#اطلاع_رسانی
🔰 ویژه برنامه "لبیک یا امام" به مناسبت هفته دفاع مقدس
🔸 سخنران: حجت الاسلام علی سعیدی
🔸 مدیحهسرایی: صادق آهنگران
📆 پنجشنبه ۸ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۷:۳۰ تا ۹
📌 مشهدمقدس، حرم مطهر رضوی، صحن پیامبر اکرم (ص)
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_نهم 💠 دیگر نمیخواستم دنبال سعد #آواره شوم که روی شانه سالمم تقلاّ میکردم
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_دهم
💠 از حیاط خانه که خارج شدیم، مصطفی با همان لحن محکم شروع کرد :«ببخشید زود بیدارتون کردم، اکثر راههای منتهی به شهر داره بسته میشه، باید تا هوا روشن نشده بزنیم بیرون!»
از طنین ترسناک کلماتش دوباره جام #وحشت در جانم پیمانه شد و سعد انگار نمیشنید مصطفی چه میگوید که در حال و هوای خودش زیر گوشم زمزمه کرد :«نازنین! هر کاری کردم بهم اعتماد کن!»
💠 مات چشمانش شده و میدیدم دوباره از نگاهش #شرارت میبارد که مصطفی از آیینه نگاهی به سعد کرد و با صدایی گرفته ادامه داد :«دیشب از بیمارستان یه بسته آنتیبیوتیک گرفتم که تا #تهران همراهتون باشه.» و همزمان از جیب پیراهن کِرِم رنگش یک بسته کپسول درآورد و به سمت عقب گرفت.
سعد با اکراه بسته را از دستش کشید و او همچنان نگران ما بود که برادرانه توضیح داد :«اگه بتونیم از شهر خارج بشیم، یک ساعت دیگه میرسیم #دمشق. تلفنی چک کردم برا بعد از ظهر پرواز تهران جا داره.» و شاید هنوز نقش اشکهایم به دلش مانده بود و میخواست خیالم را تخت کند که لحنش مهربانتر شد :«من تو فرودگاه میمونم تا شما سوار هواپیما بشید، به امید #خدا همه چی به خیر میگذره!»
💠 زیر نگاه سرد و ساکت سعد، پوزخندی پیدا بود و او میخواست در این لحظات آخر برای دردهای مانده بر دلم مرهمی باشد که با لحنی دلنشین ادامه داد :«خواهرم، ما هم مثل شوهرت #سُنی هستیم. ظلمی که تو این شهر به شما شد، ربطی به #اهل_سنت نداشت! این #وهابیها حتی ما سُنیها رو هم قبول ندارن...» و سعد دوست نداشت مصطفی با من همکلام شود که با دستش سرم را روی شانهاش نشاند و میان حرف مصطفی زهر پاشید :«زنم سرش درد میکنه، میخواد بخوابه!»
از آیینه دیدم #قلب نگاهش شکست که مرا نجات داده بود، چشم بر جرم سعد بسته بود، میخواست ما را تا لحظه آخر همراهی کند و با اینهمه محبت، سعد از صدایش تنفر میبارید. او ساکت شد و سعد روی پلکهایم دست کشید تا چشمانم را ببندم و من از حرارت انگشتانش حس خوشی نداشتم که دوباره دلم لرزید.
💠 چشمانم بسته و هول خروج از شهر به دلم مانده بود که با صدایی آهسته پرسیدم :«الان کجاییم سعد؟» دستم را میان هر دو دستش گرفت و با مهربانی پاسخ داد :«تو جادهایم عزیزم، تو بخواب. رسیدیم دمشق بیدارت میکنم!»
خسته بودم، دلم میخواست بخوابم و چشمانم روی نرمی شانهاش گرم میشد که حس کردم کنارم به خودش میپیچد. تا سرم را بلند کردم، روی قفسه سینه مچاله شد و میدیدم با انگشتانش صندلی ماشین را چنگ میزند که دلواپس حالش صدایش زدم.
💠 مصطفی از آیینه متوجه حال خراب سعد شده بود و او در جوابم فقط از درد ناله میزد، دستش را به صندلی ماشین میکوبید و دیگر طاقتش تمام شده بود که فریاد زد :«نازنین به دادم برس!»
تمام بدنم از #ترس میلرزید و نمیدانستم چه بلایی سر عزیزدلم آمده است که مصطفی ماشین را به سرعت نگه داشت و از پشت فرمان پیاده شد. بلافاصله در را از سمت سعد باز کرد، تلاش میکرد تکیه سعد را دوباره به صندلی بدهد و مضطرب از من پرسید :«بیماری قلبی داره؟»
💠 زبانم از دلشوره به لکنت افتاده و حس میکردم سعد در حال جان دادن است که با گریه به مصطفی التماس میکردم :«تورو خدا یه کاری کنید!» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، سعد دستش را با قدرت در سینه مصطفی فرو برد، ناله مصطفی در سینهاش شکست و ردّ #خون را دیدم که روی صندلی خاکستری ماشین پاشید.
