eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.8هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 حاج حسین خرازی فوق‌العاده با قرآن مأنوس بود و ادبیات قرآنی داشت، اوقات شهید خرازی بیشتر با افرادی سپری می‌شد که سررشته قرآنی داشتند. 🔹 شهید خرازی بسیار خوش اخلاق بود و هرگاه نام کوچک کسی را نمی‌دانست آن را " آقای گل" صدا می‌زد و تکه کلامش گل بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢اعلام خبر شهادت شهید یگان تکاوری فراجا توسط مسولین و فرماندهان استان سیستان و بلوچستان @Modafeaneharaam
🌱چه زیباست سیاهی چادر شما، نمی‌دانم این چه حسی بود که چادر شما به من می‌داد اما می‌دانم که با دیدن آن امید، قوت قلب و آبرو می‌گرفتم. باور کنید چادر شما نعمت است، قدر این نعمت را بدانید که به برکت مجاهدت حضرت زهرا (س) بدست آمده است. امیدوارم که هرگز رنگ سیاه چادر شما کم رنگ و پریده نشود و خدا نکند که روزی شما کم رنگ و کم اهمیت شود که اگر خدای ناخواسته این چنین شود اصلا دوست نمی‌دارم به ملاقات من سر مزار بیایید. @Modafeaneharaam
وداع با اولین شهید مدافع حرم سال ۱۴۰۳ 🔹مراسم وداع با پیکر شهید «بهروز واحدی» به عنوان اولین شهید مدافع حرم سال ۱۴۰۳ امروز در معراج شهدای تهران برگزار شد. @Modafeaneharaam
🔹شخصی به علامه طباطبایی(قدس سره) گفت، یک ریاضتی برای پیشرفت معنوی به من بفرمایید. 👈علامه فرمود : «بهترین ریاضت خوش اخلاقی در خانواده است». @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #خاطرات_دفاع_مقدس* #نویسنده_محمد_محمودی* #گلابی_های_وحشی #قسمت_هجده
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * نام عملیات را هم گفت :«کربلای چهار » بچه ها سراسیمه دست به دعا و نیایش برداشتند انفجار شروع شد با هر شلیکی که از طرف ایران انجام میشد آتش خمپاره های دشمن بیشتر میشد در انتظار بودیم که از وضعیت عملیات مطلع شویم. فرمانده هان اعلام میکردند: - ممکن است دشمن شیمیایی بزند ماسکهایتان را آماده کنید. سنگرهایی که در آن قرار داشتیم با خط اول فاصله چندانی نداشت. غـرش انفجارها پیاپی گوشها را آزار میداد جاده ای که در نزدیکی محل تجمع ما بود، زیر آتش سنگین دشمن قرار گرفت دشمن میخواست با ناامن کردن جاده از رفت و آمد وسایل نقلیه جلوگیری کند .همه ی بچه ها مشغول خواندن دعا و نیایش بودند. ساعتی بعد که شب از نیمه گذشته بود آثار نگرانی در صورت فرماندهان که به سنگر رفت و آمد داشتند حکایت از ناموفق بودن عملیات داشت. بچه ها حساس شده و پرس وجو میکردند به فکر ماسک افتادم .سراغ سنگر تدارکات را گرفتم و به سمت آن حرکت کردم. وقتی به سنگر رسیدم یا حسین گفتم. آقای احمدی از درون سنگر یا حسین گفت. معنی یا حسین این که بفرمایید . پتویی را که از سنگر آویزان بود را کنار زدم و وارد شدم. احمدی کنار یک فانوس ساکت نشسته بود .گفتم: _آقای احمدی سلام پاسخ داد: _سلا سلام ك كثر بی طمع نـ نه نیست! - ماسکم گم شده میخواستم یک ماسک به من بدهید ... @Modafeaneharaam
