بسم رب الشـھــ🕊ـــدا🥀 و الصدیقین
✨شانزدهمین چله ی کانال بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
💫 امروز "سه شنبه" متعلق است به امام سجاد(ع)🌺 وامام محمد باقر(ع)🌺امام جعفر صادق🌺
🌷⃟ *صلي الله عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ
🌷⃟ *صَلي اَللَّهِ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ
📌تاریخ: 1404/01/05
🥀شهید روز 34: شهیدسید مسعود رشیدی 🕊
🎁اعمال معنوی در این روز
1⃣ 100 مرتبه 👈 صلوات📿ضظ
2⃣ 100مرتبه ذکر 👈 اَستَغْفِرُ اللّهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه✨
3⃣ 1مرتبه 👈 قرائت زیارت عاشورا🤲
✅#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
🇮🇷کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
🌺معرفی شهید امروز:
شهید سید مسعود رشیدی
💐🌺🕊💐🌺🕊💐🌺🕊
نام: سيد مسعود
نام خانوادگی: رشيدي
سن: 18 سال
محل تولد: اصفهان
مناطق عملياتي: جنوب
علت شهادت: اثابت ترکش به سر
مزار شریف: گلزار شهدای زادگاهش
✅#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
🇮🇷کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊
🌷شهید سید مسعود رشیدی🌷
🟡ماجراي شهادت سيد مسعود رشيدي نوجوان ۱۸ ساله اصفهاني را شايد خيليها از زبان راوي مناطق عملياتي جنوب حاج محمد احمديان كه روزي فرمانده اين شهيد بوده شنيده باشند. روايت دلنشين شهادت.
او هميشه اين روايت دلنشين را اينگونه تعريف ميکند:
ميخواهم با سند و مدرک خاطرهاي از يک شهيد را برايتان بگويم؛ حتماً برسر مزار اين شهيد برويد، خيلي حال وهوايتان عوض ميشود. اواخرجنگ، درمنطقه فاو، پدافند داشتيم. آخرهاي جنگ به آن صورت نيرو به جبهه نميآمد! اغلب سنگرهاي نگهباني را تک نفره گذاشته بوديم اما حساسترين نقطه يک جا داشتيم توي دل خورعبدالله. . . يک جاده ميرفت توي آب، و اين سنگر کمين بود؛ اينجا را هم تک نفره گذاشته بوديم چون خيلي خطرناک بود، مدام اصرار داشتيم حداقل يک نيرو براي ما بفرستند. تا اينکه خبر دادند خوشحال باشيد برايتان نيرو فرستاديم. نزديکي ظهر بود. داشتم توي خط سرکشي ميکردم. ديدم يک نفر دارد ميآيد. اما دکمههاي لباسش را نبسته، بندهاي پوتينش هم باز است، گِت نکرده، اورکتش را هم انداخته روي شانههاش و اسلحه کلاشش را هم مثل يک بيل کشاورزي گذاشته روي کولش.
تا به من رسيد گفت: آمُ الي کم. حقيقتش جا خوردم. گفتم خدايا، بچههاي ما همه اهل نماز شب، دعاي عهد، زيارت عاشورا و. . . اين اصلاً سلام کردن هم بلد نيست. گفتم: سلام عليکم اخوي. با خودم گفتم خوب سلام کردن را يادش دادم. گفت: اخوي اين اتاق ما کجاست؟ گفتم: داداش اينجا خط اول فاو؛ ام القصره. اين طرف ايرانيها و آن طرف هم عراقيها هستند.
✅#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
🇮🇷کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊
🌺🌸 خوابی که تعبیر شد و مادری بیخبر از شهادت جگرگوشه اش
مادري بيخبر...!
ماجراي شهادت سيد نوجوان را حاج آقا احمديان براي تمام کساني که به جنوب و منطقه عملياتي والفجر8ميروند تعريف ميکند و توصيه ميکند حتماً برسر مزار اين شهيد در اصفهان برويد. ولي با همه اين احوال جالب اينجاست که مادر پير سيد مسعود روايت شهادت جگرگوشهاش را فقط از طريق تلويزيون شنيده و از سال 66 که مسعود به شهادت رسيده تا به حال موفق نشده با فرمانده او درباره نحوه شهادتش حرف بزند؛ در حالي که قبر پسرش از تعريفهاي حاج احمديان هميشه ميزبان جوانان زيادي از سراسرکشور است که از جاهاي مختلف شوق زيارت اين شهيد نوجوان را دارند. يک بار که براي زيارت قبور شهدا رفته بوديم به طوراتفاقي مادر سيد مسعود را ديديم، انگارخود آقا مسعود دست ما را گرفته بود تا حرفهاي مادرش را بشنويم که حداقل از اين طريق فرماندهاش را خبردارکنيم.
