▪️حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
برای نجات مردم فلسطین قرائت ختم "اَمَّن یُجیب" موثر است چون اینها خیلی مضطر هستند...
#غزه #فلسطین #طوفان_الاقصی
👈🏻 نشر حداکثری، به منظور کمک به مردم مظلوم فلسطین...
✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🌸 @Beit_al_Shohada
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
✨أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج✨
📣 توصیه حضرت آیتالله خامنهای به قرائت قرآن و دعا برای پیروزی جبهه مقاومت
❤️ رهبر انقلاب اسلامی در پاسخ به سوالی، قرائت سوره فتح، دعای ۱۴ صحیفه سجادیه و دعای توسل را برای پیروزی جبهه مقاومت توصیه کردند.
💻 Farsi.khamenei.ir
بيت الشـھـ🥀ــدا مدافعان حرم ولایت:
🕊بسم رب الشهدا و صدیقین🕊
🌼با عرض سلام، ادب واحترام خدمت اعضای محترم کانال بیت الشهدا مدافعان حرم ولایت
🔊به اطلاع همه عزیزان میرسانیم چله هفدهم مجرب توسل به چهارده معصوم علیه السلام و شهدا والامقام در#تاریخ 1404/01/28 روز پنجشنبه شروع و تا #تاریخ 1404/03/05 ادامه خواهد داشت.
🌷لینک کانال را با دوستان خود به #اشتراک بگذارید ودر ثواب زنده نگهداشتن یاد شهدا وختم های کانال شریک باشید 👇👇👇👇
🌷سلام ویژه واحترام فراوان خدمت همه عزیزان و#خانواده_های_عزیز_شهدایی که قدم سرچشم ما گذاشتند و با ما همراه هستند
🔴با توجه به سوالاتی که از مدیران پرسیده میشود لازم دانستم چند نکته را بیان کنم:👇👇
🔹۱)#هدف_اصلی_کانال ما از برگزاری چله توسل به ائمه اطهار علیه السلام و شهدای گرانقدر که در حقیقت گرامی داشت و زنده نگهداشتن نام این عزیزان میباشد.
#زنده_نگهداشتن_یاد_شهدا_کمتر_از_شهادت_نیست.
🔸۲)اگر در بین روزهای ختم ها فاصله بیفتد هیچ مشکلی پیش نمیاید.(اگر چند روز به هر دلیلی نتونید ختم ها را انجام بدهید هیچ مسئله ای نیست)
🔹۳)عنوان چله مجرب شهدا به جهت این است که به مدت ۴۰ روز در جمعی دوستانه ومعنوی در کنار شما سروران گرامی با #زندگینامه_شهدا و#فیلم و #وصیت_نامه شهدا آشنا و هر روز به یکی از ائمه اطهار علیه السلام متوسل می شویم.
🟣«پس اگر عزیزی هر روزی از چله به جمع ما بپیوندد هیچ مسئله ای نیست ومیتواند با ما همراه باشد» ودر ثواب دعاهای دسته جمعی کانال سهیم باشه.
🔹۴)هر عزیزی در کانال باشد وهیچ گونه اعمالی را هم انجام ندهد #هیچگونه_مدیونی_وایراد_شرعی_ندارد😊
⭕️#نکته_مهم: شهدای عزیز طبق آیات قرآن زنده هستند و عزیزانی که به شهدا توسل پیدا میکنند به طرز معجزه آسایی حاجت روا میشوند.
🟢کانال معنوی بیت الشهدا مدافعان حرم ولایت در خدمت شما عزیزان میباشد🌺
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
قسمت اول
🌷 #ماجرای_حقیقی_معجزه_دعای_شهدا_
💞بسم رب الشهداء والصدیقین
با سلام خدمت شما عزیزان که عاشقان و رهروان راه شهدا هستید
من دبیر زبان در یکی از مدارس تهران و فردی بسیااار شاداب و پرانرژی و سرشار از شور و شادی بودم.
حدودا شانزده یا هفده سال پیش بود که بطور ناگهانی احساس کردم موقع پیاده روی استخوانهام از داخل شروع به لرزیدن میکنن تا حدی که مجبور میشدم بنشینم و محکم خودم رو به آغوش بگیرم تا شاید کمی از شدت لرزش استخوانهام کمتر بشه. کسی از بیرون چیزی متوجه نمیشد ولی در درونم این رو حس میکردم. این مسئله ادامه پیدا کرد تا متوجه شدم میلم به غذا کاهش یافته و شروع کردم به کاهش وزن، به پزشک داخلی مراجعه کردم و سوال و جوابهایی کرد و منو ارجاع داد به پزشک متخصص اعصاب، با کمال تعجب متخصص اعصاب گفت که افسردگی شدید به میزان ۶۰ تا ۷۰ درصد دارید😳
با همسرم در مطب کلی خندیدیم و همسرم به پزشک گفت که ایشون بقدری شاداب و پرانرژی هست که اصلا صحبت شما قابل قبول نیست ولی پزشک گفت اگر داروها رو استفاده نکنه دچار مشکل جدی میشه.😔
یک نایلون بزرگ داروهای اعصاب که روز به روز حالمو بدتر میکرد.
کم کم خواب شدید و خواب رفتن ذهنم به علائم افسردگی اضافه شد.
شرایط بسیاااار سخت شده بود بخصوص اینکه دو فرزند کوچک هم داشتم که نیاز به رسیدگی داشتن و من هیچ توانی برای رسیدگی به فرزندانم نداشتم. حتی ساعتها بدون غذا و گرسنه می موندن ولی من نه تنها توان بلکه اصلا به فکرمم نمی رسید که باید بهشون غذا داده بشه.😔
چندین دکتر و آزمایشات مختلف و پزشکهای حاذق ولی.......... اصلا تاثیری در اوضاعم نداشت.
این شرایط بیش از شش ماه طول کشید و حدود سی و پنج کیلو وزن کم کردم و واقعا شرایط خسته ام کرده بود.
از آنجا که با آقا علی ابن موسی الرضاع💖 ارتباط قلبی خاصی داشتم از همسرم درخواست کردم که بریم پابوس امام رضاع برای متوسل شدن و انشاالله شفا گرفتن.
بارها شده بود که در سختیها با سفر به مشهد و توسل به آقا، مشکل برطرف شده بود ولی این بار با وجود اینکه هشت روز در مشهد بودیم و من تماما در حرم آقا بودم ولی با کمال تعجب هیج اتفاق خاصی نیفتاد و بسیاااار ناراحت و ناامید از همه جا برگشتیم تهران و بقدری بهم ریخته بودم و احوالم نامناسب بود که برای گلایه از اینکه چرا آقا امام رضاع این بار دست خالی منو از حرمش راهی منزل کرده، یک سفر کوتاه به قم و حرم خانمحضرت معصومه س رفتم. بسیااار گریه کردم و از برادرشون پیش خواهر عزیزشون گلایه کردم ولی باز هم هیچ فرجی اتفاق نیفتاد.
تا اینکه یک روز ظهر که خوابیده بودم،( تلویزیون همیشه خاموش بود چون بچه هام علاقه ای به دیدن برنامه های اون ساعت نداشتن و واقعا نمیدونم چه کسی تلویزیون رو روشن کرده بود و روی برنامه ی آفتاب شرقی بود که خانم دباغ داشتن صحبت میکردن و در مورد برآورده شدن حاجات میگفتن.)
ایشون گفتن که خیلی زمانها پیش میاد که بیماری یا مشکل خاصی براتون پیش میاد ولی هر چه توسل به ائمه اطهار دارید باز هم مشکل برطرف نمیشه. اینجاست که ائمه دارن شما رو ارجاع میدن به دعای شهدا.
باید چله ی شهدا بگیرید به این شکل که اسم چهل شهید رو روی کاغذی بنویسید و نیت کنید برای سلامتی و فرج امام زمان عج صلوات بفرستید و صوابش رو هدیه کنید به روح پاک و مطهر شهید همانروز .
روز اول شهید اول
روز دوم شهید دوم و الی آخر تا روز چهلم برای شهید چهلم صد صلوات بفرستید.
توان بلند شدن نداشتم ولی واقعا گویا کسی کمکم کرد که بلند شوم و کاغذ و خودکاری دستم گرفتم و گوشی تلفن رو برداشتم و از پدر و خواهرم کمک گرفتم و اسم چهل شهید رو نوشتم.
و شروع کردم به صلوات فرستادن.
چهار روز صلوات فرستادم و بقدری حالم بد بود که وسط صلوات فرستادن خوابم می برد و ساعتها میخوابیدم . وقتی بیدار میشدم میدیدم تسبیح از دستم افتاده.
ادامه دارد...
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @BEIT_Al_SHOHADA
🥀 @Modafeane_harame_velayat
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
قسمت دوم
🌷 #ماجرای_حقیقی_معحزه_دعای_شهدا_
روز چهارم ساعت دو بعد از ظهر وقتی روی تخت دراز کشیده بودم تسبیح رو برداشتم و نوبت شهید علی اصغر قلعه ای بود و نیت کردم و گفتم شهدا قربونتون برم این صلواتهای من چه به درد شما میخوره. من که چندتا بیشتر نمیتونم صلوات بفرستم و بعدش خوابم می بره. قربونتون برم که اینجوری دارم.......
خوابم برد و طولانی ترین خواب رو اون روز داشتم. در خواب یا شاید بیداری بوده واقعا نمیتونم بگم خواب بود.
دیدم که با همسرم همراه با کاروان داریم از مرز مهران میریم کربلا.
در مرز مهران جلوی اتوبوس مون رو چندتا بسیجی گرفتن که سربند (سبز رنگ ) یا فاطمه زهراس ، به سرشون بسته بودن، و اومدن بالا . به من اشاره کردن و اسمم رو گفتن و گفتن همراه همسرتون برای استراحت پیاده بشید.
بقیه ی همسفرها گفتن ما هم خسته هستیم پیاده بشیم . گفتن نه فقط ایشون و همسرشون
به همراه همسرم از اتوبوس پیاده شدیم و همراه بسیجیان به سمت سنگر حرکت کردیم در مقابل درب ورودی سنگر با کمال احترام ایستادند و به من و همسرم تعارف کردند که واردسنگر شویم. درب ورودی سنگر کمی شیب دار بود وقتی وارد سنگر شدیم چیزی که خیلی برایم جالب بود بزرگی بیش از حد آن سنگر بود که دست راست آن به صورت مسجد بسیار بزرگی بود البته بدون فرش که تعداد زیادی رزمنده با سربند یا فاطمه زهراس بر روی زمین نشسته بودند و به شدت مشغول کار بودند. پرونده های زیادی در دست داشتند و در حال رسیدگی به پروندهها بودند چند نفر از آنان نیز بی سیم به دست داشتند و مرتباً با بی سیم صحبت میکردند حال و هوای بسیجیان خیلی مانند شبهای عملیاتی بود که در تلویزیون دیده بودم. در سمت چپ سنگر یک دروازه ای وجود داشت که سراسر نور بود و شدت نور آن به گونه ای بود که قادر به دیدن آن طرف نور نبودم. نور بسیار عجیبی بود و این بسیجیان همگی در داخل این نور وارد می شدند و بعد از مدتی با تعداد زیادی پرونده خارج می شدند تمام آنان سربند یا فاطمه زهراس بسته بودند. به قدری کار و تلاش و زحمت آنان زیاد بود که پیش خودم فکر میکردم چقدر انرژی بالایی دارن در این هنگام از داخل دروازه سراسر نور آقایی بسیار رشید و خوشرو و پر انرژی به سمت ما آمدند و احوالپرسی گرمی کردند و نام مرا به زبان جاری کرده و خوش آمد گفتند و بعد من و همسرم را به سمت صندلی که از گونیهای شنی ساخته شده بود راهنمایی کردند(. بسیجیان ایشان را حاج آقا یاسینی صدا میکردند.)
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @BEIT_Al_SHOHADA
🥀 @Modafeane_harame_velayat
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