eitaa logo
مدافعان حرم ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
25.8هزار ویدیو
343 فایل
🔹﷽🔹 کانال مدافعان حرم ولایت با متنوع ترین مطالب روز؛ آموزشی_اقتصادی_نظامی_مذهبی وسرگرمی. ♡ ارسال بهترین وجذابترین رمان‌ها پیام بصورت پست ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17359336874500 ارتباط با ادمین @MAHDy_Yar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️‌ نوشت افزار یا جنگ افزار!؟ 🔹‌ اگر این جبهه از جنگ نرم رو فراموش کنیم جوری ضربه خواهیم خورد که جبران آن یا غیر ممکن و یا بسیار سخت خواهد بود. ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرداش که به امل خونه خواهرش رفتیم پلیس پشت در بود و مارو دستگیر کرد..بله پدرم شکایت کرده بود.مارو به بازداشت بردن و بعد چند روز زندان..من خیلی بچه بودم و ترسیده از همه چیز.منو پزشک قانونی بردن و تایید کردن پرده بکارت ندارم اما جمال گردن نگرفت و گفت من کاری نکردم اون خودش قبلش دختر نبوده😭و این منو بدتر از همه داغون کرد..خدایا به کی چی بگم..مادرم اومد ملاقاتم و گفت بابات گفته دیگه نبینمش با ابروی ما بازی کردی برو باهاش ازدواج کن...کاش یک نفرشون به بچه بودن و اشتباه من فکر میکردن زندگیم خرابتر نمیشد..اما پشتم راخالی کردن.باخوردن ۱۰۰ضربه شلاق مارو ازاد کردن..وچون خبر از جمال نداشتم توخیابون تک و تنها به راه افتادم گریه کنون.چه ماشین ها که بوق نمیزدن برام..درهمین حال که هواحسابی تاریک شده بود صدای آشنایی صدام کرد و گفت سپیده سپیده!!برگشتم دیدم جمال از تو تاکسی صدام میکنه خوشحال از دیدنش و ناراحت از اینکه کجا بودی تاحالا.و گفت شلاق خوردم و زخمی رفتم خونه خواهرم پماد بزنم..منو سوار ماشین کرد و برد خونه خواهرش کلی کریه کردیم اونجا.البته خونه یه خواهر دیگش که خبرازچیزی نداشت و دلش برای معصومیت و بچگیم سوخت و کلی با برادرش دعوا گرفت..خلاصه پدر جمال اومد و دلش به حال من سوخت که چقدر کوچک و نحیف هستم.گفت دیگه راهی ندارین جز ازدواج و چون زن اول هست باید صیغه بشید..بخاطر حال بدم زود خوابم برد..اما فرداش به بابل رفتیم و اونجا همراه خواهر و دامادش صیغه ۹۹ساله کردیم.چندهفته اول کمی خوشحال بودم چون به عشقم مثلا رسیده بودم..اما کم کم سایه زن اول تو زندگیمون پر رنگ شد و اون خانوم فهمید شوهرش زن گرفته برگشت..منه داغون و خسته که جایی رو هم نداشتم برم با زن اولش ۱هفته زیر ۱سقف بودیم و چه داستان ها که نداشتیم..چقدر هم خودم هم اون بنده خدا داغون بودیم. بعد ۱هفته زن اولش رفت خونه پدرش و بعد۴ساعت برگشت همراه باشیشه مربا هویج..هی اسرار که بخوریم ماهم خوردیم..بعد بالشت زیر سرم رو برد و چیزی توش گذاشت.بعدا بهتر متوجه شدم که این کارهاش چه معنی میده..خانوم بعد۲روز کلا رفت و برنگشت.بله رفته بود دعا نویس و برامون دعا کرد که جدابشیم..دعارو از تو بالشت در اوردم و بردیم نشون دادیم گفتن سنگین بستن براتون و زندکیتون به زودی خراب میشه..دعارو بندازید داخل جوب اب تا اب ببرد.همون کارو کردیم..بخاطر دعا که جای دیگر خونه نباشه از اون شهر به شهر دیگه قاعمشهر رفتیم.