مادر ميگفت: مسعود در يک نانوايي کار ميکرد شنيده بود که نانواها را منطقه ميبرند البته پشت جبهه، سري اول با آنها رفته بود. سري دوم؛ درنامه نوشت من لشکر امام حسين(ع)، گردان امام حسين و خطشکنم. سه روز بود که رفته بود ما هم برايش نامه نوشتيم ولي ديگرخبري از نامه و جواب آن نشد. چهار روز از رفتن او به جبهه گذشته بود که خواب ديدم دو شهيد آوردند، سه نفرهم نشسته بودند. نفهميدم اينها خانم هستند يا آقا. فقط به من گفتند يکي ازاين تابوتها مال شماست. يکدفعه با گريه از خواب پريدم و خواب را براي پدرش تعريف کردم. گفتم نميدانم مسعود شهيد شده يا نه !
تا اينکه يک روز عصر 15يا 16 تيرماه بود. برادرش گفت: مامان رفيق مسعود که با هم جبهه رفته بودند آمده. گفتم: از او درباره مسعود پرسيدي؟ گفت: نه از ماشين پياده شد و رفت. بدنم لرزيد. وقتي پدرش از مسجد آمد. گفتم: رفيق مسعود ازجبهه آمده برو احوالپرسي. گفت: تو چرا نرفتي؟ انگار ميترسيدم بروم. باباش رفت و وقتي آمد دستش را گذاشت روي سينهاش و شروع کرد به گريه کردن. گفتم: چي شد؟ گفت: مسعود شهيد شده. ديگر نفهميدم چي شد. خودم رفتم در خانه آنها گفتم: از مسعود من چه خبر؟! ديدم سرش را انداخت پايين و رفت توي اتاق و جوابم را نداد.پدرش آمد قسمش دادم به حضرت ابوالفضل(ع) که راستش را بگو ما خاک پاي حضرت زينب(س) را ميبوسيم؛ يعني من لياقت ندارم مادر شهيد بشوم؟! گفت: حالا که قسم دادي آقامسعود شهيد شده. گفتم: اين را زودتر ميگفتي. ديگر نفهميدم چطور به خانه برگشتم نه گريهام گرفت و نه ناله کردم، ولي بدنم مدام ميلرزيد. وقتي آمدم ديدم که همه ميدانستند مسعود من شهيد شده الا من.
هرکس ميآمد ميگفت: اين پسر راست نگفته اگر مسعود شهيد شده بود از سپاه خودشان ميآمدند و خبر را ميآوردند يا حداقل فرماندهاش ميآمد ديدن شما. حتي از سپاه پيگير شديم بياطلاع بودند تا اينکه رسما خبر شهادتش را برايمان آوردند. مادر سيد مسعود همچنين ميگفت: دفعه اول که رفته بود سه ماه شهرک دارخوئين در بخش تدارکات نانوايي ميکرد. وقتي برگشت تمام سروصورتش سوخته بود. دکتر گفت: اينها علايم شيميايي هستند. اما خودش ميگفت نه مال گرمي هواست!
تازه برادر بزرگش زخمي شده بود و درگير عمل او بوديم که مسعود ميخواست براي بار دوم راهي بشود. به همين خاطر نگران بودم. شناسنامهاش را قايم کردم تا نرود. يک روز با پسر برادرم آمد پيشم. پسربرادرم گفت: عمه مسعود دارد دوباره راهي ميشود برود جبهه.
✅#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
🇮🇷کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊
مادر همينطور که آرام اشک ميريخت ادامه داد: به مسعود ميگفتم تو که از تاريکي ميترسي چطور ميخواهي بروي جبهه با آن همه توپ و تانک؟ ميگفت: آنجا آدمساز است و آدم خوب ميشود. آخه هر وقت به او ميگفتم برو فلان جا سريع ميگفت: شبه! تاريکه، ميترسم. بهانه ميآورد؛ ولي همان پسر رفت جبهه. مسعود خيلي مهربان و دلنازک بود و البته خيلي هم حاضر جواب و شيطان بود. به همين خاطر دوست داشتم با فرماندهاش درمورد شهادتش حرف ميزدم که کمي دلم آرام بگيرد.
در پايان مادر سيد مسعود در حالي که بغضش را ميخورد، گفت: اصلا پشيمان نيستم که مسعودم شهيد شده. در واقع ما با دعاي آنها روي پا هستيم، ما خاک پاي امامان هستيم. خيالم راحت است براي انقلاب شهيد دادم. حالا شرمنده امام زمان(عج) نيستم. تنها آرزويم هم عاقبت بخيري همه جوانان و فرج آقا امام زمان(عج) است.
✅#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
🇮🇷کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊
4.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️بچه لاتی که از همه مدعیان شهادت جلو زد... شهید سید مسعود رشیدی🌹
✅#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
🇮🇷کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