جدیدترین روش برای ترک اعتیاد🚬 ✔️ اعتیاد داری ؟ ✔️ نمیتونی ترک کنی ؟ ✔️ درد و خما.ری برات سخته ؟ ✔️ نمیخوای خانوادت بدونن دچار اعتیاد شدی ؟ دیگه نگران نباشید من اینجام تا کمکتون میکنم😉 ❌ بدون نیاز به بستری 🔥 ❌ بدون درد و خما.ری🔥 ❌ از بین بردن وسوسه دوباره🔥 ❌ تنظیم سیستم ایمنی بدن🔥 ✅ زیرنظر مشاوربه صورت۲۴ساعته ✅ قابلیت عودت وجه در صورت نارضایتی 🔥برای مشاوره را....یگان عضوگروه زیربشیدو پیام دهید. عزیزان تخفيف ویژه داریم... لینک کانال جهت عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/2468741524C840a767719
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: كسى كه در رمضان آمرزيده نشود، در كدام ماه آمرزيده مى شود؟ مَنْ لم يُغفَرْ لَهُ في شَهرِرمضانَ ففِي أيِّ شهرٍ يُغفَرُ لَهُ؟ ميزان الحكمه جلد4 صفحه 521 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمضان یعنی: "می‌شود به رنگِ خدا هم زندگی کرد" ما هم یک عملیات رمضان داشتیم که همه رنگ خدایی گرفتند و در زیباترین حالت، خونین بال با معبود ملاقات کردند ... شهید 🌷 شهادت: عملیات‌رمضان ۱۳۶۱ @Modafeaneharaam
✅ العبد محمدتقی بهجت: 🔶شاید حکمت تکرار نماز، علاوه بر تثبیت سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز قبلی بهتر و نماز قبلی زمینه ساز نماز بعدی باشد. 📚نکته های ناب، ص٨١ @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام را دعا كنيد تا خدای منان به واسطه امام خمينی پرچم پر افتخار اسلام را بدست صاحب اصليش حضرت مهدی (عج) قرار داده و دنيايی به وسعت عظيم از تحمل اين همه بی عدالتی ها و تظلم ها و بيدادگری ها خلاص و مردم محروم عالم در زير يك پرچم به ستايش پروردگار حق تعالی بپردازند و عدالت را در سراسر گيتی به مرحله اجرا در آورند. فرازی‌ از‌ وصیت @Modafeaneharaam
🕊 مراسم تشییع و تدفین شهید القدس "بهروز واحدی" 💠مراسم وداع پنجشنبه ۹ فروردین | ساعت ۲۰ | ترک‌آباد، میدان امام حسین علیه‌السلام، خیابان فردوسی، مسجد صاحب الزمان(عج) 💠مراسم تشییع جمعه ۱۰ فروردین | بعد از اقامه نماز جمعه | از مصلی امام خمینی(ره) کرج تا آستان مقدس امامزاده حسن(ع) @Modafeaneharaam
طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : به آسمان رود و کار آفتاب کند . پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !! وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود . فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید . چون صیغه جارى شد ، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم . شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند * به آسمان رود و کار آفتاب کند به عشق امیر مومنان علی (علیه السلام) به اشتراک بگذارید....🙏 🌱الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ🌱 @Modafeaneharaam