‌چندماه اونجا بودم.جمال هر روز میرفت گارگری ک غروب کمی میوه و سیب زمینی میخرید.ارزوی خرید مرغ و گوشت در دلم موند..باخانوادش که رفت امد میکردم فهمیدم که جمال با زن های زیادی در ارتباط بوده..یخ زدم وقتی شنیدم..به گوشم میرسید که بارها و بارها با زن های زیادی خوابیده و قابل شمارش نیست.وقتی به روش اوردم گفت چون زن اول رو دوست نداشتم به این راه رفتم.اما ترو دوس دارم.توی دلم گفتم چرا نداشته باشی نه چک زدی نه چونه یه زن همسن دخترت اومد خونت..کم کم فکرم خراب شد و اعتمادمو از دست داده بودم..تاجایی که فهمیدم خونه برادرهاش بساط تریاک به راهه و درحال کشیدنه..بحث و دعوا شد زیاد..تازه۱سال نیم از زندگیم میگدشت که باهمه نداری هاش گشنگی کشیدن ها ساخته بودم که این اعتیادم بهش اصافه شد و دست بزن های زیاد..اخر قهر کردم و به خونه مادربزرگ مادریم رفتم ۲هفته موندم اونجا ..همه گقتن جدا شو لیاقتت رو نداره..تا بچه نداری طلاق بگیر..گفتم نه زشته..بعد ۲هفته اومد دنبالم و گفت اشتباه کردم و برگرد وناچارن برگشتم..۱۰روز بعد فهمیدم عادت ماهیانه نمیشم و رفتم ازمایش دادم بعله باردار بودم. ادامه دارد....... ✾࿐༅🍃🌹🍃༅࿐✾ ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
جواب ازمایش گرفتم و به جمال نشون دادم برگشت بهم گفت :حامله؟؟بچه از کجا در اومد؟!نگاش کردم گفتم منظورت چیه؟؟گفت تو که ۲هفته قهرخونه مادربزرگت بودی.گفتم خوب!گفت بچه ماله کیه هااا دایی یا پسرخاله هات😔از تعجب خشکم زد.گفتم چی داری میگی فکر کردی همه مثل تو هستن که خیانت کنن ،؟خجالت نمیکشی.😢اخر به اسرار خودش فرداش رفتیم سونو تا بفهمه چند وقتمه...که دکتر گفت ۲ماهه که باردارم..گفتم خیالت راحت شد!خجالت بکش...باز با پرویی تمام برگشت گفت وقتی دنیا بیاد معلوم میشه ..وای خداا چقدر خورد شده بودم..چقدر داعون بودم..گفتم تو دادگاه گفتی دختر نبودم بخشیدم چون چاره نداشتم کلی منت هم سرم گداشتی که پرده نداشتی خانوادت برن خداروشکر کنن من جمت کردم خوردم کردی با حرفات الان هم گیر دادی به بارداریم؟؟خدالعنتش کنه چقدر حرص خوردم چقدر عذاب.تازه پسرش هم با ما زندگی میکرد دریغ از یک حریم خصوصی.دریع از ازادی توی لباس پوشیدن..همش مثل عقب مونده ها میپوشیدم که مثلا سنم خیلی کمتر نشون نده در مقابلش.۲۰سال واسع سنی کم نبود..توی ماه چهارم بار داریم بودم که فهمیدم جمال یه محل بالاتر با یه دختر که پدر نداشت و ۷تا خاهر بودن رابطه داره..خ اهر کوچیک اون دختر اومد دم در خونم و بهم گفت شوهرتو جمع کن به بهانه کشیدن تریاک با خاهرم رابطه داره..و من دوباره مردم😭 خدایا اخه چرا تا کجاااا یه دختر ۱۵ساله باید عذاب بکشه..ادرس خونه رو میدونستم و با بچگی خودم رفتم دم در خونش و کلی فوش و بد بیراه گفتم که من حاملم زنشم خجالت بکشید..که دختره که اسمش خاتون بود گفت برو به شوهرت بگو که ولم نمیکنه..سراین جریان ۱هفته دعوااا بود و جمال گردن نمیگرفت میگفت کرم اونا دارن به من ربطی نداره.باپدرش حرف زدم و داستان گفتم همه نصیحتش کردن .بعد موقع کشاورزی رسید و پاییز پدرش رشت زمین گرفته بود و جمال رفت که به پدرش کمک کنه.۱ماه موند اونجا.