8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴رهبر انقلاب:تنها راه ملت ایران قوی شدن است
🔹از مذاکره ابایی نداریم ولی نه با آمریکا و در موضع قدرت
🔹منظورم از قدرت، قدرت نظامی نیست بلکه اقتصاد کشور قوی شود، وابستگی نفت تمام شو د و جهش علمی و فن آوری ادامه داشته باشد که همه این ها با پشتوانه حضور مردم در صفحه تحقق می یابد.
#نماز_جمعه
#امام_خامنه_ای🌹
@Modafeaneharaam
اوقاتی که اتفاق غم انگیزی میفتاد چه تو کشور و چه تو خانواده و دوستاش، یهو غیبش میزد.‼️
تو هر رنج و بغضی که داشت به شهدا پناه مببرد و استغاثه میکرد،
دعای فرج میخوند و بلند بلند اشک میریخت.✨
بعد سبک میشد و برمیگشت.🌺
میگفت ازین #شهدا کارهایی برمیاد که فکرشم نمیشه کرد...
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
@Modafeaneharaam
مفتی فربه #داعش در موصل دستگیر شد❌
🔹نیروهای ضربت عراق یکی از مفتیهای داعش را در موصل دستگیر کردند. وی متهم به تکه تکه کردن، اعدام، برده داری، تجاوز، دزدیدن و فروش مسلمانان و غیرمسلمانان مخالف داعش است.🤬
🔹زمانی که نیروهای عراقی این داعشی را دستگیر کردند ماشین مناسبی برای حمل او پیدا نکردند و در نهایت مجبور شدند از یک وانت استفاده کنند.‼️
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت ⏬ #شهید جواد روز یطلب🌹 شهیدی که پرچم امام حسین را با خون خود سرخ کرد✨ هدیه به حض
جمع کل صلوات:
🌹22,883🌹
انشاءالله همگی حاجت روا بشین❤
التماس دعا✨
خستهبودیم و زخمی و بیتاب، اوجِ بیرحمی زمستان بود❄️
روزها آه بود و شبها سوز، عمرِ دیماه رو به پایان بود
صبحِ یک جمعه بینِ اشک و دعا، خبری تلخ از عراق رسید😔
نیمهشب در ضیافتی خونین، زائری از دمشق مهمان بود
روی زانوی سیّدالشّهدا، داد آرام جان ابومهدی🕊
روح آرامِ حاجقاسم نیز، در همآغوشی شهیدان بود🕊
اشک و لبخند با شهادت و فتح، رازِ اعجازِ حاجقاسم شد👌
نقشی از خونِ سرخِ سلمانها، روی انگشترِ سلیمان بود
فتحِ عینالاسد به غرّشِ خشم، لشکرِ ۲۵ میلیونی✌️
قصّهی آتش و هواپیما، امتحاناتِ سختِ ایران بود
نفسِ شهر بند آمده بود، از ترافیک و دود و فتنه و ننگ😞
شهر با سرفههای پیدرپی، سخت چشمانتظارِ باران بود
ناگهان از ستادِ استهلال، خبر آمد که ماه در راه است✨🌙
ظهرِ جمعه امامِ آرامش، در مصلّای شهرِ تهران بود🌹
محمّد عابدینی
۲۶ دی ۱۳۹۸
#آرامش_امت🌱
#نماز_جمعه
#امام_خامنه_ای❤️
@Modafeaneharaam
#حاج_قاسم_سلیمانی
🔰مسافر تاکسی!🔰
🔷سردار سلیمانی میگفت:
یک بار از ماموریت برمیگشتم منتظرنماندم که ماشین بیاد دنبالم از فرودگاه مستقیم سوار تاکسی شدم، راننده تاکسی جوانی بود. یه نگاه معنا داری به من کرد بهش گفتم: چیه؟آشنا بنظر میرسم⁉️
بازم نگاهم کرد، گفت: شما با سردار سلیمانی نسبتی دارین؟ برادر یا پسر خاله ی ایشان هستید؟
گفتم: من خود سردار هستم.😊
جوان خندید و گفت:
ما خودمون اینکاره ایم شما میخواهید منو رنگ کنی؟ 😏
خندیدم و گفتم: من سردار سلیمانی هستم.
باور نکرد. گفت: بگو بخدا که سردار هستی! 😳
گفتم: بخدا من سردار سلیمانی هستم.
سکوت کرد، دیگه چیزی نگفت.
گفتم:چرا سکوت کردی؟
حرفی نزد.
گفتم: چطوره زندگیت با گرونی چه میکنی؟ چه مشکلی داری⁉️
جوان نگاه معنا داری بهم کردو
گفت: اگه تو سردار سلیمانی هستی من هیچ مشکلی ندارم...
#شهدایی
🔹راوی:یکی از مدافعان حرم
@Modafeaneharaam