5.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ «آخرالزمان و راهکارهای حفظ دین، قسمت ۱»
👤 استاد #محمودی
🔺 اوصاف #آخرالزمان در جهان...
🔸 اولین کار ما در مهدویت حفظ دین است
در آخرالزمان مراقب باش و تقاضای نجات از این وضع ناهنجار کن که فرج نزدیک است...
📚بر گرفته از کلاسهای مهدویت
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
https://eitaa.com/joinchat/3286434026Cc9f896c22c
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
4.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ «آخرالزمان و راهکارهای حفظ دین، قسمت ۲»
👤 استاد #محمودی
🔺 ده راهکار برای نزدیک شدن به امام زمان...
🔸 در #آخرالزمان همه هلاک میشوند الّا کسانی برای فرج دعا میکنند...
📚برگرفته از کلاسهای مهدویت
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
https://eitaa.com/joinchat/3286434026Cc9f896c22c
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
9.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ «آخرالزمان و راهکارهای حفظ دین، قسمت ۳ و پایانی»
👤 استاد #محمودی
🔺 اهمیت دعای غریق در #آخرالزمان...
🔸 راهکارهای در امان ماندن در فتنهها آخرالزمان...
📚بر گرفته از کلاسهای مهدویت
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
https://eitaa.com/joinchat/3286434026Cc9f896c22c
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
10.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👩🍳🥨🍽 #کراکت_سیب_زمینی 🍟😋
#بدون_گوشت
#بدون_مرغ
#شام
✅ مواد لازم:🥣
🔹سیب زمینی متوسط: 3عدد
🔹تخم مرغ: 1عدد
🔹خامه: نصف استکان
🔹آرد: نصف استکان
🔹پنیر پیتزا: نصف استکان
🔹فلفل سیاه وقرمز،نمک،پودرسیر،
زردچوبه،جعفری خرد شده
طرز تهیه:
🔷سیب زمینی را آبپز کنید وله کنید و بقیه مواد وادویه ها را بهش اضاف کنید. خامه رو کمی گرم کنید تا رقیق بشه وبه مواد اضاف کنید وبا حلیم کوب برقی یا غذا ساز مواد مخلوط کنید تا کاملا چسبنده ونرم بشه استفاده از حلیم کوب یا غذا ساز باعث چسبندگی وا نرفتن مواد میشه حتما باید اجرا بشه.
🔷میتونید مواد مثل فیلم تو قیف بریزید وسرخ کنید ویا از مواد مقداری در دست باز کنیدوسطش گوشت چرخ کرده پخته شده یا سوسیس یاپنیر پیتزا و ..بزارید وگرد کنید وسوخاری کنید ویا ساده سرخ کنید.
🔷این مواد میتونید توی فر هم بپزید
کمی کره روی کراکت ها بمالید و 15دقیقه در فر گرم با دمای 180 درجه قرار دهید .
🆔@Modafeane_harame_velayat
🔆 #پندانه
✍ همنشینی اثر دارد
زغالهای خاموش را کنار زغالهای روشن میگذارند تا روشن شود. چون همنشینی اثر دارد.
ما هم مثل همان زغالهای خاموشیم. اگر کنار افرادی روشن بنشینیم که گرما و حرارت دارند، مثل آنها نور و حرارت و گرما پیدا میکنیم.
پس همیشه آدمی را انتخاب کنید که به شما انرژی مثبت ببخشد.
«غرور» هديه شيطان است و «دوست داشتن» هديه خداست.
چه زشت و قبیح است وقتی هديه شيطان را به رخ هم میكشيم و هديه خداوند را از يكديگر پنهان میكنيم
🆔@Modafeane_harame_velayat
1.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌤♥️🍃🌺✨🌸🌤
♥️🍃🌺✨🌸🌤
🍃🌺✨🌸🌤
🌺✨🌸🌤
✨🌸🌤
🌸🌤
🌤
وقتی اولویت کسی نیستید چرا اون ادم رو الویت خودتون قرار میدید....
