🔰احساس غرور ندارم که #مادر_شهید هستم
خداوند رضا را به من داد و او برای من نبود. رضا #برای_خدا بود و خدا هم او را برد🕊 جدایی و درد #نبودش برای من است.
مسئولیت ما بیشتر شده که باید راه رضا را ادامه دهیم. رضا همانند #حضرت_ابوالفضل(ع) دست نداشت. همانند اباعبدالله(ع) #سر نداشت. همانند حضرت زهرا(س) هیچ چیزی نداشت.
رضا سوخت😭 برای ما یک مشت #خاکستر آورده بودند. خوشحال بودم که خدا چنین اولادی به من داده است و من در #راه_خدا دادهام. مرگ به سراغ آدمیزاد میآید، چه بهتر که فردای قیامت من نزد #حضرت_زهرا(س) و حضرت زینب(س) میگویم من پسری داشتم که در راه خدا دادم😔☝️
#شهید_محمدرضا_خاوری
#شهید_مدافع_حرم (افغانستانی)
@Modafeaneharaam
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بخش دیده نشده از سخنرانی دیروز رهبر انقلاب در مراسم اربعین:
🔻 ما مکرّر داریم صحبت میکنیم. آن مقداری که من و امثال من صحبت میکنیم اگر نصف آن، کار کنیم، همهی دنیا آباد میشود
@Modafeaneharaam
1.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطره سيد رضا نریمانی از سفر به سوريه و مداحی میان مدافعان حرم در حرم حضرت زینب (س)
👤 نریمانی: به کسی نگفتم خیلیها هم فکر میکنند سوریه نرفتم
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت:⏬ شهید محسن شهبازی🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلامتی و تعجیل
جمع کل صلوات:
🌹 11,787🌹
انشاءالله همگی حاجت روا بشین❤
التماس دعا✨
مدافعان حرم 🇮🇷
#برشی_از_کتاب_سربلند📒
از وسط جمعیت بردمش توی آشپزخونه.با استرس گفت:برات دردسر نشه!😒
آوازه نظم هیئت به گوشش خورده بود. همه خدام با تعجب به محسن نگاه میکردند که این از کجا سرو کله اش پیدا شده😕.یکی دونفر که پرسیدند :این بابا کیه?گفتم:داداش سیدرضاست!نه که ته چهره اش شبیه سید رضا نریمانی بود ,همه باورشان میشد.🙊
بدون هماهنگی راه افتادم دنبال لباس خادمی که بدهم بپوشد👌 .یک دفعه صدای مسئول هیئت را شنیدم که با تندی به محسن گفت😱 :آقا اینجا چی کار میکنی?بفرما بیرون!☝️
برگشتم دیدم هاج واج نگاهش می کند. وقتی من را دید انگار ناجی اش را دیده باشد;گفت:ایشون من رو اورده.😒
زبان آقای زاهدی قفل شد. آمد طرفم. گفتم:حاجی دنبال لباسم برای آقا محسن!
همه چیز را حل شده می دانستم. یواش در گوشم گفت :چون تویی باشه !🤗
بعد هم راهنمایی کرد که بروم بالا از انباری لباس بیاورم. از آشپزخانه که رفت بیرون ,محسن گفت :فکرکنم ناراحت شد!گفتم :خیالت تخت;باهم رفیق شیش هستیم.😌
نردبان گذاشتم و از پله ها رفتم بالا. قاتی خرت و پرت ها به سختی یک دست لباس پیدا کردم.خاک های دور یقه اش را تکاندم و آمدم پایین . توی حال خودش سیر می کرد.سرش را بالا گرفته بود و زیر لب دعایی می خواند.تا لباس مشکی خادمی را از دستم گرفت,السلام علیک یا اباعبدالله😭روی سینه اش را بوسید .چشمانش برق زد نزدیک بود از خوشحالی سرش بخورد به سقف.
بغلم کرد و پیشانی ام را بوسید🍃. با صدای لرزان گفت:رفیق!جبران میکنم,😔
از بس حجم کارها زیاد بود تا آخرشب یک لحظه نتوانست استراحت کند.
هردفعه که با سینی چای و پیشانی عرق نشسته از کنارم رد میشد,
خوشحالی اش را با چشمک نشان می داد😉. آخرشب وسط جاده نجف آباد زنگ زد📱 و تشکر کرد. فردا صبحش هم توی گردان با چاقسلامتی در آغوشم گرفت.☺️🌹
#شهید_محسن_حججی
@Modafeaneharaam
3.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹در روزهایی که پدر و مادرها بچههاشون رو دارن آماده میکنن که برن مدرسه، کودکانی هستند که بدون پدرانشان میرن مدرسه😔💔
👈اما همزمان بهش میگن بابات برا پول رفته جنگیده😞
@Modafeaneharaam
ديشب خواب ديدم مسعود برگشته و زندگى عادى داريم
از بودن مسعود هم خوشحال بودم و هم نگران ...😞
پيش خودم فكر مى كردم ، انقدر مسعودو صدا زدم تا برگشته..😢
نگران بودم چون نمى خواستم سرنوشتش عوض بشه
با اينكه از ديدنش لذت مى بردم و سير نمى شدم ولى يه جورايى از صدا زدنش پشيمون شده بودم🙁
مى گفتم كاش خود خواه نبودم و صداش نمى زدم تا مجبور نشه بخاطر من برگرده🍁
فكر مى كردم اگه آخر زندگيش شهادت نباشه چى؟
اينطورى كه آخرتشو خراب كردم😔
بعد از اين فكرا ديگه خوشحال نبودم
دلم براش مى سوخت
فكر مى كردم ، حيفه مسعود، جوون به اين خوبى و رعنايى نيست ، به جاى شهادت يه روزى بميره. .
آخرش توى ذهنم به اين نتيجه رسيدم كه كاش خواب باشم و مسعود شهيد😭 شده باشه.
تا بعد از ظهر يادم نبود خوابشو ديدم وقتى يادم افتاد با تمام وجود خدارو شكر كردم كه خوابشو ديدم و سر نوشت مسعود تغيير نكرده.😊
خدارو شكر با ديدنش توى خواب سراسر وجودم پر از انرژى شده .
راضيم به رضاى خدا و عاقبت بخيرى پاره تنم.
اى كاش عاقبت ما هم مثل مسعود ختم به خير و شهادت باشه.😔💔
.
ان شاءالله
.
#٢٢_مرداد_٩٨
#خواب #مادر_شهيدمدافعحرم
#مسعود_عسکری
#سالروز_شهادت🕊
@Modafeaneharaam