یکی از برنامه‌های ثابت همسرم شرکت در جلسات قرآن و هیأت‌های مذهبی بود🌸 و در برخی از این جلسات پسرم رضا را نیز همراه خود می‌بردو وقتی پسرم در این جلسات سوره‌های کوچکی از قرآن را میخواند🍃؛ زمانی که به خانه برمی‌گشتند همسرم میگفت به پسرم افتخار میکنم.☺️✋ راوی:همسرشهیدمدافع‌حرم #عزت‌الله_سلیمانی #سالروز_شهادت🕊 @Modafeaneharaam

#حسین‌جانمـ ❤️ حالم به جز نگاهِ تو بهتر نمی شود... اصلا یڪ شب بدونِ ذڪرِ « حسين » ڪه سَر نمی شود...۰🕊 #الهی_بعشق_حسین... #شب_زیارتی #صلی_الله_علیک_یااباعبدالله ✋ @Modafeaneharaam

پدرم مرد نبرد علیه باطل بود که خانه اولش در دوران دفاع مقدس جبهه بود، ایشان بعد از جبهه نیز همچنان به عنوان یک رزمنده مدافع حریم ولایت و امامت فعالیت کرد.👌 این سردار شهید با وجود داشتن مقام و منصب، همیشه خود را سرباز و بسیجی ولایت می خواند،🌸 به نام، مقام و راه پدر همیشه افتخار خواهم کرد.😊 خدایا این قربانی را در راه خود و در راه دفاع از حریم ولایت و امامت قبول کن و بپذیر.😭 روای:فرزند شهید مدافع‌حرم #سردارذاکرحیدری #سالروز_شهادت🕊 @Modafeaneharaam

جمع کل صلوات: 🌹54,250🌹 ان‌شاءالله همگی حاجت روا بشین❤ التماس دعا✨

ختم #صلوات به نیت:⏬ شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی🌹 #سالروز_شهادت🕊 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺 مهلت صلوات فرستادن تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇 🆔 @Rahbar_eshgh

🌹 اطلاعیه مراسم تشییع و گرامیداشت شهید مدافع حرم حامد سلطانی 🔸 تشییع: جمعه ١٠ آبان ماه ساعت ٩ صبح 🔹 گرامیداشت: دوشنبه ١٣ آبان ماه ساعت ١۵ الی ١٧ #تهران @Modafeaneharaam

سلام #آقـا ... دوباره #جـمعـه و ما بی قرار لـحظه ناب ظـهـ💚ـوریم تویـی در #قلـب ما❤️ ما ازتـو #دوریـم😔✋ تعجیل در #ظهور ۳صلوات @Modafeaneharaam

یک بار از من پرسیده بود: چقـــدر #منتظر دریافت حقوق ماهیانه ات میـــــمانی؟؟؟!☹️ گفتم : از هـــمان ابتدای زمانی ڪه حقوقـــــم را میگیرم؛ منتظرم ڪه موعد بعـــدی پرداخت حقوق ڪی میـــــرسه‼️ آهی از سر حسرت کشید و گفت: اگر مردم این انتظاری را که بخاطر #مــال دنیا و دنیا میکشند💔 کمی از آن را برای امام زمان میکشیـدند ایشان تا حالا ظهـــور کرده بودند امام منتظـــــر ندارد.😔😔 شهیدمدافع‌حرم #محمود_رادمهر @Modafeaneharaam

📿 نماز اول وقت ✨ سر تا پاش‌ خاكي‌ بود. چشم‌هاش‌ سرخ‌ شده‌ بود؛ از سوز سرما. دو ماه‌ بود نديده‌ بودمش‌. گفتم: حداقل‌ يه‌ دوش‌ بگير، يه‌ غذايي‌ بخور. بعد نماز بخون‌. سر سجاده‌ ايستاد. آستين‌هاش‌ رو پايين‌ كشيد و گفت‌: «من‌ باعجله ‌اومد‌م‌ كه‌ نماز اول‌ وقتم‌ از دست‌ نره‌.» كنارش‌ ايستادم‌. حس‌ مي‌كردم‌ هر آن‌ ممكن‌ است‌ بيفتد زمين‌، شايد اين‌جوري‌ مي‌توانستم‌ نگهش‌ دارم‌.😔 📚 منبع: منبرک 🌹 شهید محمد ابراهیم همت @Modafeaneharaam