#رابطهیمتقابل
برای خودتون ارزش #قائل باشید
🆔@Modafeane_harame_velayat
#خانومها_بخوانند
🔵از شوهرتون جلوی خانوادهاش انتقاد نکنید..😒
و اگر از شما هم انتقاد شد..😠
سریع از کوره در نرید. 😡
حتما نباید همون لحظه از خودتون دفاع کنید. 🙄
سکوت شما خودش نوعی هشداره محترمانه است.🤔😠😒.
حرفها...
بیان کردن ناراحتیاتون..
و حتی دلخوریاتون...
رو بذارین وقتایی ک دوتایی تنها شدین...و تو تنهاییتون با هم حلش کنید...
حتی اگه با جر و بحث حل شه...
👈مهم اینه خودتون حلش کردین..
🆔@Modafeane_harame_velayat
9.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 رهبر انقلاب: مسئولین موضوع مسمومیت دانشآموزان را با جدیت دنبال کنند
🔹 رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در حاشیه مراسم روز درختکاری:
مسئولین باید موضوع مسمومیت دانشآموزان را با جدیت دنبال کنند؛ این یک جنایت بزرگ و غیر قابل اغماض است.
🔹 اگر مسمومیت دانشآموزان اثبات شود، باید عوامل این جنایت به اشد مجازات برسند. در مورد این افراد هیچ عفوی نخواهد بود.
🆔@Modafeane_harame_velayat
مدافعان حرم ولایت
💦⛈💦⛈💦⛈ #قــسمــتــــ_پنجاه ♥️ #عـــشـــق_پــــایــــدار ♥️ دایی پیشنهاد داد ,یکی برود به دنبال آق
#قــسمــتــــ_پنجاه_ویکم
♥️ #عشق_پایدار ♥️
فردا صبح روز خواستگاری,مادرم برای اولین قطارقم_ کرمان ,بلیط تهییه کرد وقبلش هم مقداری سوهان وسوغات برای اقوام گرفت،داماد عجول وکم صبر یک سلعت هم راحتش نمیگذاشت ومدام زنگ میزد وعجله اش را ابراز میکرد اما خبر نداشت که اگر پدرم را بیابم به سدی اهتین برای رسیدن به من,برخورد خواهد کرد.....
الان که توکوپه ی چهارنفره ی قطار نشستم ودخترکی شیرین زبان روبرویم کنار مادرش نشسته,هنوز هم باور ندارم که شاید تا ساعاتی دیگر پدرم را ببینم,غرق افکارم بودم که با گرمای دست مادرم که روی دستم قرار گرفته بود به خود امدم.
مادرم همانطور که جلوی مقنعه ام را صاف میکرد گفت:معصومه جان,دخترگلم من را حلال کن,اگر تا به حال از پدرت حرفی به میان نیاوردم ,فقط به خاطر صلاح خودت بود,اخه فکر میکردم شاید از دستت بدهم,حالا که تواین دنیا تنها امید زندگی ام تویی,دوست نداشتم لحظه ای ناراحتت کنم یا از تو دور باشم,اما الان وقتش است که همه چیز,را بدانی...
دستای مهربان مادرم را فشردم وگفتم:درست است که خیلی خیلی ناراحت شدم چون حقیقتی بزرگ را از من مخفی کردید اما باشناختی که از شما دارم میدانم حتما دلیلی برای این پنهان کاری وجود داشته ,من سرا پا گوشم,هرچی که لازمه بدونم برام بگو...
ومادر شروع کرد به گفتن قصه ی زندگی اش,اما برای شروع این قصه باید تاریخ را از کمی دورتر مرور,میکردیم ,از زمان یوسف میرزا....
خیلی شوق شنیدن داشتم ,اما هرگز فکر نمیکردم که با چه داستان اعجاب انگیزی,روبه رو خواهم شد,همانطور که نمیدانستم,داستان اینده ی زندگی ام ودیدار با پدرم,شاید هیجان انگیزتر باشد...
