حرفش به اینجا که رسید ,صدای گریه وشیون گروه که نه مسلمان بودند ونه شیعه ,تمام فضای چادر راگرفته بود,مردمی که تا امروز حتی نامی از زهرا وعلی نشنیده بودند، مسیحی ویهودی وبودایی وحتی دربینشان لاییک وبی دین هم بود,اما همه وهمه برای مظلومیت علی ع وزهراس اشک میریختند,اخر اشک بر خاندان محمدص,مذهب نمیشناسد...بلکه لیاقت میخواهد...
پدرم بااشاره به خدام موکب امرکرد نوشیدنی ومیوه وخوراکی برای گروه اورند وگفت:درمسلک ما این اشکها ارزش دارد اما خود رانگهدارید که هنوز بازگویی واقعه ی عظیم در راه است ,هنوز روضه ی اصلی مانده....
ادامه دارد...
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#لقمه_حلال
#قسمت۳۹🎬:
جمعیت همانطور که پذیرایی میشدند ,مشتاق شنیدن بودند ودراین بین دانیل از جایش بلند شد وگفت:اقا غلام حسین یک سوال داشتم اولا اگر خستگیتان را گرفتید ,بقیه ی ماجرا را بگویید که ما بیتابیم برای دانستن وسوال دومم این است که اسم شما واقعا غلام حسین است یااین نام هم برای,همان عشق حسین است واستعاره است؟
از اینهمه فهم ودرک دانیل ,هیجان زده شدم وبااین سوالش متعجب....نگاه به پدرم کردم,بابا احمد بالبخند زیبایی برلبش از جایش بلند شدوگفت:اگر ادامه ندادم برای این نبود که خسته شدم,که من وما از ابراز عشق به خاندان علی ع وصحبت پیرامون حسین ع,نیرو میگیریم وخستگیمان در میرود,میخواستم شما کمی استراحت کنید وسوال دومتان هم همانطور که حدس زدید نام اصلی من احمد که یکی از نامهای پیامبر اسلام است میباشد,وغلام حسین نامی ست که دلم دوست داشت برمن باشد ومن هم با دلم راه امدم,غلام حسین یعنی,غلام ونوکر امام حسین ع که این بزرگترین افتخار یک شیعه است....
ومن هم افتخار کردم بر داشتن همچین پدری...
بابا احمد که اشتیاق جمعیت را برای دانستن دید بلند شد وگفت:حالا که دوست دارید بشنوید من هم میگویم اما باید یاداوری کنم که طول میکشد ,شایدتا سحر,روایت داستان امام حسین ع,به طول بیانجامد ,ایا موافقید؟خسته نمیشوید؟؟
جمعیت موافقتشان را با همهمه ای که راه انداختند اعلام کردند ودانیل هم بالبخندی گفت:ما هم از شنیدن خسته نمیشویم ,بلکه نیرو میگیریم ......
عجب عجب,عشقی حسین داردد.....خودی وبیگانه نمیشناسد..
ادامه دارد...
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#لقمه_حلال
#قسمت۴۰🎬:
بابا احمد شروع به گفتن کرد:از معاویه حاکم ستمگر وکشتن نوه ی پیامبر ،امام حسن ع بانقشه ی موذیانه ی معاویه گفت,از جانشینی پسر دایم الخمر ومیمون باز,معاویه ,یزید علیه لعنه گفت واز,بیعت نکردن امام حسین ع با جرثومه ی فساد یعنی یزیدبن معاویه,از تنهایی وغربت امام حسین ع در شهرش مدینه واز هزاران هزار نامه ی کوفی ودعوت انها از امام حسین ع گفت.....از مهاجرت حسین ع با خانواده وفرزندانش ویاران نزدیکش به سمت کوفه گفت.....
وبعد رسید به حیله ی یزید وعبیدالله,از بی وفایی کوفیان وبازهم از تنهایی حسین ع گفت....
از عاشورا وقحطی آب,از تشنگی کودکان کربلا,از فداشدن یاران باوفای حسین گفت وگفت از دودست بریده ی علمدار واز مشک پاره ی عباس بن علی گفت ,از کودکانی که دیگر آب نمیخواستند وزنده ماندن عمویشان را به رفع عطش وتشنگی ,ترجیح میدادند..
گفت وگفت تا به تنهایی حسین ع رسید وکودک شش ماهه اش,از ندای هل من ناصرینصرنی حسین ع گفت ونیامدن لبیکی,از زینب خواهری زجرکشیده گفت که جلوی چشمانش دردانه برادرش را سربریدند .....وقتی به سربریده ی حسین ع واتش کشیدن خیمه های حسین ع رسید,جمعیت همه سردرگریبان بودند وگریه میکردند....
خدای من اینها همه نامسلمانند اما یکی میگوید حسین وگریه میکند ,یکی ندای,یا عباس سرمیدهد واشک میریزد وان دیگری ورد زبانش یازینب است وناله میزند,یکی از علی اصغر دم میزند وبرسر میزند...