💔 محاصره شده بودیم نیروهای پشتیبانی نمی‌تونستن کمک برسونن همه تشنه و گرسنه بودیم فرمانده گردان ما ، شهید محمد رضا کارور هر چی تلاش کرد و خودش رو به آب و آتش زد تا بتونه لااقل کمی آب برای رفع تشنگی نیروهاش تهیّه کنه ،موفّق نشد در همین لحظه ، شهید کارور رو دیدیم که با قدم‌های استوار به طرف تپّه‌های « بازی دراز » میره تیمّم کرد و روی یکی از تپّه‌ها ایستاد تکبیره الاحرام رو با صدای بلند گفت و شروع کرد به نماز خوندن مدتی طول کشید تا به رکوع رفت و چند دقیقه‌ای طول کشید تا سر از رکوع برداشت و به خاک افتاد نمازش که تموم شد ، دست‌هاش رو بالای سرش برد و چشم‌هاش رو بست نمی‌دونم با چه حالی ، با چه اخلاصی و چه جوری دعا کرد که در همون لحظه، صدای الله اکبر و فریاد شادی بچّه‌ها بگوش رسید باران، نم نم شروع به باریدن کرد @Modafeaneharaam
🌷 شماره 1 از 5 | گزارشی از دیدار رمضانی شعرای فارسی‌زبان با رهبر انقلاب 💗 محفل عاشقان ایران در انتهای خیابان کشوردوست 🔹️ شعرخوانی برقعی که تمام می‌شود آقا می‌گویند: «قصیده بسیار خوبی بود. تشبیبش هم تشبیب جدیدی بود؛ تشبیب به انار!» بعد هم به مزاح که اینها هنر قمی بودن است و از قمی‌ها بر می‌آید. برقعی فرصت را مناسب می‌بیند تا به تک موسوی گرمارودی پاتکی دوستانه‌ بزند. روی هوا نخ را می‌گیرد: «قم است و انار و انجیر البته بدون کرونا!» گرمارودی اولین نفری بود که شعر خواند. سروده‌ای از زمستان 98 و یادآور روزهای اوج کرونا که در آن ایام توسلی هم به حضرت رضا علیه‌السلام کرده بود؛ در توضیح یکی از ابیات اشاره‌ای به این موضوع کرد که یکی از اولین جاهایی که عوارض کرونا همه‌گیر شد، شهر قم بود. 🔹️ حالا آن تک با پاتک «قم و انار و انجیر و بدون کرونا» یِ برقعی مواجه می‌شود و جمع می‌زند زیر خنده. عقب نشسته‌ام و نمی‌توانم واکنش گرمارودی را ببینم. هنوز خنده‌ها فرود نیامده، قزوه هم بعدی را حواله می‌کند که قم قُنَبید هم دارد. آنهایی که شنیدند، خنده‌شان فرود نیامده، کف باند را لمس نکرده دوباره اوج می‌گیرند. بعدا که جستجویی می‌کنم معلومم می‌شود قنبید نوعی گیاه کم‌مصرف از تیره‌ی کلم‌هاست که در قم بیش از سایر نقاط کشور کشت و مصرف می‌شود. گویا آبگوشت طبخ شده با آن هم فواید زیادی دارد. وسط نگارش روایت یک جلسه‌ی مهم ادبی، یک شوخی قزوه کار را به کجا که می‌رساند. رها کنم... 🔹️ شعرخوانی برقعی، سروده‌ای طولانی در مدح حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها است. لابلای ابیات، اوج‌ می‌گیرد و فرود می‌آید. فراز و فرودهای حساب‌شده در کنار مضمون و تعابیر استعاری و تشبیهات ابیات که به فراخور ماجرا گریزهایی هنرمندانه به بعضی وقایع تاریخی هم دارد، جمع را هم به وجد می‌آورد و صدای تشویق و احسنت‌ها را هم بلند می‌کند. فضا می‌رود به شعرخوانی هفده سال قبل خودش درباره‌ی واقعه عاشورا در همین حسینیه که کلی هم در زمانه‌ی بلوتوث دست به دست شد. قبل از نماز و افطار که چند دقیقه‌ای با هم گپ می‌زدیم، دلیل کمتر شعرخواندن چند ساله‌اش در این جلسه را فرصتی برای دیگر شاعران جوان دانست که بتوانند شعرخوانی داشته باشند. و دلیل این تصمیم را اتفاق خوشایندی می‌داند که برای خودش افتاده. اینکه اولین تجربه شعرخوانی‌اش در این مراسم، مسیر و راه و سرنوشت فضای شعری و ادبی‌اش را تغییر داده و او را در کانون و مرکز توجهات قرار داده. نگارنده‌ی این سطور که در اواسط دهه 80 دانشجویی بود در یکی از دانشکده‌های فنی این مملکت برای اولین بار با نام و هنر برقعی در همین جلسه شعرخوانی رمضانی شعرا با رهبر انقلاب آشنا شد. حالا آقای شاعر می‌خواهد این تجربه شیرین برای دیگر شاعران جوان‌تر هم رقم بخورد. برای همین در چند سال گذشته ترجیح داده که این فرصت را در اختیار دیگران قرار دهد. برای خیلی‌ها، شعرخوانی که بماند حتی حضور در این جلسه‌ی به تعبیر برقعی ادبی هم یک رویاست. 