eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.8هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 #مدافعان_حرم مانکن! #شهید_علانجمه #شهید_بیضایی #شهید_نوری_هریس #شهید_مشلب @modafeaneharam
مدافعان حرم 🇮🇷
📚 #تـ‌وشـ‌ـ‌هـ‌یـد_نـ‌مـ‌یـشـ‌وے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️
📚 📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️ 💚 به روایت برادرشهید💚 🍂 عـدالـت،حـتی براے سـربـازهـای سـورے محمدی،فرمانده تیپ مکانیزه ی امام زمان(عج) تعریف می کرد. ماه بود و ما در بودیم که یکی از افسران ارشدسوری به ضیافت دعوتمان کرد🍃.با تعدادی از رزمندگان از جمله به میهمانی رفتیم.🚶 خیلی هم بودیم .دو سه دقیقه بیشتر تا نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذاخوری شویم.😋 اما منصرف شد و گفت من برمی گردم😐 ،رزمندگان اصرار داشتند که با آنها به افطاری برود.من هم بودم که دلیل برگشتنش را بدانم. به من گفت:شما ماشین را به من بده که برگردم.شما بروید و را بخورید.☝️ بعد از افطار که برگشتید دلیلش را می گویم. بعد از افطار گفت:اگر خاطرت باشد این قبلا هم یک بار ما را به مهمانی ناهار دعوت کرده بود.🌹 آن روز بعد از ناهار دیدم ته مانده ی ما را به سربازانشان داده اند و آنها از شدت آنرا با ولع می خورند😔.امروز که داشتم وارد سالن می شدم فکر کردم اگر قرار است ته مانده ی غذای افطاری مرا به این بدهند،من آن را نمی خورم.💔 🍂 شـوخ و جـدے اهل بود😁،زیاد اما نگه می داشت گاهی هم کاملا جدی بود👌 ، هنرمند ساز بسیجی، در با بود. وقتی برای به آمد شب در منزل بهزاد پروین قدس تعریف می کرد: شیطنت های خاص خودش را داشت،اما وقتی توی می رفت،خیلی می شد.☝️ یک بارمشغول گرفتن بود. چند آنجا بودند که مدام به پرو پای ما میپیچیدند. یکهو قاطی کرد،برگشت به من گفت:حاج !اینها را بروند کنار.😑 پدر من را در آورده اند😒. هوا تاریک بود و ها یکی دو کیلومتر فاصله داشتیم. من دست به یقه شدم و یکی دوتا از این ها را گرفتم هُل دادم🏃.یکی آمد : بابا اینی که زدی تو بود. گفتم ؟ بعد فهمیدیم محمد دبوق بوده. آمدم گرفتم 😘 و (محمودرضا) را نشان دادم و گفتم مقصر این بود!😁این به من گفت اینها را دور کن.شما جلوی را گرفته بودید. داشت گرا می گرفت.توی بود.همانقدر که بود که می شد خیلی می شد گاهی عالم و آدم را سرکار میگزاشت😂 گاهی هم شوخی های عجیب و غریبی می کرد.😏 حتی در محل کارش بخاطر یکی از این شوخی ها شده بود،اما هیچوقت با من ک بودم شوخی نمی کرد.از چیزهایی که هنوز هم مرا می کند،یکی همین مسئله است.😔 من فقط سال بزرگتر بودم اما حق را میکرد باهم ک بودیم خیلی بگو بخند می کردیم. ☺️ خیلی پیش می آمدکه درباره کارش یا از سوریه ومسائل معمولی و از سر کار گزاشتن هایش تعریف می کرد و .🙂 اما هیچوقت نشدحتی با من بکند و . ... @modafeaneharaam
خاطره کمتر گفته شده درباره #شهید_بیضایی🌹 که نشان از انتظار لحظه به لحظه ایشان برای فرج دارد✨ خاطره ای هست که جز برای همسر شهید برای شخص دیگری نگفته ام. نزدیک مراسم عقد محمودرضا بود🎊 که یک روز آمد و گفت: «من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام😐» من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده عروس باید برایت بخرند.😌 خلاصه با هم برای خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا حواسش به خرید نبود! و دقت نمی کرد در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است😎 و ... هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: «خیلی سخت نگیر، شاید امام زمان(عج) امشب ظهور کردند😍 و عروسی ما به تعویق افتاد.» هدف محمودرضا، رضایت دل امام زمان اش بود🌹دنبال گرفتن تایید #امام_زمان(عج) بود.👌 همیشه می گفت: «ما باید پرچم امام زمان(عج) را بالا ببریم.»☝️ @Modafeaneharaam