پدرم که ساکت شد,ولوله جمع هم فرو نشست واشکها بی صدا برگونه ها روان شد ,که دانیل دوباره از جایش بلندشد وگفت:
ادامه دارد...
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#لقمه_حلال
#قسمت۴۱:
دانیل:خوب اقا احمد یا,بهتره بگم اقا غلام حسین,الان این همه جمعیت بعداز گذشت هزارواندی سال برای چی اینجا گرد هم میان ,یعنی یک نوع عزاداری هست؟؟
بابا احمد جواب داد:سوال خوبی هست,اولا بله چون ایام ,ایام کشته شدن امام حسین ع ویارانش هست ,این یک نوع عزاداری هست واز طرفی چون ان زمان کوفیان امام حسین ع را تنها گذاشتند ونامردمانی امام وفرزندانش راکشتند وهیچ کس به ندای هل من ناصر ینصرنی امام لبیک نگفت,اینان میایند وبه ندای امام لبیک میگویند ,البته اینبار به ندای کمک خواهی ویار طلبی نواده ی حسین ع لبیک میگویند .
همینطور که بابا داشت صحبت میکرد ,دانیل باز پا شد وگفت:مگر نواده ی امام حسین ع زنده است؟
وبابا احمد دوباره شروع کرد به شرح حقیقت شیعه ,از امامی به امام دیگر که همه را کشتند وبه شهادت رسانیدند ورسید به حجت زنده ی خدا,امام مهدی عج وگفت که خداوند برای درامان نگه داشتن حجت اخرینش اورا از نظرها غیب میکند,تا دنیا اماده ی ورودش گردد,تا مردم از ته قلب مهدی رابخواهند تا دوباره واقعه ی کشتن حجت خدا تکرار نشود وجان امام درامان باشد وادامه داد:بعضی از شما مسیحی هستید واعتقاددارید عیسی مسیح هنوز زنده است وروزی خواهد امد,مهدی ما هم زنده است وروزی خواهد امد واین پیاده روی....
ادامه دارد....
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#لقمه_حلال
#قسمت_پایانی
این پیاده روی باید انقدرادامه داشته باشد تا همه ی دنیا امام حسین ع رابشناسند اخر
وقتی امام مهدی عج تشریف فرما میشوند میفرمایند:من فرزند حسینم واگرحسین ع را دنیا بشناسد پس فرزندش را هم میشناسند ویاریش میکنند.
سخنان پدرم به اینجا که رسید ,دوباره دانیل از جایش برخاست وگفت:اقا غلام حسین من به نمایندگی از,بقیه سوالی داشتم,اگر امام مهدی عج شما بیاید چه اتفاقی میافتد؟چکار میکند؟وچرا الان نمیاید؟ایا مارا میبیند وحرفهای مارامیشنود؟
بابا احمد:سوالات کوتاهی پرسیدی که جوابهای مفصلی دارند اما به اختصار برایتان میگویم ,درحدیثی از معصومین ما امده که:که دنیا گرفتار ظلم وتباهی میشود تا قایم ما ظهورکند ودنیا رانجات دهد,درهمه ی ادیان به امدن منجی اخرالزمان با نام های مختلف بشارت داده شده است ,وهمه ی نامها ختم میشود به بقیه الله ,مهدی موعود که از سلاله ی انبیا است واخرین حجت خداوند برروی زمین,با ظهور مهدی موعود ,حضرت عیسی مسیح هم از اسمان به زمین میایند به اودست بیعت میدهد ومسلمان میشود....در یک کلام,دنیا از ظلم وستم پاک میشود واین جهان حقیقتا بهشتی زیبا میشود.
وحضرت مهدی عج الان دربین ما,در دنیا وجود دارد ومارامیبیند وکلاممان رامیشنود وشاید بارها وبارها اورا دیده باشیم وبه کمکمان امده باشد اما خواست خدا این است تا ما اورانشناسیم تا ظهور صورت بگیرد وظهورصورت نمیگیرد مگراینکه تمام مردم دنیا از ته قلب,اورا بخواهند تا به فریادشان برسد وباید حلقه ی یاران امام که ۳۱۳نفر است کامل شود وهمه لبیک یامهدی سردهند ,تا خدا امر ظهور را محقق کند.
دراین هنگام همان مردی که سوال پرسیده بودو خود رامعرفی نکرد از جا برخاست وگفت:من میخواهم مهدی بیاید ,اصلا ما میخواهیم مهدی بیاید وهمه بااو تکرار کردند ,آری آری ومرد ادامه داد ما الان نزدیک چهل نفرهستیم پس چهل نفر از ۳۱۳نفر کم کنید ,ما اماده ی جانفشانی در راه فرزندی هستیم که پدری چون حسین ع دارد....
پدرم از اینهمه سادگی این مردم لبخندی زد...
ومرد ادامه داد....خدایاااا فرزند حسین را به داد دنیا برسان وندای لبیک یا حسین ولبیک یامهدی این جمع چهل نفره با صدای ملکوتی اذان صبح ,به هم گره خورد....
((یا رب الحسین,بحق الحسین,اشف صدرالحسین,باالظهورالحجه))
…………پایان………
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️