هنوز یک دستش به دست سعد مانده بود، دست دیگرش روی قفسه سینه از خون پُر شده و سعد آنچنان با لگد به سینه #مجروحش کوبید که روی زمین افتاد و سعد از ماشین پایین پرید.
💠 چاقوی خونی را کنار مصطفی روی زمین انداخت، درِ ماشین را به هم کوبید و نمیدید من از #وحشت نفسم بند آمده است که به سمت فرمان دوید. زبان خشکم به دهانم چسبیده و آنچه میدیدم باورم نمیشد که مقابل چشمانم مصطفی #مظلومانه در خون دست و پا میزد و من برای نجاتش فقط جیغ میزدم.
سعد ماشین را روشن کرد و انگار نه انگار آدم کشته بود که به سرعت گاز داد و من ضجه زدم :«چیکار کردی حیوون؟ نگه دار من میخوام پیاده شم!» و #رحم از دلش فرار کرده بود که از پشت فرمان به سمتم چرخید و طوری بر دهانم سیلی زد که سرم از پشت به صندلی کوبیده شد، جراحت شانهام از درد آتش گرفت و او دیوانهوار نعره کشید :«تو نمیفهمی این بیپدر میخواست ما رو تحویل نیروهای امنیتی بده؟!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت:🔰 #آیت_الله_حسن_زاده_آملی🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالموم
جمع کل صلوات:23/043/893🌹
انشاءلله همگی حاجت روا بشید❤
التماس دعا
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت:🔰 #شهید_رسول_خلیلی🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علی
جمع کل صلوات:10/530/089🌹
انشاءلله همگی حاجت روا بشید❤
التماس دعا
هفتم مهرماه شهادت سرداران اسلام
فلاحی، نامجو، کلاهدوز، فکوری وجهانآرا
پس از حماسه شکست حصر آبادان
پنج تن از فرماندهان ارتش و سپاه
جهت گزارش به امامخمینی (ره) با
هواپیمای سی۱۳۰ عازم تهران شدند
امّا در منطقهٔ کهریـزک دچار سانحه
شده به درجهی شهادت نائل آمدند🕊
ختم #صلوات به نیت:🔰
#شهید_فلاحی🌹
#شهید_نامجو🌹
#شهید_کلاهدوز🌹
#شهید_فکوری🌹
#شهید_جهان_آرا🌹
هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه السلام و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺
مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱
تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇
@Ahmad_mashlab1115
13.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌دمعشق
🎥 روایتی از پیشبینی حاج قاسم از زمان شهادت خودش
@Modafeaneharaam
🔅امیرالمؤمنین عليه السلام:
🍁مَن وَضعَ نَفسَهُ مَواضِعَ التُّهمَةِ فلا يَلومَنَّ مَن أساءَ بهِ الظَّنَّ
🍂هر كس خود را در جايگاه هاى تهمت قرار دهد، نبايد كسى را كه به او گمانِ بد مى برد سرزنش كند
📚حکمت 159 نهج البلاغه
#حدیث_روز
@Modafeaneharaam
📣#اطلاع_رسانی
🌹مراسم پنجمین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم مهدی حسینی🌹
📆پنجشنبه ۱۴۰۰/۰۷/۰۸ مهرماه
⏰از ساعت ۱۶
🗺#تهران_گلزار شهدای بهشت زهرا
(س)_قطعه۲۶،ردیف ۹۲،شماره ۴۴ مزارشهید مدافع حرم مهدی حسینی
@Modafeaneharaam
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ | حاج قاسم سلیمانی: از دعای عرفه ی امام حسین (ع) تا همه ی گفته های امام حسین (ع) تا همه ی بیاناتی که در آنجا انجام گرفت، تا آخرین آن که در مجلس یزید بود. همه ی اینها با دقت، خرد و کوچک و بزرگش با دقت انجام گرفته... یک ترسیم، یک زیبایی ویژه ای داده این حادثه ی کوتاه کربلا، همه ی ثانیه های اون و همه ی ذرات حادثه ی اون ارزشمند است برای بشریت... انگار حادثه ی کربلا، مثل نوش دارویی است برای شفای بشریت، برای علاج بشریت، دارویی است برای درمان نفس بشریت، برای علاج ما در این دنیای فانیِ زودگذری که ازش عبور میکنیم.
@Modafeaneharaam