🔍 ادامه را بخوانید👇 khl.ink/f/55860 @Modafeaneharaam
📢 بهترین عمل در شب قدر ✏️ رهبر انقلاب: بهترین اعمال در شب قدر دعاست، احیاء هم برای دعا و توسل و ذکر است. دعا یعنی با خدای متعال سخن گفتن؛ در واقع خدا را نزدیک خود احساس کردن و حرف دل را با او در میان گذاشتن. دعا یا درخواست است، یا تمجید و تحمید است، یا اظهار محبت و ارادت است؛ همه‌ی اینها دعاست. 🌙 | روز هفدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ @Modafeaneharaam
📢 | پس از چهل سال 🔹کتاب «پس از چهل سال» چنانکه از نامش پیداست، اشارتی است به رویدادی مهم در چهل سالگی حکومت اسلامی پیامبر(ص) که بسیار پژوهشگرانی در تحلیل آن قلم زده‌اند، تا غباری که فتنه‌های اموی بر آن نشانده‌اند بزدایند. 🔹در این میان «پس از چهل سال» بیش از آنکه به تحلیل آثار صلح امام حسن علیه السلام بپردازد، با تغییر زاویه دید، نقش‌آفرینی مردم و خواص جامعه را پررنگ ساخته و به تحلیل زمینه‌های پذیرش صلح می‌پردازد. 🔹تردیدی نیست که پذیرش صلح از سوی امام حسن علیه السلام اقدامی هوشمندانه و برخاسته از خرد سیاسی آن ولی الله بوده است. اما سخن اینجاست که چه اتفاقی افتاد تا حجت خدا که وظیفه دارد جامعه را از ولایت طاغوت دور سازد، با طغیانگری چون معاویه از در صلح درآمد و حکومت را به او واگذار کرد؟ @Modafeaneharaam
‍ ‍ 🌹 شهید غریب خلبان 🚁 بود و از اول می‌‌گفت که می‌‌خواهم شهید شوم. اما همسر من (شهید ایمانی) خادم حرم بود. شرایط شغلی‌شان متفاوت بود. 🔹 وقتی مهر شهادت روی شناسنامه باجناق خورد، خیلی غبطه خورد. بعد از شهادت شهید غریب، مهدی خیلی عوض شد. کسی که به خواستگاری من آمد با کسی که به شهادت رسید، خیلی متفاوت بود. 😔 بعد از شهادت باجناقش، تصمیم گرفت برای شهادت زندگی کند. تغییر رفتار و شخصیتش محسوس بود. حدود شش ماه قبل از شهادت شهید غریب، مهدی برای اعزام به سوریه اقدام کرد که موفق نشد. اما بعد از شهادت ایشان، تمام تلاشش را کرد. ✅ با اینکه به او گفته بودند اعزام نمی‌شوی، اما در تمام این دو سال و نیم پاسپورتش داخل جیبش بود. حرم حضرت معصومه (س) که می‌رفت، پاسپورت را به ضریح می‌زد. حتی مشهد هم که می‌رفت، پاسپورتش را می‌برد و به پنجره فولاد می‌زد که بتواند برای دفاع از حرم، به سوریه برود و شهادت نصیبش شود. 💫 حتی وقتی شب کشیک داشت و صبح برای استراحت به خانه می‌آمد، تلفنش را کنار دستش می‌گذاشت. می‌گفت شاید برای اعزام به من زنگ بزنند. شاید شهادت در تقدیرش نبود اما با اصرار آن را گرفت. 🚨 همیشه می‌گفت در خانۀ ‌‌اهل بیت باید آنقدر در زد تا در را باز کنند. سعی کرد پایش را جای پای باجناق بگذارد. راوی همسر باجناق @Modafeaneharaam