مادرم از قصه ی هنرمندی بتول وعشق یوسف میرزا ودربه دری عزیز ونوعروسش گفت وسپس از غصه های بتول ومرگ عبدالله...وبعد چشمان زیبایش که مملو از اشک شد,میشد راحت فهمید ,مادرم به جایی از قصه رسیده که شاید بارها وبارها ان را مرور کرده وصدهابار بر ان اشک ریخته,اشک من هم همراه اشک مادر,روان شد که. ...
ادامه دارد..
#براساس واقعیت
نویسنده :ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
💦⛈💦⛈💦
#قــسمــتـــ_پـــــنــــجاه_دوم
♥️ #عـــشـــق_پــــایــــدار ♥️
دخترک روبه رویمان خیره به چشمان اشک الود من ومادرم خود را دربغل مادرش جا میکرد,انگار اوهم از دیدن این صحنه دلخور شده بود.
مادرم دوباره زبان باز کرد واینبار از تولد خودش وهمزمان مرگ بتول این مادر زیبا وجوانمرگش گفت ,دلم از اینهمه مظلومیت مادربزرگم گرفت اما وقتی,باز مادر سرقصه رفت وفهمیدم هنوز ,مادرم یک ساله نشده,دوباره مادرش, ماه بی بی را که مادربزرگی بسان مادر,بود را از دست داد بازهم بغض گلویم شکست,مادر این قسمتهای غم انگیز داستان زندگیش را تند تند گفت و رد شد تا دل دخترک دلنازکش بیش,از این نگیرد واز مامان صغری,یا همان خاله اش گفت واز مهاجرتشان,از هنرمندی اش گفت واز دوستی مستانه که حالا میدانستم مادرم بهروز همان مستانه دوست نوجوانی مادرم است.ازعشق محمود میرزا,از برملاشدن اصالت داماد فرنگ رفته گفت واز عقد ساده اش با پدرم,از پیدا کردن عزیزوعباس پدر وبرادر گمشده اش گفت واز هفت سال بچه دار نشدنش,از حرفهای عمه فاطمه وشنیده هایش راجب نامزدی پدرم گفت واز تصمیم سختی که گرفت ومجر به اجرایش شد گفت و به جدایی اش از پدر که رسید دوباره اشکش روان شد وبعد از,سالهای سال از ان موضوع اعتراف کرد که بعداز جدایی از پدرم ,متوجه ان علاقه ووابستگی اش به او شده ومتوجه شده تمام حرکات پدرم که روزگاری برایش درداور بوده همه ریشه در,عشقی داشته که جلال به مریم داشته,عشقی که به عرصه ی ظهور نرسیده,یعنی جلال زیر دست پدری تربیت یافته بود که به انها ابراز علاقه را یاد نداده بود ونوعی,خویشتن داری دروجودش بوده که این مهروعلاقه را برعکس,جلوه میداده,مادرم اعتراف کرد اگر جلال به دنبال زنی دیگر,نرفته بود ,بعد از تولد من ,حتما برمیگشت سرخانه وزندگی اش ومن در دل به ساده اندیشی مادرم فکر میکردم ,چرا که اگر عشق پدرم,جلال به مادرم, مریم,انچنان بود که مادرم میگفت ,پس پدر نباید دنبال عروسی نو برای,خانه اش میگشت,بلکه به خاطر همان عشقش باید پاسوز مادرم میشد,اصلا گفته های مادرم برایم قابل پذیرش,نبود...اگر پدرم به مادر مهری داشت,چرا دنبال زنی دیگر رفت؟؟ومن نمیدانستم که جواب,این سوال ,خیلی ساده است وشاید سوالش,از,بیخ غلط است ومن وما خبر نداریم...
ادامه دارد..
#براساس واقعیت
نویسنده :ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️