اخر گندش در اومد که با یه دختر رشتی رابطه داره و اسمش سمیه هستش..اوووف..مگه میشه اخه.بسع دیگه..اعصابم خورد شد و تو تنهایی هام کلی گریه و شیون کردم..اخر به نتیجه رسیدم که هم خودم هم این بچه رو بکشم.رفتم خونه پدرشوهرم که مرگ موش خواستم ازش.گفت میخوای چیکار کنم خونه موش هست واسع اون میخوام..یه جوری با ترس بهم داد..گفت دختر کاری نکنی.گفتم نه چیکار کنم..با گریه کوچه رو طی کردم تا رسیدم خونه..داخل نعلبکی سم رو ریختم و اب گرم ریختم روش تا بتونم بخورم..انقدر بوی بدی میداد که تا جلوی دماغم میبردم حالت تهوع بهم دست میداد.‌از بس حرص داشتم بینی ام رو گرفتم و سم رو سر کشیدم...چه مزه بدی خداایااا...به ۵دقیقه نرسید که سرم سنگین شد و دست و پاهام منو همراهی نمیکردن افتادم زمین و دیدم واقعا دارم میمیرم این لحظه احساس ترس کردم و گفتم خدایااا من نمیخوام بمیرم اشتباه کردم حاملم منو نکش منو نگش😭.با حال بی جون خودم رو رسوندم تو حیاط.خونه ویلایی بود..دیگه جوری شدم که فقط چشمام قادر به حرکت بود..یهو زرداب بالا اوردم و دیدم پدرشوهرم از دور داره میاد و میزنه تو سرش..شک کرده بود بهم برای همین دلش طاقت نیاورد و اومد ببینه من چیکار میکنم که با این صحنه مواجح شد..سرمو اورد بالا و گفت سپید سپیده چیه چی خوردی ها ها!؟؟!..بعد چشم باز کردم دیدم بیمارستانم... ادامه دارد.... ✾࿐༅⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat🌹🍃༅࿐✾ ✾࿐༅🍃🌹🍃༅࿐✾
🟢ختم بسم الله الرحمن الرحیم در 40 روز 🔴برای حاجات بزرگ وبسیار مهم🔴 ختم بسم الله الرحمن الرحیم در 40 روز توصیه شده است. برای این ختم باید از روز یکشنبه شروع کنید. در روز اول یک دور تسبیح (100 مرتبه) ذکر “بسم الله الرحمن الرحیم” را تکرار کنید. در دومین روز 2 دور تسبیح بفرستید. روز سه شنبه 3 دور تسبیح...... تا 40 روز شما کامل شود و مجموعاً 4000 ذکر فرستاده باشید. آخرین روز پنجشنبه خواهد شد و در این روز خرما خیرات کنید. @Beit_al_shohada @Modafeane_harame_velayat حاجت روا باشید ان شاءالله
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕چندی بعد از ازدواج😅 🔘صحبتهای دکتر انوشه درمورد: عشق من فقط یک خداست🌹 ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
1.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥💥💥بزرگترین دشمن ما/دکتر الهی قمشه ای 🎥 ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
3.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥💥یادت نره پدرت باخت تا که تو برنده بشی/دکتر شکوری 🎥 ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
37.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دکتر انوشه در حال اشک ریختن ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
Mehmani.mp3
زمان: حجم: 2.89M
وقتی خانم مهمانی می‌رود و می‌بیند از همسر هم شانس نیاورده است!/دکتر اسلامی 🎥 ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
musicsweb.iremamhassanasgaarii - 3 - 128 - musicsweb.ir.mp3
زمان: حجم: 9.36M
🎶 اباصالح عزاداری ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat